در مذمت فلشبک
سیداحمد بطحایی
دیروز نوشتم درباره برنامهام در رادیو که اسمش همنشین بود. مجددا در پرانتز تأکید میکنم که خیلی اسم ناگواری دارد، ولی بیایید بهش فکر نکنیم. گفتم که یک چالش داستانی گذاشتم برای شنوندگان و خواستم بگویند اگر قرار بود به زمان و جغرافیا و تاریخی برگردند چه روز و دهه و سدهای را از توی تقویم انتخاب میکردند. یکی برگشته بود به 2سال قبلتر و روزهای قبل از پیشرفت سرطان دخترش، یکی 20سال قبل و جوانی و یکی به هزار و سیصد و اندی سال قبل و صحرای کربلا. آن چیزی که میخواهم بگویم این است که من برخلاف تمام آن آدمها که پیامکشان را خواندم و نخواندم دوست ندارم به گذشته برگردم. اصلا گذشته چه آش دهانسوزی است که بخواهم دوباره تجربهاش کنم؛ نه اینکه اهل تلون و تنوع باشم، لیک از دنده عقب و معکوس کشیدن نه خیری دیدهام و نه برکتی. که چه شود؟ که برگردیم و با موقعیت و صحنهای مواجه شویم که قبلتر برایمان شیرین بوده؟ مگر دیدن دوبارهاش به همان شیرینی است؟ یا گندی که زدهایم را جبران کنیم و دیگر خبط و خطا نکنیم؟ فکر میکنم برگشتن هم سود چندانی ندارد. ما با بازگشت به گذشته نمیتوانیم چیزی را تغییر دهیم؛ نه اینکه الان تحتتأثیر نولان و تنت و این شوخیهای زمانی باشم، ولی فکر میکنم ما آدمیان را چیزهای ریز و جزئی و دقیقی که از ابتدای تولد - و حتی قبلتر – احاطهمان کرده میسازند. اینکه من چیزی را بخواهم یا نخواهم و میلم به سمت و سویی بچرخد یا نچرخد هم تابع همان متغیرهای به ظاهر ساده و کوچک فرهنگی جغرافیایی است. میدانید چیست؟ قبل از اینکه به اینجای یادداشت برسم، ایدهام این بود که تصور کنید الان 30رمضان است و تهبساط مهمانی را هم دارند درمیآورند و میزبان در حال خواندن دعای سفره. مهمانان هم خلال چوبی را دارند به ادنی سوراخ و شیار دندانهایشان فرومیکنند و جادکمهای پیراهنها در حال فروپاشی و زیپ و دکمه شلوارها در منتهای فشار. بعد خیلی از مهمانان که از ضیافت بهره نبردهاند میگفتند کاش میشد برگردیم به روز 5و 6 و 7 رمضان. به همین امروز. همین اینک و الان. میخواستم آن ایده بگویم خب الان روز نهم رمضان است و برو حالش را ببر، ولی باز سؤالی این وسط آمد که اصلا اگر هم برگردیم به روز نهم چیزی تغییر میکند؟