جای هولیگانها خالی نیست
رفتارشناسی هواداران فوتبال در نقاط مختلف جهان
محمدرضا نصیری ـ روزنامهنگار
الکس فرگوسن کبیر جملهای دارد که تبدیل به ضربالمثل شده است: «هوادارانی که در شکست با ما نیستند، حق ندارند در پیروزیها با ما باشند». شاید سر الکس میخواسته فرهنگ هواداری دشمن منچستریونایتد، یعنی لیورپول را به طرفداران این تیم گوشزد کند که شعار مشهور و غالب آنها خطاب به تیم و بازیکنان این است: «شما هرگز تنها قدم نخواهید زد». فوتبال بدون هوادارانش باز هم جذاب است و تیمهای میزبان مطابق آخرین تحقیقاتی که نتایج 10سال اخیر را بررسی کرده، بهخاطر آشنایی با ورزشگاه و احساس راحتی در قلمرو خودشان بدون هوادار هم نسبت به تیمهای مهمان نتایج بهتری میگیرند اما فوتبال با تماشاگر چیز دیگری است و بهقول جورج اورول «فوتبال جنگ بدون تیراندازی است» که ناگفته پیداست هواداران، سربازان پیاده این جنگ هستند. این گزارش به بررسی رفتار هواداران فوتبال در جهان و عجیبترین عادتهای آنها اختصاص دارد.
سبکهای تشویق
هر چندوقت یکبار نوع جدیدی از تشویق در ورزشگاهی باب میشود و مثل پاندمی به همه ورزشگاههای جهان سرایت میکند. بهطور مثال موج مکزیکی در جامجهانی1986 مکزیک مد شد و هنوز هم از مد نیفتاده. در یورو2016 تماشاگران ایسلندی حرکتی را ابداع کردند که به تشویق ایسلندی شهرت یافت. پشتکردن دستهجمعی به زمین، درآوردن دستمال سفید، نشاندادن اسکناس به بازیکن پولپرست و... رفتارها و رویههایی است که هر تماشاگر ورزشگاهبرویی در هر گوشه دنیا آن را بهخوبی میشناسد فارغ از هر فرهنگ و زبانی که دارد.
هولیگانیسم
تا پیش از دهه90 هر جا تیمهای انگلیسی بازی داشتند، باشگاه میزبان عزا میگرفت. تماشاگران انگلیسی بعد از محرومیتی که باشگاههای این کشور بهخاطر فینال جام باشگاههای اروپا در ورزشگاه هیسل متحمل شدند رفتارشان تغییر کرد. ورزشگاههای انگلیس بهگونهای است که هیچ دیوار توری یا سیمخاردار یا مانعی بین سکوها و زمین چمن وجود ندارد اما آنقدر فرهنگسازی شده و جریمهها بهقدری سنگین است که کسی جرأت ردشدن از یک مانع نیممتری و ورود به زمین را بهخود نمیدهد. در نیمه اول دهه90 بهطور میانگین سالی 300هوادار هولیگان لیورپولی بازداشت میشدند تا اینکه کمکم خشونتها کم شد. اما بههرحال هنوز هم افراطیگری بین هواداران تیمهای انگلیسی وجود دارد و «بیمار انگلیسی» لقبی که به این اولتراها داده شده، از بین نرفته است؛ هر چند که کتککاریها نسبت به گذشته کاهش یافته. شاید یکی از دلایل کاهش درگیریها و خشونتهای فیزیکی را بتوان به گسترش شبکههای اجتماعی ربط داد. هواداران در توییتر و اینستاگرام از خجالت بازیکن و تماشاگر حریف و داور و حتی بازیکن خودی درمیآیند و حتی گاهی از همین طریق هم تهدید به قتل میکنند.
