سایه ترامپیسم بر سر دولت بایدن
ریچارد هاس- رئیس شورای روابط خارجی آمریکا
بیشتر از 100روز از حضور جو بایدن در کاخ سفید میگذرد و در واقع، کمتر از 7درصد دوره ریاستجمهوری او طی شده است. با این حال، این مدت برای قضاوت درباره عملکرد رئیسجمهور آمریکا چندان هم کوتاه نیست. بیشک مهمترین دستاورد بایدن در این مدت، توزیع گسترده واکسن کرونا و سرعت بخشیدن به واکسیناسیون در داخل مرزهای این کشور است. از وقتی که او رئیسجمهور شده، حدود 220میلیون دوز واکسن در آمریکا توزیع شده و حتی ذخیره مازاد برای اطمینان از اینکه هر بزرگسالی که بخواهد میتواند واکسینه شود، وجود دارد. در نتیجه این رویکرد، آمار مرگومیر روزانه ناشی از ابتلا به کرونا در این کشور از 4هزار نفر به زیر هزار نفر رسیده است. اقتصاد رو به شکوفایی است و حتی این نگرانی وجود دارد که این رشد اقتصادی منجر به مشکلاتی مانند تورم شود. در این 100روز، محورهای اصلی برنامههای بایدن که هفته پیش در نخستین سخنرانیاش در کنگره هم به آن اشاره کرد، مشخص شده است: تأکید بر مبارزه با مشکلات داخلی، افزایش قدرت دولت فدرال برای توسعه اقتصادی و ارائه خدمات اولیه و حمایت مالی از شهروندان، مقابله با نژادپرستی، مدرنسازی زیرساختها، رقابت جهانی و مبارزه با تغییرات آب وهوایی. رئیسجمهور آمریکا همچنین قصد دارد مالیات شرکتها و افراد ثروتمند را افزایش دهد تا به این ترتیب بخشی از هزینههای طرحهایی که در سر دارد، تأمین شود. اینکه چه تعداد از این برنامهها عملیاتی میشود، مشخص نیست و گذشت زمان، آن را روشن خواهد کرد. اما براساس آنچه در این 100روز اتفاق افتاده، شاید بتوان بایدن را با روسای جمهوری مثل فرانکلین روزولت یا لیندون جانسون مقایسه کرد.
خیلی از کارهایی که بایدن انجام داده یا میخواهد انجام بدهد، درست در نقطه مقابل رئیسجمهور سابق آمریکاست و از حمایت گستردهای در بین مردم این کشور برخوردار است. اما اگر خوب دقت کنیم، این موضوع در همه حوزهها از جمله مهاجرت، سیاست خارجی و تجارت صدق نمیکند. از نظر برخی ناظران، موضعگیری رئیسجمهور آمریکا در مورد مهاجران، علت اصلی هجوم پناهجویان به مرزهای جنوبی این کشور طی ماههای گذشته است؛ رویدادی که دولت جدید انتظار آن را نداشت و شاید به همین دلیل در عمل به وعدههایش در این حوزه ناکام ماند. در همین حال، سقفی که بایدن برای میزان سالانه پذیرش مهاجران تعیین کرده، از نظر جمهوریخواهان، زیاد و از نظر دمکراتها، کم است.
جالبترین بخش مقایسه بایدن و دونالد ترامپ، حوزه سیاست خارجی است. در نگاه اول، تفاوت 2رئیسجمهور بسیار زیاد است. بایدن با تأکید بر چندجانبهگرایی، آمریکا را دوباره به پیمان آبوهوایی پاریس و سازمان بهداشت جهانی برگردانده. دولت او این روزها در حال مذاکره با ایران برای برگشت به توافق برجام است که ترامپ 3سال پیش بهصورت یکجانبه از آن خارج شده بود.
