بایسیکل ران/ بریم رکاب؟
مهسا جزینی
دوچرخه دوستم اسم دارد، «عسل». زرد و مشکی است، برایش یک خورجین کوچک سیاه هم خریده و داده دوستش روی آن گل زنبق زرد گلدوزی کند. دستکش و کلاهش هم ترکیب زرد و مشکی است. تا حالا دیده بودید این همه هماهنگی؟ ماجرا این است که اگر پا به رکاب باشید آن وقت دوچرخه شخصیتان میشود بخشی از هویت و سبک و سلیقه زندگیتان. این اتفاق را هیچ وقت با ماشینتان نمیتوانید تجربه کنید، حتی اگر هم با اسم کوچک صدایش کنید!
این را هم بگویم که بین اهل دل و فن، روال است که معمولا نمیگویند «دوچرخهسواری» بلکه کوتاه میگویند، رکاب. «امروز رکاب هستی؟ میآی بریم رکاب؟ یه برنامه رکاب بزاریم خب! و...»
دوچرخه برای خیلی از پا بهرکابهایزن، مفهومی چندوجهی دارد. شاید در ظاهر یک مدل تفریح ، ورزش توامان و همزمان وسیله رفتوآمدشان باشد اما گاه میتواند یک کنش اجتماعی هم محسوب شود.
وقتی از شهر و عرصه عمومی با چهره مردانه حرف میزنیم؛ یعنی همزمان از فقدان چهره دیگر میگوییم. افزایش تعداد دوچرخهسواران زن در شهرهایی که ساخت جغرافیاییشان، تردد با دوچرخه را امکانپذیر میکند، در این سالهای اخیر به زنانهترشدن عرصه شهری و عدالت جنسیتی کمک زیادی کرده است.
بسیاری از زنان، خودانگیخته و بدون ایده خاصی مبنی بر اصرار بر کنشگری اجتماعی، صرفا با اصرار بر پیگیری علاقه خود و مسلم فرضکردن «حق دوچرخهسواری زنان» چهره شهرها را زنانهتر کردهاند. حوزهای که تا همین چندسال پیش، بدون منع قانونی و صرفا برپایه یک امر عرفی مردانه تصور میشد.
اما تجربه رکابزدن یک زن در خیابان، کوچه، پارک و حتی جاده، چگونه است؟ آیا با تجربه مردان متفاوت است؟ چشم جامعه به دیدن آنها کاملا عادت کرده؟ آیا شهر از نگاه زنان دوچرخهسوار با نگاه مردان فرق دارد؟ و برعکس آن، آیا عابر پیاده و راکب موتور و راننده ماشین برایشان فرقی دارد که یک زن دوچرخهسوار از کنارشان رد میشود یا یک مرد دوچرخهسوار؟ مشکلاتی که یک زن هنگام دوچرخهسواری با آن روبهروست چیست؟ این ستون را هر هفته همین روز و همینجا دنبال کنید، فکر نکنم پشیمان شوید.