نازیسم و فاشیسم
در فوتبال ایتالیا بیشترین نفرت بین یوونتوس و اینتر جریان دارد اما در سالهای اخیر ناپولی هم به دشمنان قسمخورده یووه اضافه شده است که برخورد این دو تیم نبرد پابرهنههای جنوب ایتالیا با بچهمایهدارهای شمال این کشور محسوب میشود. در فرودگاه ناپولی یکبار نوشتهای نظر رهگذران را بهخود جلب کرده بود با این مضمون: «زمین لیز است و مراقب باشید سُر نخورید، وگرنه داور یک پنالتی به سود یوونتوس اعلام میکند!» اما لقب عجیبترین هواداران فوتبال در ایتالیا را باید به طرفداران لاتزیو داد. هنوز هم فاشیسم و نازیسم در بخشی از طرفداران این تیم طرفدار دارد. دیکانیو را بهخاطر بیاورید که رو به سکوی اولتراهای لاتزیو سلام نظامی نازی داد. برخی، موسولینی را هوادار سرسخت لاتزیو میدانند که بعضی دیگر آن را رد و ادعا کردهاند دیکتاتور ایتالیا بیشتر طرفدار تیم ملی بود. در ورزشگاه، زنان حق ندارند در ردیفهای جلویی سکوها بنشینند. یکبار در سال2012 درگیری خونینی با تماشاگران تاتنهامی داشتند. آنها از توهین نژادی به بازیکنان حریف ترسی ندارند. البته این رفتار بین اکثر باشگاههای ایتالیایی مرسوم است. بهطور مثال اینتریها فصل قبل و پیش از آغاز کرونا چنین رفتاری را در یکی از مسابقات لیگ در پیش گرفتند اما توجیهشان پس از انتقاداتی که صورت گرفت این بود که آنها نه بهخاطر برتری نژاد سفید نسبت به سیاه مرتکب چنین رفتاری شدهاند، بلکه آن توهینها صرفا حربهای برای تضعیف تیم حریف بوده وگرنه در زندگی عادی قائل به خطکشی بین نژادها نیستند. روایتی هم وجود دارد که تاسیس لاتزیو را به حزب فاشیست در ایتالیا نسبت میدهد که روایت درستی نیست و این باشگاه سالها پیش از تاسیس این حزب راهاندازی شد و حتی نظر حزب این بود که 5تیم شهر رم برای قدرتمندترشدن در هم ادغام شوند که نخستین مخالف این طرح خود باشگاه لاتزیو بود و باشگاه آاسرم از ترکیب و ادغام چهارباشگاه بهوجود آمد. فرهنگ هواداری در ایتالیا یادآور فرهنگ تماشاگران در ورزشگاههای محل نبرد گلادیاتورهاست؛ گاهی آنها میخواهند خون ببینند.
بالکانیسم
خشونت و نژادپرستی دستکم در رشته فوتبال در حوزه بالکان و اروپای شرقی بدتر از بخش غربی اروپاست. هواداران فوتبال در روسیه از بازیکن سیاهپوست متنفرند و بارها نسبت به شایعه خرید چنین بازیکنانی از سوی تیمشان واکنش تند و مخالفتآمیز نشان دادهاند. سال قبل هواداران زنیت به مالکوم، بازیکن خودشان، توهین نژادی کردند. بازیکنان تیرهپوست تیم ملی انگلیس هم بارها در کشورهای حوزه بالکان و اروپای شرقی بهشدت مورد توهین قرار گرفتهاند. نژادپرستی تنها به بازیکنان سیاهپوست محدود نمیشود. هر بار بین تیمهایی از کرواسی و صربستان مسابقهای در جریان باشد، خونی هم ریخته میشود. یکبار لیدر تیم دینامو زاگرب رو به دوربین تلویزیونی گفته بود: «ما اینجاییم تا شکست را با خون پاک کنیم». کانون هواداران دینامو زاگرب در جنگ بالکان نزدیک به 150کشته داد. در مجارستان این یک امر عادی است که تماشاگران فرانس واروش برای بازی با اوژپشت، چوب بیسبال، شوکر، زنجیر و چاقو همراه خود به ورزشگاه ببرند. آنها با افتخار لقب هیولاهای سبز را برای خودشان انتخاب کردهاند و سابقه درگیری خونین بینالمللی با طرفداران میلوال، دینامو کییف و هایدوک اشپیلت را دارند.
جغرافیاگرایی
هنوز فیفا و یوفا بین تیمهای فوتبال روسیه و اوکراین تا جایی که بشود، مسابقه برگزار نمیکند. هولیگانهای اسپارتاک و زسکامسکو گاهی با چوب و شمشیر به جان هم میافتند و بازداشت هم نمیشوند. زمانی که تیمی از ترکیه با ارمنستان بازی دارد، رفتار نژادپرستانه به اوج خود میرسد؛ حتی اگر بازیکنی ارمنی به نام میخیتاریان در ترکیب تیمی خارج از ارمنستان باشد و آن تیم در ترکیه به میدان برود. در «فیلم کوتاهی درباره کشتن»، اثر کیشلوفسکی، رگههایی از هولیگانیسم فوتبال را دیدیم. لهستان حدود 50هزار و 10باند خلافکاری مرتبط با فوتبال در خود جای داده است. یکی از رفتارهای عجیب هواداران لهستانی این است که از هواداران تیم رقیب غنیمتهایی ازجمله کلاه، پرچم و... میگیرند و بعد از بازی جلوی ورزشگاه آنها را به آتش میکشند.
