آخرین کلام
همشهری کین همیشه تازه و گیرا بهنظر میآید
جوزف مک براید: همشهری کین به روشنی کوششی است برای کشف پیچیدگیهای شخصیت یک مرد افسانهای (این کوشش و جستوجو همگام با تلاش برای یافتن معنای کلمه رز باد پیش میرود) اما در عمل این کار نوعی تردستی هم هست که در آن شخصیت را پشت ارائهای از یک اثر هنری و راز پنهان میکند. در نهایت راز شخصیت کین همانطوری سربسته میماند که آن شیء کوچک درون گوی بلورین پر برفی که وقتی در ابتدای فیلم از دنیا میرود، از دستش رها میشود و میشکند.
ولز سعی میکرد «آخرین کلام» سینما را بسازد، بهترین تمهیدهای فنی و بهترین متخصصان هالیوود را غصب کند تا از خود یادبودی جاودانه برجا نهد. در چشمانداز این جسارت جوانانه است که همشهری کین همیشه تازه و گیرا بهنظر میآید.
وقتی کین پیر، گوی بلورین را در دست میفشارد و واژه رزباد را زیرلب زمزمه میکند، لحظهای است که سوزان (که ولز را یاد مادرش انداخته است) او را ترک میگوید؛ لحظهای خیرهکننده ولی اصلا نادیدنی. صحنه دوران کودکی را با آغاز ماجرای عشقی کین و سوزان به یکدیگر پیوند میدهد. وقتی مادر چارلز پشت میز مینشیند تا ورقههای مربوط به تحویل چارلز به تاچر را امضا کند، دوربین حرکت بسیار کوچکی به راست میکند و در پسزمینه تصویر، روی میزی، گوی شیشهای را نشان میدهد. سالها بعد، گوی بلورین بار دیگر و این بار در آپارتمان سوزان، میان خرت و پرتهای او روی میزی ظاهر میشود؛ بیمنطقی جادویی استعارهای شعرگونه اینجا حاکم است. وقتی سوزان قصر زانادو را ترک میگوید، کین گوی بلورین را میان اسباب و اثاثیه سوزان پیدا میکند و این گوی در بستر مرگ کین هم با اوست. آنچه به آخرین کلمهای که کین بر زبان میآورد و تصویر لژ دوران کودکیاش این همه اعتبار میبخشد، همین زیربنای مشترک وضعیتهای متفاوت است؛ وضعیتهایی که به چیزی موهوم، دستنیافته و شاید حتی دستنیافتنی منتهی شود.
عنوان فیلم خود گویای وضعیت پیچیده فیلم است. «همشهری بودن»، پیوند با جامعه بشری مؤثر، هدفی است که کین بینتیجه و مغرورانه بدان نظر دارد. او دو بار از واژه همشهری استفاده میکند، در این دو بار از یک سو نابترین انگیزههای اجتماعی مجال بروز مییابند و از سوی دیگر طعنهآمیزترین برخوردها صورت میگیرد: بار اول هنگامی که «اعلامیه اصول» خود را میخواند - «قهرمانی جنگجو و خستگیناپذیر برای دفاع از حقوقشان بهعنوان شهروند و انسان در اختیارشان خواهم نهاد»- و بار دوم هنگامی که نطق انتخاباتیاش را خطاب به«شهر و متین و فاقد امتیازهای خاصه» ایراد میکند.
همشهری، جلوهای قهرمانانه و مؤثر به کین میبخشد و این نام (که با حرفc بهمعنای قابیل است) جنبه تقدیری و از پیش رقمخورده سرنوشت او را بیان میدارد. تصور قهرمانانه ما از کین بهعنوان شخصیتی که بهنحوی تراژیک کاستیهایی دارد و در گذر زمان بهسوی سرنوشت محتوم خویش گام برمیدارد، با توجه به این نکته تعدیل میشود که او بر رویدادهای زندگی خود تسلطی همهجانبه نداشت و نیرویی آن رویدادها را بر او تحمیل کرده است.