راهبرد ملی مقابله با خشکسالی
سیدعلیاکبر بنیطبا- کارشناس حوزه آب
ایران سالهاست درگیر تنش و چالش بحران خشکسالی است و گریزی هم از این واقعیت نیست که کشور در اقلیم خشک و نیمهخشک قرار دارد و به همین دلیل برای مدیریت اثرات این بحران و کاهش تنشها ضرورت ایجاب میکند که ما یک راهبرد ملی و فراگیر برای این مسئله داشته باشیم. بدیهی است که دادن تسهیلات و حمایتهای مالی به آسیبدیدگان بحران خشکسالی یک اقدام موقت و تنها تسکیندهنده درد و رنجی است که این شهروندان و فعالان اقتصادی در حوزههای مرتبط و درگیر با خشکسالی ازجمله روستاییان و کشاورزان و دامداران و.... میبرند. همچنان که طی سالهای گذشته چه در قالب قوانین بودجه و چه مصوبات دولت تسهیلات و اعتباراتی هرچند ناکافی برای جبران خسارتها درنظر گرفته شده و حتی تسهیلات بانکی هم امهال شده است، اما اکنون جای تامل ویژه است که فکر کنیم راهبرد ملی ما چیست و تا کجا میتوانیم با این وضعیت کنار بیاییم؟
بپذیریم که بخشینگری و اولویت دادن به مطالبات منطقهای بدون درنظرگرفتن ملاحظات و محدودیتهای ملی در مواجهه با پدیده خشکسالی خطاست و به همین دلیل پیشنهاد میشود که همه خود را مسئول در برابر یک بحران ملی و فراگیر بدانیم و در تصمیمگیریها، پیامدهای مثبت و منفی و هزینه و فایده این تصمیمها را درنظر بگیریم. علاوه بر اینکه بهتدریج و در یک برنامه بلندمدت به این درک مشترک برسیم که ما باید زیستن در اقلیم خشک و نیمهخشک و در معرض تهدید خشکسالی را تجربه کنیم و متناسب با آن نسبت به بازنگری در الگوی زندگی، کسبوکارها و طرحهای توسعهای اهتمام داشته باشیم.
حقیقت تلخ اما واقعی اینجاست که دیگر ما با چالش خشکسالی مواجه نیستیم بلکه با ابرچالش یا بحران استمرار خشکسالی و کمآبی روبهرو شدهایم و براساس آمارهای رسمی 85درصد جمعیت و 90درصد مساحت کشور با پیامدهای خشکسالی و ادامه آن با شدت و ضعف متفاوت مواجه شده است. البته اگر به ساختارها و فرایندهای تصمیمگیری در حوزه حکمرانی آب در کشور نگاه کنیم، متوجه میشویم که دچار بروز برخی تعارضها و تضادها در سطوح مختلف تصمیمگیری هستیم؛ بهگونهای که هم شورایعالی آب و هم کارگروه سازگاری با کمآبی متناسب با اقلیم ایران در تصمیمگیری با انبوهی از قوانین و مقررات و مطالبات مختلف مواجه هستند که هرگونه تدبیر و اتخاذ یک راهبرد بلندمدت و حرکت به سمت تحقق اهداف را دشوار میسازد.
توجه کنیم که بحران آب و خشکسالی دیگر یک پدیده محدود به یک کشور و جغرافیای خاصی از جهان نیست و نمیتوان بدون در نظر گرفتن راهکارهای جهانی و درسگرفتن از تجربههای موفق بینالمللی تنها براساس آزمون و خطا پیش رفت.
به همین دلیل قرن آینده را باید قرن نحوه مواجهه علمی و کارشناسی با استفاده از تجربههای جهانی موفق با درنظر گرفتن شرایط خاص کشور ایران بدانیم و تصور نکنیم که بحران یا ابرچالش خشکسالی ایران با ترسالی یکساله یا افزایش موقت بارشها به پایان رسیده یا اینکه میتوانیم در یک سال بر این بحران پیروز شویم. راه نجات نه برخورد با خشکسالی و مقابله با آن بهصورت سنتی، بلکه تعامل و زیستن هوشمندانه برای مدیریت این بحران است. به همین دلیل است که تأکید بر اتخاذ یک راهبرد ملی که در آن بایدها و نبایدهای ملی در یک افق بلندمدت و بیننسلی مشخص شده باشد، یک ضرورت محسوب میشود. ما شهروندان ایران نیاز به پذیرش اصل حکمرانی مطلوب آبی داریم و دامنزدن به تنشها یا اولویت دادن به مطالبات منطقهای و بخشینگری در تصمیمگیریها تنها بر عمیقترشدن زخمهای بحران میافزاید. هوشمندانه تصمیم بگیریم و عاقلانه در مسیر زیستن مطلوب با درنظرگرفتن محدودیتهای جغرافیای خشک و نیمهخشک ایران گام برداریم و بدانیم که آب، سرمایهای است و پاسداری و صیانت از منابع آبی و تغییر الگوها و شیوههای مصرف، نه انتخاب که یک الزام ملی است.