جاده آسفالت دو طرفه به سینما
مونتی هلمن؛ یکی از نسل نوگرایان هالیوود
برد استونز- مترجم: آرش نهاوندی
اگرچه نام «مونتی هلمن» که بهتازگی در 91سالگی چشم از جهان پوشیده، در میان اسامی چهرههای اصلی سینمای نوی آمریکا قرار داشت، با این حال بهنظر نمیرسید از نظر سبک کار به هیچیک از نهضتهای سینمایی عصر خود شباهتی برده باشد. کارهای او در زمان توزیع به مشکلات بسیاری برمیخورد و اغلب به سختی در بازار یافت میشد. در واقع علاقهمندان به فیلمهای وی به جای اینکه بهطور منفعلانهای آثارش را در سینما تماشا کنند، باید بهطور فعالانهای ساختههای سینماییاش را جستوجو میکردند. این مسئله بهطور کنایه آمیزی میتواند بازتابدهنده تمرکز هلمن بر افراد منزوی که اهداف خود را بهصورت وسواس گونهای دنبال میکردند، باشد.
«مونتی هلمن» سال1929 درنیویورک متولد شد، او به لس آنجس نقل مکان کرد و در آن شهر کمپانی تئاتر خود را دایر کرد. ازجمله ساختههای تئاتری وی میتوان به یکی از نخستین اجراهای آمریکایی«در انتظار گودو»(اثر سامول بکت) اشاره کرد. کارگردانی و اجرای «در انتظار گودو»، تأثیری عمیق بر سایر کارهای «هلمن» گذاشت؛ تا جایی که خود وی گفته است: «در هرکاری که انجام میدهم رد کوچکی از «بکت» به چشم میخورد.» «راجر کورمن» که در آن زمان بهعنوان تهیهکننده فیلمهای B (فیلمهای ساخته شده با بودجه اندک) در ابتدای راه بود، ازجمله سرمایهگذاران فیلمهای«هلمن» شد. زمانی که کمپانی تئاتر«هلمن» بسته شد، راجر کورمن به وی پیشنهاد کار داد و او را برای ساخت چندین فیلم تحت استخدام خود در آورد که ثمره این همکاری، ساخت نخستین فیلم «مونتی هلمن» با نام«هیولایی از غار جنزده»(1959) بود. کورمن در سال1963 نیز وظیفه اتمام ساخت فیلم «وحشت» را بهعهده هلمن گذاشت. در زمان ساخت این فیلم بود که «هلمن» با جک نیکلسون یکی از بازیگران این فیلم آشنا شد و با وی طرح دوستی ریخت. «جک نیکلسون» در ادامه در 2فیلم جنگی هلمن با نام«در پشتی به جهنم»(1964) و «پرواز به خشم»(1964)بازی کرد، او نگارش فیلمنامه را نیز عهده دار بود. این دو فیلم نهتنها خواستههای مالی سرمایه گذارانش را بهطور کامل برآورده کردند که با صحنههای مهیج تکان دهندهای که در لوکیشنهای سخت و ناخوشایند، فیلمبرداری شده بود، نوعی حس پوچی و عبثی خاص نگرش«بکت» (ساموئل بکت نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر مشهور ایرلندی) را نیز به بیننده القا میکردند. در این دو فیلم همچنین تأکید و نگاهی ویژه به این مسئله شده که چگونه مرگ، فعالیتهای ما را در طول زندگی تبدیل به اموری پوچ و بیمعنی میکند. این نگاه بهطور ویژه در دیالوگ یکی از شخصیتهای فیلم «در پشتی به جهنم» زمانی که میپرسد: «چه تفاوتی میکند؟ همه ما در هر صورت میمیریم، فردا، هفته بعد یا 30سال بعد»، بهخوبی بازتاب داده شده است.
