• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
دو شنبه 30 فروردین 1400
کد مطلب : 128538
+
-

چرا اغلب در قضاوت از روی رفتار ظاهری آدم‌ها دچار اشتباه می‌شویم؟

ناامنی روانشناختی روی خط هشدار

گفت‌وگو با سارا گلستانی، روانشناس درباره دوگانگی رفتارهای فردی و اجتماعی

فتانه احدی- روزنامه‌نگار

آدم‌ها موجودات پیچیده‌ای هستند؛ آن‌قدر پیچیده که در طول عمر خود می‌توانند بارها و بارها شکل عوض کرده و نوعی متفاوت از قبل زندگی کنند و البته این تغییر را می‌شود در همه افراد دید. اگر به سلامت روان خللی وارد شود، رفتارهایی از آدمی سر می‌زند که باعث شوک اجتماعی می‌شود. نمونه بارز این تغییر رفتار در آدم‌های شناخته‌شده‌ای دیده می‌شود که همواره ظاهری شاد و امیدوار از خود به نمایش می‌گذارند و هرگز کسی تصور نمی‌کند آنها روزی تصمیم به‌خودکشی بگیرند. این مرگ ناگهانی و حواشی آن، شوکی به جامعه وارد می‌کند که تا مدت‌ها قابل هضم نیست. آدم‌ها تصاویر شاد این چهره‌ها را به‌خاطر می‌آورند و از خودشان می‌پرسند: چطور ممکن است چنین کسی به این پایان غم‌انگیز برسد؟ این رفتارهای دوگانه حتما دلایلی دارد که باید دید از کجا نشات می‌گیرد. با سارا گلستانی، روانشناس اجتماعی، این موضوع را در میان گذاشتیم تا دریچه‌ای از واقعیت ذهن و روان برایمان آشکار سازد.

رفتار فردی و حریم خصوصی چه فرقی با رفتار اجتماعی دارد؟
انسان، موجود پیچیده‌ای است و رفتار اجتماعی‌اش با رفتار فردی و حریم خصوصی‌اش تفاوت دارد. البته هرچه انسان از سلامت روان بیشتری برخوردار باشد، قابل پیش‌بینی‌تر می‌شود و رفتار اجتماعی و فردی و خصوصی‌اش قابل انطباق است. ظاهر و باطنش به نوعی فرق زیادی با هم نمی‌کند و آدم‌ها می‌توانند مطمئن باشند رفتارهایی که از آن آدم می‌بینند به‌احتمال زیاد در موقعیت‌های دیگر نیز همان است؛ قابل پیش‌بینی هستند و می‌توانند روی آنها حساب کنند.

نتیجه تعارضات ذهنی و چالش‌های سلامت روان چیست؟
هنگامی که سلامت روان دچار چالش می‌شود و تعارضات حل و فصل‌نشده‌ای در ذهن و روان به‌وجود می‌آید، مجبوریم مدام و هر روز با آنها دست و پنجه نرم کنیم؛ آن هم به این دلیل که حجم فشار ممکن است از حدی بیشتر شود و ساختار روان را از هم گسیخته کند به‌طوری که بقای ما را به خطر بیندازد و اگر برای حل و فصل‌کردن تعارضات‌مان اقدامی انجام ندهیم، مکانیزم‌های دفاعی ناخودآگاهی فعال می‌شوند. آن موقع است که آن مکانیزم‌های دفاعی ناخودآگاه، ما را بیمار روانی می‌کنند.

نتیجه فعال‌شدن مکانیزم‌های دفاعی ناخودآگاه چه خواهد بود؟
در نتیجه فعال‌شدن مکانیزم‌های دفاعی ناخودآگاه، ما دچار اختلالات اضطرابی و افسردگی و روان‌شناختی می‌شویم. دلیل ایجاد این اختلالات هم این است که بخش ناخودآگاه ما هر روز کلیدی از یک بخش ذهنی و روانی را روشن می‌کند، در نتیجه آن محافظی فعال می‌شود که می‌خواهد جلوی تعارضی که هنوز حل و فصلش نکردیم را بگیرد. مادامی که ما سراغ روان درمانی نرویم و به حل و فصل‌کردن ذهن و روانمان با دنیای پیرامونمان نپردازیم حال ما بدتر و بدتر می‌شود.

