تهران من/ گوهر شیرازی در دل تهران
سارا کریمان
کریمخان پلی برای عبور، گذری برای تامل در میان انبوه ساختمانها، پلها و مال ها. در تهران فضاهایی وجود دارد که درنگی بر سمفونی لاینقطع و پرشور شهری است. آرام گرفتنی نه از سر نبود و نیستی بلکه از روی غنا و اصالت. کریم خان نه دلهره میآورد نه سرسام، پلی که بهصورت موقت در سال ۱۳۵۲ برای بازیهای آسیایی سر برآورد، مقیم ماندگار قلب تهران شد. صنوف مستقر در هر خیابان از شاخصههای شناخت هویت فضاهای شهری است. ازجمله کریم خان و خیابانهای اطرافش که امروزه بهعنوان یکی از مراکز فرهنگی تهران شناخته میشود. این خیابان در طول چند دهه مشاغل متعددی را مأوا بوده که از آن میان جواهریها و فروشگاههای دستگاه چاپ خیابان ایرانشهر مثال زدنی است. اما شاید تبسم برخاسته از کریم خان بیشتر مرهون کتابفروشیهایی است که به زیور کافههای اطرافش آراسته شدهاند. کتابفروشیهایی که به لحاظ ابعاد، قدمت و منظر، متفاوت از کتابفروشیهای خیابان انقلاب هستند ونسل بعدترشان تلقی میشوند.کتابفروشیهای کریم خان را میتوان هسته ای برای پا گرفتن سایر فضاهای فرهنگی پیرامونش دانست.کتابفروشیهایی که فرصتی برای تامل به مخاطب میدهند، و گویی در پیاده راههای مقابل آنها از شتاب و اضطرار خرید کتاب در خیابان انقلاب خبری نیست.علاوه بر آن جنبههای نمادین فرهنگی و منزلت اجتماعی برخاسته از تردد و پاتوق در محلهای که بهعنوان مرکز فرهنگی شهر پذیرفته شده است قابل بررسی است.به غیراز 2 کتابفروشی لاروس و زند سایر کتابفروشیهای کریم خان در دهه ۶۰ افتتاح شدهاند. یساولی، نقره و گویا پیشتر و بعدترها چشمه و ثالث به این جریان پیوستند تا به امروز که چندین کتابفروشی دیگر نیز به آن افزوده شدهاند.مجموعه ویژگیهای متمایزکننده این کتابفروشیها، هویتی مطبوع به این فضا بخشیده است. ویترینهایی که با آثار هنری مزین شدهاند و کافههایی که فرصت دیدار با مشاهیر را میدهند.ذات پویای شهر، هویتی فرهنگی به کریم خان بخشیده است، پویایی که به اقتضای زمان معنا میآفریند و مکانها را بازتعریف میکند. کریم خان میان دوقطبی طلا و کتاب، از کهنه تا نو، استمراری دلپذیر از ذات انحصاری شهر تهران است که در میان مولفههای فرهنگی قد علم میکند.