چراغی که روشن است
فاطمه عباسی
فروردین پارسال بود که بهخاطر شیوع کرونا، شبکه «شاد» جایگزین کلاسهای درس حضوری شد و بچهها به جای نشستن پشت نیمکت و زلزدن به تخته سیاه، نشستند پشت کامپیوتر و چشم دوختند به صفحه مانیتور. یک سال است که دیگر نه از ایستادن سر صف و شنیدن برنامههای صبحگاهی خبری هست، نه از زنگ تفریح و صفکشیدن جلوی بوفه و شنیدن تشرهای ناظم که «همدیگه رو هل ندین». بچههای کلاس اولی به جای مداد دستگرفتن و نوشتن حروف روی کاغذ، تایپکردن روی کیبورد را یاد گرفتند و خیلی از معلمها هم که تا آن روز گذرشان به فضای مجازی نیفتاده بود، مجبور شدند تولید محتوا یاد بگیرند و با گوشی و لپتاپ فارسی و ریاضی یاد بچهها بدهند. با اینکه بعد از گذشت یکسال آموزش مجازی برای دانشآموزان عادی شده و مدرسه جایش را به سامانه شاد داده است، اما معلمها جایگزین ندارند و کارشان بیوقفه و مدام است. معلم چه در کلاس باشد و بین نیمکتها قدم بزند و بچهها را زیرنظر داشته باشد، چه ساعتها در راههای صعبالعبور پیادهروی کند تا به بچههای روستاهای دورافتاده که نه از اینترنت بهرهای بردهاند و نه میتوانند گوشی هوشمند بخرند درس بدهد، چه پشت صفحه مانیتور باشد و روی در یخچال به جای تخته برای دانشآموزانش مسئله ریاضی حل کند، مقامش بزرگ است و گرامی و چراغ آموزش به لطف او همواره روشن است و پر نور.