این حالت به چه صورت خودش را نشان می‌دهد؟
 به این صورت که ممکن است رفتارهای متناقضی از ما سربزند. ممکن است در هر موقعیتی رفتاری از خود نشان بدهیم که آن رفتار مربوط به آن لحظه و آن اتفاق نباشد، مثلا اکنون غمگینیم اما نقابی از شادی بر چهره می‌زنیم که در آن لحظه خود واقعی‌مان را ارائه نمی‌دهیم یا اینکه الان افسرده هستیم و انگیزه‌ای برای زندگی نداریم اما نقاب «ما از همه‌‌چیز راضی هستیم» را انتخاب می‌کنیم که عکس آن را نشان دهد و نمی‌خواهیم غم و ناراحتی و ضعف خود را بروز دهیم.

نتیجه و ریشه این رفتار دوگانه چیست؟
این رفتارها ریشه در تربیت، فرهنگ، آموزش و جامعه دارد. وقتی پیام جامعه‌ای این باشد که باید همیشه قوی باشیم و هرگز هیجانات منفی را بروز ندهیم و هیجانات منفی پذیرفتنی نیستند، خیلی طبیعی است، آدم‌های آن جامعه واقعیت‌هایی که جامعه‌پذیر نیست را در خود انکار، پنهان و سرکوب کنند. بنابراین چیزی از خود نشان می‌دهند که واقعیت ندارد و جامعه‌پسند است و همیشه به‌دنبال تأیید‌گرفتن از افراد جامعه هستند. فشارهای روانی را یا در بهترین وضعیت به تنهایی تجربه می‌کنند که در این حالت افراد خودشان پر از فشار می‌شوند و حمایتی نمی‌توانند بگیرند، یا در وضعیت‌های بدتر، فشار روانی را سرکوب و انکار می‌کنند و به آن بها نمی‌دهند؛ دقیقا مثل اینکه عضوی از بدن دچار مشکل شود و به جای مراجعه به پزشک و درمان، نادیده گرفته  شود و تلاشی برای درمانش نشود و بیماری روزبه‌روز وخیم‌تر شود و مدام هم از همان عضو بدون رسیدگی و درمان کار بکشند. روان نیز عضوی از بدن ماست، باید آن را مانند یک عضو جسمی و فیزیکی بیمار درمان کرد. در غیر این صورت به آدم‌های غیرواقعی و غیرقابل پیش‌بینی تبدیل می‌شویم.

تأثیر رفتارهای فرد در جامعه و تأثیر جامعه بر فرد به چه صورت است؟
در واقع رفتارهای ما در جامعه یک‌طرفه نیست و تنها جامعه روی ما تأثیر نمی‌گذارد بلکه ما نیز روی جامعه تأثیر می‌گذاریم. بنابراین هر اندازه در یک جامعه تعداد افرادی که با تعارضات روانشان راحت نیستند و حل و فصل نمی‌کنند و وقتی احساس خوشایندی ندارند روان درمانی نمی‌گیرند، بیشتر شود، احتمال اینکه آن جامعه حالش بدتر شود و سلامت روان از آن جامعه رخت ببندد افزایش پیدا می‌کند و این مسئله یک هشدار است.

چرا جامعه نمی‌تواند تغییر رفتار را بپذیرد و در مقابل چه اقدامی باید کرد؟
در جامعه وقتی می‌بینیم که کسی در شرایطی به سر می‌برد که در واقع با آن چیزی که وانمود می‌کند، فرق دارد و ناگهان رفتاری از او دیده می‌شود که تصور و پیش‌بینی نمی‌کردیم، برای ما قابل‌قبول نیست؛ مثل اینکه یک آدم که حالش خوب به‌نظر می‌رسد خودکشی کند و ما نتوانیم آن را بپذیریم. به‌دلیل اینکه با درون آن آدم بیگانه بودیم و آن آدم هم به‌خودش این حق و اجازه را نمی‌داده که درون خود را به رسمیت بشمارد و مشکلاتش را واضح بیان و درخواست کمک کند. بنابراین این یک اتفاق دوسویه و دوطرفه است. اگر ما فکری به حال خود و روابط‌مان در جامعه برای حرکت به‌سوی حقیقت و واقعیت خودمان نکنیم، اوضاع روزبه‌روز بدتر می‌شود و ناامنی روان‌شناختی در روابط بین ما، خانواده و اجتماع افزایش پیدا می‌کند. این هشداری است که باید به آن توجه کنیم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید