• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 16 اردیبهشت 1400
کد مطلب : 129947
+
-

رمضان در ایران به روایت سفرنامه‌های خارجی‌ها

ایرانی‌ها صبح بیدار می‌ماندند

ایرانی‌ها صبح بیدار می‌ماندند


یکی از مهم‌ترین منابع شناخت کشورها و البته مهم‌تر از آن، شناخت فرهنگ و سبک زندگی و باورهای یک کشور، سفرنامه‌هایی است که توسط افراد مختلفی که به آن ‌نقطه سفر کرده‌اند، نگاشته شده و به یادگار مانده است. البته این سفرنامه‌ها می‌تواند دارای اطلاعات درست یا غلطی باشد ولی درنهایت اینکه منبع مهمی برای شناخت فرهنگ، جغرافیا، سیاست و حتی تاریخ هر کشوری هستند. سفرنامه‌های زیادی نیز از جهانگردانی که به ایران آمده‌اند، باقی مانده است؛ سفرنامه‌هایی که در آنها به سنت‌ها و باورها و سبک زندگی ایرانیان پرداخته شده است؛ ازجمله به رمضان ایرانی. با هم بخشی از این مشاهدات را که در سفرنامه‌ها ثبت شده است، مرور می‌کنیم.

شب‌های قدر ایرانی‌ها
انگلبرت کمپفر، شرق‌شناس آلمانی در سال 1683میلادی و در دوره شاه عباس اول از جانب سوئدی‌ها به‌عنوان سفیر، راهی ایران شد. دوسالی هم در ایران بود و سفرنامه او هم معروف است که توسط کیکاووس جهانداری ترجمه شده است که در آن، نگاه یک خارجی به سنت‌های ایرانی‌ها جالب توجه است. او در بخشی از این سفرنامه خود اشاره کرده است: «شب‌های قدر مردم در مساجد و اماکن معنوی جمع می‌شوند. این شب‌ها شامل19، 21 و 23‌ ماه رمضان است. مردم این شب‌ها را شب‌های استجابت دعا می‌دانند و در مسجدها و خانه‌ها به دعا و نیایش سرگرم هستند».

بیداری شبانه و خواب روزانه
کمپفر، در جایی دیگر از سفرنامه خودش به جنبه‌های دیگری از‌ ماه رمضان هم می‌پردازد و اهمیت آن را نزد ایرانی‌ها و مسلمانان واکاوی می‌کند: «از عیدهای مهم مسلمانان و ایرانی‌ها عید ‌ماه رمضان است که آن را فصل روزه می‌گویند.‌ ماه نهم سال در تقویم اسلامی محسوب می‌شود. در فصل روزه به تصریح کتاب مقدس مسلمان‌ها، قرآن بر پیامبرشان نازل شده است. در فصل روزه، مردم همه در روز خوابیده و عصرها بیدار می‌شوند. در مرکز شهر هم توپ می‌اندازند تا مردم متوجه شوند که وقت افطار کِی است. به محض اینکه مردم صدای توپ را شنیدند، بیدار شده و چیزی می‌خورند. سپس به تلاوت قرآن و نماز می‌پردازند. نیمه‌شب‌ها هم معمولاً غذایی می‌خورند و تا سحر بیدار هستند. سحر که می‌شود، نمازی می‌خوانند و دعایی می‌کنند و دوباره با سرزدن سپیده، می‌خوابند. سبک زندگی آنها در این ‌ماه چنین است و به این روال. فصل روزه‌داری که تمام می‌شود، گویا که سه‌روزی مسلمان‌ها ضیافت دارند و جشن می‌گیرند.»

تهران‌نشینی شاه برای گذران ‌ماه رمضان
از دیگر جهانگردان و نخبگانی که به ایران آمد، سر ژان شاردن بود. سفرنامه شاردن هم که معروف است توسط حسین عریضی ترجمه شده است. او در سال1643 در پاریس به دنیا آمد و 22سال بعد راهی سفرهای جهانی خود شد. دوباری هم به ایران آمد؛ در مجموع ده‌سال هم‌ این آمدن و رفتنش زمان برد. او در بخشی از این سفرنامه خود درباره اهمیت رمضان در دربار شاهان صفوی چنین آورده است: «برای مراسم خداحافظی به پیش صدراعظم رفتم. به من گفت که روز قبل، خبر آورده‌اند که شاه به جای اینکه سفر قزوین را ادامه دهد، از وسط راه برگشته و راهش را کج کرده و از طریق قم به شهرک تهران رفته چراکه قصد کرده که ایام روزه‌داری و رمضان را در آنجا بگذراند... در روز هشتم برابر با ‌ماه شوال، آخرین روز‌ ماه رمضان بود. ‌ماه دیده شد و برای مردم مسجل شد که عید آمده است. مردم هم با دیدن ‌ماه شادمان شدند، چرا که‌ ماه روزه‌داری‌شان پایان یافته بود».