بایدن همچنین تمرکز سیاست خارجی آمریکا را بر همکاری با متحدان قدیمی این کشور قرار داده است. قرار نیست سربازان آمریکا از آلمان برگردند؛ کاری که ترامپ وعده آن را داده بود. رئیسجمهور آمریکا اخیرا میزبان یوشییده سوگا، نخستوزیر ژاپن بود. او ماه آینده میلادی در نخستین سفر خارجیاش برای شرکت در نشست سران کشورهای گروه 7به اروپا خواهد رفت. بایدن با محکوم کردن مداوم چین و روسیه، تحریم میانمار و انتشار گزارشی مبنی بر اینکه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی مسئول قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار اهل این کشور است، حقوق بشر را به یکی از پایههای اصلی سیاست خود در حوزه روابط بینالملل تبدیل کرده است.
اما سیاست خارجی بایدن و ترامپ آن قدرها که بهنظر میآید، متفاوت نیست. برای مثال در مورد افغانستان، تصمیم 2رئیسجمهور، یکی است و تنها تفاوت، زمان اجرای آن است. ترامپ در توافقی که سال گذشته با طالبان منعقد کرد، متعهد شد که همه نیروهای نظامی آمریکا تا اول می (11اردیبهشت 1400) از افغانستان خارج میشوند. بایدن اما وعده داده که این اقدام تا 11سپتامبر (20شهریور 1400) انجام میشود.
در مورد سیاست آمریکا در قبال چین نیز شباهت قابل توجهی بین بایدن و ترامپ وجود دارد؛ صحبتی از تغییر حکومت نیست، اما روابط دیپلماتیک بین واشنگتن و پکن به پایینترین سطح خود رسیده است. در همین حال، دولت بایدن به سیاست تعیین تعرفه، کنترل صادرات و حضور ناوگان جنگی کشورش در دریای جنوبی چین برای مقابله با تحرکات پکن در منطقه ادامه داده است. او همچنین از اقدامات چین در منطقه شین چیانگ بهعنوان نسلکشی یاد کرد، مقامات این کشور را تحریم کرد و ارتباط کشورش با تایوان، منطقهای که چین ادعای حاکمیت بر آن را دارد، در بالاترین سطح نگه داشت. در مورد تجارت، نقطه مشترک هر دو رئیسجمهور، نداشتن راهکار است. موضعی که واشنگتن در برابر پکن گرفته، نشانه این است که آمریکا همچنان خیال آن را ندارد که روابط تجاری خود را با کشورهای حوزه آسیا پاسیفیک توسعه بدهد. تأکید دولت همچنان بر شعار «خرید محصول آمریکایی» است که نشان میدهد تجارت جزو اولویتهای نخست کاخ سفید نیست.
حتی درباره کرونا، رویکرد بایدن چیزی شبیه به دیدگاه «اول آمریکا» ترامپ بوده است. او در ابتدا آمریکاییها را برای دریافت واکسن در اولویت قرار داد. بعد از مدتی که بیشتر مردم این کشور ایمن شدند، اعلام کرد که بخشی از ذخایر واکسن آسترازنکا در آمریکا را برای دیگر کشورها میفرستد؛ اقدامی که دیر و البته ناکافی بود. این تأخیر باعث شد چین و روسیه واکسنهای خود را در حجم گسترده ای عرضه کنند، احیای اقتصاد کشورهای سراسر جهان به کندی پیش برود و گونههای جدید ویروس کرونا فرصت ظهور و شیوع پیدا کنند. در کل، با اینکه ترامپ دیگر در کاخ سفید حضور ندارد، اما دیدگاه ترامپیسم همچنان در دولت آمریکا حاکم است. مقاومت در حوزههایی مانند تجارت آزاد و مهاجرت و دیدگاه «اول آمریکا»، دستکم فعلا تبدیل به بخش مهمی از ساختار سیاسی این کشور شده است. آمریکا همچنان چند قطبی است؛ نمایندگان کنگره تقریبا 2دسته شدهاند. همه اینها دست رئیسجمهور آمریکا را برای ارتقای دمکراسی، پیشبرد دیپلماسی و تقویت نهادهای بینالمللی میبندد.
با این حال بایدن هم مثل بقیه روسای جمهور آمریکا، همچنان قدرت و نفوذ قابل توجهی دارد. اما همانطور که تجربه این 100روز نشان داده، تنها چیزی که روسای جمهور این کشور کنترلی روی آن ندارند، ساختاری است که در آن کار میکنند.
منبع: project syndicate