اوجگیری همراه با تیراندازی جک نیکلسون
«هلمن» سپس به پیشنهاد «کورمن» و حمایت مالی غیررسمی وی، 2فیلم وسترن به نامهای«تیراندازی»(1966) و «سواری در ویرلوایند»(1966) را یکی پس از دیگری در ایالت «یوتا» ساخت. جک نیکلسون در این دو فیلم نیز ستاره اصلی بود و فیلمنامه فیلم«سواری در ویروایلند» را نیز او نوشت. «وارن اوتس» در زمان ساخت فیلم«تیراندازی» به تیم بازیگران این فیلم ملحق شد. «مونتی هلمن» بعدها گفته است: ما تصور میکردیم که در نیمه دوم همان سال فیلمهای کورمن را در برخی از سینماها با عنوان «2فیلم یک بلیت» نمایش دهند. اما به دلیل توزیع نامناسب، در پخش این فیلمها در نهایت وقفهای یکساله پیش آمد، با وجود این وقفه، جایگاه «جک نیکلسون» بهعنوان یک ستاره در میان تماشاگران و منتقدان دوباره مورد توجه قرار گرفت. فیلم«تیراندازی» بهدلیل تکنیکهای ضدرواییاش از سوی منتقدان با تحسین بسیار مواجه شد و در آن زمان این فیلم را بهعنوان فیلمی از یک کارگردان که حتما باید دید، مورد تمجید قرار دادند.
جاودانگی با «جاده آسفالته»
اما فیلم بعدی «جاده آسفالت دوطرفه»(1971) نام «هلمن» را برای همیشه بهعنوان یک کارگردان جاودانه کرد. این فیلم داستان 2راننده مسابقات جادهای با بازی «جیمز تیلور» و «دنیس ویلسون» را که هردو از خوانندگان آن زمان آمریکا بودند، روایت میکند که با یک شورلت150 در یک جاده در حال سفر هستند و در طول مسیر دختری مسافر را سوار میکنند. انتظار میرفت این فیلم نیز با اقبال برخی جوانان طرفدار فیلم«ایزی رایدر» مواجه شود که اینگونه نشد و در زمان اکران خود با استقبال چندانی روبهرو نشد. این یکی از معدود فیلمهای آمریکایی بود که در آن از نگاه چپ گرایانه، جنبش هیپیها مورد انتقاد قرار گرفته بود. اما (بهدلیل آنکه آن زمان سالهای اوج هیپی گری بود)، این فیلم نتوانست خواستههای مخاطبان جوان خود را برآورده کند.
هلمن سالها بعد با فاصله گرفتن از فیلمسازی تجاری، فیلمهای«خروس جنگی»(1974) و «چین9، آزادی 37» را نیز با بازیگری وارن اوتس ساخت.
ایگوانا فیلم مورد علاقه تارانتینو
پوچ گراترین فیلم وی با عنوان «ایگوانا»(1988)، با مشکلات عدیدهای در زمان پخش مواجه شد؛ با این حال «ایگوانا» در آن زمان توجه «کوئنتین تارانتینو» را بهطور ویژهای جلب کرد؛ تا جایی که «تارانتینو»، «هلمن» را دعوت به ساخت فیلمی با اقتباس از فیلمنامه «سگهای انباری» کرد. فیلمنامه «سگهای انباری » را تارانتینو خود نگاشته بود. در زمانی که برای ساخت فیلم «سگهای انباری» در نهایت قرعه به نام تارانتینو خورد، او از «هلمن» در این فیلم بهعنوان تهیهکننده اجرایی استفاده کرد.
«هلمن» در سال2010 آخرین شاهکار خود با نام «جادهای به ناکجاآباد» را ساخت که درباره کارگردانی با حروف اول «ام.اچ» (درست مانند نام مونتی هلمن) بود که به یک بازیگر علاقهمند شده است. این فیلم بهصورت معماگونه ساخته شده و بهنظر در جریان فیلم پاسخی برای حل معماها پیدا نمیشود. پخش این فیلم نیز با اشکالات زیادی همراه شد.
منبع: سایت اند ساوند