مشاهدات یک کشیش
اما برسیم به هنری مارتین، کشیش انگلیسی، که در سال1190 خورشیدی گذرش به ایران افتاد. او در نوشته‌های خود نیز به روزه و ‌ماه مبارک رمضان اشاراتی می‌کند. او اشاره می‌کند که نزد مردم ایران، «شوق آتشینی به دین و هیجان شدیدی به ریاضت‌های سفت و سخت» وجود دارد. او اشاره می‌کند که ظهرگاهان، مردم برای نماز جماعت و قرآن خواندن در مسجد جامع شهر جمع می‌شدند. از سوی دیگر اعضای خانواده نیمه‌شب برای غذاخوردن بیدار می‌شدند تا بتوانند خودشان را تقویت کنند و در طول روز روزه‌داری کنند.

تمام شب را بیدار بودند
برادران شرلی، یعنی آنتونی و رابرت نیز از دیگر اروپاییانی بودند که در سال1598 میلادی، از انگلستان راهی ایران شدند. اینها نیز درباره سنت‌های ایرانیان مشاهداتی از خودشان به‌جا گذاشته‌اند. ازجمله اینکه آنتونی اشاراتی به نحوه عزاداری ایرانیان در سالروز شهادت حضرت علی علیه‌السلام می‌کند و اینکه حتی برخی از ایرانیان به این مناسبت، قمه‌زنی هم می‌کردند. او می‌گوید: «تقریباً معادل همان روزهایی که در انگلستان پرهیز می‌کنیم، اینها نیز روزه می‌گیرند. روزه‌شان 29روزی طول می‌کشد و در طول روز نیز چیزی نمی‌خورند و میل نمی‌کنند تا اینکه غروب می‌شود و افطار می‌کنند و سپس تمام شب را به دورهمی و خوش‌بودن می‌گذرانند.»

دورهمی و شادی بزرگ در میدان شهر
از دیگر مشاهدات به‌جا مانده غربیان، مربوط به آفاناس کاتف، جهانگرد روس است که در سال1623 میلادی به ایران آمده بود. او درباره رمضان ایرانی‌ها چنین می‌گوید: «از جمله عیدهای دیگر ایرانیان باید به رمضان اشاره کنم؛ عیدی که در آن روزه هم می‌گیرند. روزه‌شان چنین است که کسی در طول روز چیزی نخورده و نمی‌آشامد. همین‌که آفتاب غروب می‌کند، همه شروع به خوردن و آشامیدن می‌کنند. سپس در میدان شهر جمع شده و تفریح و شادی می‌کنند. نمایش‌های مختلفی هم برگزار می‌کنند تا دیگران سرگرم شوند. همه طول شب، شمع‌ها و پیه‌سوزها و چراغ‌ها روشن است و مردم در تردد و تفریح‌اند. البته روزه‌گرفتن برای‌شان اجباری نیست و کسی که دوست دارد می‌گیرد و هر کسی که دوست ندارد نمی‌گیرد».

نگاه کامل یک ژاپنی 
از دیگر افرادی که درباره رمضان‌های ایرانی صحبت کرده، یوشیدا ماساهارو، نماینده ژاپن در ایران بود که به سال1259 شمسی به دربار ناصرالدین شاه آمده بود. او در این‌باره می‌نویسد: «ایرانی‌ها در این‌ ماه و روزها، به نماز و نیایش و عبادت خداوند مشغولند. آنها علاوه بر روزه‌داری در چنین روزهایی، معتقدند که در این ماه، روزه فقط نخوردن و ننوشیدن نیست، بلکه هر کسی که ایمان آورده، باید چشم خود را از نامحرمان بپوشاند و در تجارت خودش دروغ نگوید و غیبت هم نکند».

چند خرده‌روایت دیگر
البته همه مشاهدات و به‌جا مانده‌ها این موارد نیستند و موارد دیگری هم هستند. مثل اینکه دیولافوا، کاوشگر فرانسوی هم که در رمضان1263 خورشیدی می‌خواست به مساجد و اماکن مذهبی اصفهان برود، از سفر ظل‌السلطان، حاکم مقتدر اصفهان در آن دوره در‌ ماه رمضان گفته بود که باعث شده بود تا اجازه ندهند در چنین ماهی برای کاوش چنین بناهایی وارد آنها بشود. هانری دالمانی فرانسوی نیز که در سال1286 در ایران بوده، نوشته است که در هر افطاری، چشمتان به سینی‌هایی می‌افتاد که در آنها زولبیای گرم بود. زولبیاها در یک چشم به‌هم‌خوردن خالی می‌شد. ظاهراً که دسر مخصوص رمضان ایرانی‌ها باید باشد. کلارا کولیور رایس انگلیسی نیز که در اواخر قاجارها به ایران آمده بود، می‌نویسد که در این روزها بازار دادوستد قنادی‌ها، قصابی‌ها و شیرینی‌فروشی‌ها بسیار گرم است و مردم مدام به آنها رفت‌وآمد می‌کنند.

این خبر را به اشتراک بگذارید