آمریکای جنوبی
خشونت ذاتی فوتبال در آمریکای جنوبی را میتوانید در تماشاگرانشان هم ببینید. فوتبال این بخش از قاره آمریکا خشنترین نوع فوتبال است؛ البته اگر سبک برزیل را استثنا درنظر بگیریم. هواداران برزیل واقعا عاشق فوتبال هستند و همانگونه که تیم ملیشان از فوتبال لذت میبرند، خودشان هم به لذت میرسند. البته هولیگانیسم در این کشور هم بهاندازه جاهای دیگر قدرتمند است. آمار رسمی میگوید در 30سال گذشته حداقل 300نفر بهخاطر تشکیلات هولیگانیسم و گروههای هوادار فوتبال در این کشور به قتل رسیدهاند. در کلمبیا فاستینو آسپریا چندبار مجبور شد برای مقابله با تماشاگران خودی دست به اسلحه ببرد. در آرژانتین هواداران خیمناستیا با اسلحه وارد رختکن تیم خودی شدند و بازیکنان را تهدید کردند که بازی را نبرند مبادا تیم رقیب، یعنی استودیانتس بهخاطر بُرد آنها در جدول بالا بیاید. در سال2011 هواداران ریورپلاته با پلیس هم درگیر شدند که مثل درگیریهای گذشته بود اما گفته میشود نیروهای پلیس از قبل برنامه داشتند برخورد خشن کنند و بهاینترتیب 65نفر زخمی شدند و این تیم به دسته پایینتر فرستاده شد.
بارسلونا
هواداران بارسا ریشه سیاسی دارند. آرزوهای جداییطلبانه کاتالونیا و استقلال این ایالت از اسپانیا در نام تیم فوتبال بارسلونا تجلی یافته است. تا دوره قبلی ریاست لاپورتا آنها اجازه هیچ تبلیغی روی پیراهن این تیم که آن را مقدس میدانستند، نمیدادند. اولتراهای بارسلونا نام پسران دیوانه را برای خود انتخاب کردهاند که خود لاپورتا هم که افکار تند سیاسی و جداییطلبی دارد ورود آنها به نوکمپ را ممنوع کرده بود. آنها با هواداران اسپانیول هم بهعنوان نماد پادشاهی اسپانیا در ایالت درگیری خونین دارند و در سال1991 یکی از هواداران این تیم را به قتل رساندند. همانها بودند که در سال2002 آن کله خوک معروف را در اعتراض به خیانت لوئیس فیگو و پیوستن او به رئال مادرید به زمین پرتاب کردند که بعدا به نمادی تبدیل شد.
رئال مادرید
افراطیهای مادریدیستا که به اولتراسور شهرت دارند اشک همه ستارهها و بزرگان تیم را درآوردهاند. تقریبا هیچ اسطورهای در این تیم نبوده که از سوی آنها هو نشده باشد. این باند در سال1980تشکیل شد. آنها پشت دروازه با لباسهای یکدست سفید سنگر میگیرند. رفتار آنها را به رفتار هواداران لاتزیو تشبیه کردهاند. بد نیست بدانید ساموئل اتوئو که شاید برترین مهاجم نوک تاریخ بارسلونا باشد، محصول باشگاه رئال مادرید بود اما بهخاطر توهین هواداران رئال به رنگ پوستش، از این تیم جدا شد و بعد از مایورکا، از بارسا سر درآورد. آنها به بازیکنان سیاهپوست علاقهای ندارند، حتی اگر ماکلهله باشد.
آلمان
در آلمان پرشورترین هواداران را دورتموند در اختیار دارد. داربی دورتموند و شالکه یکی از مهیجترین مسابقات در بوندسلیگا محسوب میشود که سرشار از کینه و نفرت است. زنبورها که لقب دورتموندیهاست همیشه چهرهای زیبا از طرفداری فوتبال ترسیم کردهاند و عملکردشان بهاندازه خود فوتبال جذابیت دارد. در سالهای اخیر هواداران باشگاههای بزرگ و ریشهدار با هم علیه باشگاههای نوکیسهای مثل هوفنهایم و لایپزیش متحد شدهاند و این تیمها پا به هر ورزشگاهی که میگذارند بهدلیل آنچه از آن به ورود پول خارج از فوتبال به فوتبال تعبیر میشود مورد استقبال دشمنانه قرار میگیرند.