• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
شنبه 21 فروردین 1400
کد مطلب : 127738
+
-

دیدار با نصرالله حدادی، نویسنده و تهران‌شناس

رد پای تهران در ادبیات معاصر

رد پای تهران در ادبیات معاصر

سعیده مرادی- خبرنگار

همه شهرهای بزرگ جهان، قدمت و تاریخچه‌ای دارند که درباره آنها کتاب‌های متعددی هم نوشته شده است که با مطالعه این کتاب‌ها می‌توان به سیر تکامل‌شان پی برد. درباره بسیاری از شهرهای ایران مانند شیراز، اصفهان و تبریز هم کتاب‌هایی نوشته شده است، اما درباره تهران به‌عنوان مرکز و پایتخت ایران که قدمتی چندصدساله دارد، کتاب‌هایی از این دست‌کم است. به جز «جعفر شهری‌باف» که خود زاده محله  عودلاجان تهران بود، معدود نویسندگانی درباره تاریخ، فرهنگ و ماهیت تهران دست به قلم شده‌اند و کتاب نوشته‌اند. نصرالله حدادی، محقق، نویسنده و تهران‌شناس باسابقه معتقد است که تعداد کتاب‌هایی که درباره تهران نوشته شده چندان هم اندک نیست و از دایی جان ناپلئون به‌عنوان نمونه‌ای بسیار غنی نام می‌برد. او معتقد است اگر هم کم و کاستی‌هایی در این زمینه وجود دارد، ناشی از آن است که در زمینه هویت‌بخشی آثار تاریخی تهران خوب عمل نکرده‌ایم.

چرا در آثار نویسندگان رد پای ضعیفی از تهران و نقش کمرنگی از تاریخچه آن دیده می‌شود؟ آیا دلیلش می‌تواند این باشد که کمتر کسی به این شهر احساس تعلق داشته است؟
شهر تهران در مقایسه با سایر شهرهای کشور، یک شهر مهاجرپذیر محسوب می‌شود؛ لذا مردم ساکن تهران به‌معنای واقعی حس تعلق خاطر به این شهر ندارند، اما با وجود این، کتاب درباره تهران کم نیست. از معروف‌ترین کتاب‌هایی که درباره شهر تهران نوشته شده، کتاب «دایی جان ناپلئون» است که سریالی هم از روی این کتاب ساخته شده است. این کتاب به نوعی تافته جدا بافته ادبیات داستانی و یک شاهکار ادبی است. همچنین کتاب «شکر تلخ» جعفر شهری هم یکی دیگر از این کتاب‌هاست که نویسنده از شهر تهران در اواخر دوره قاجار تا اوایل حکومت پهلوی می‌گوید. در این زمینه کتاب‌های اسماعیل فصیح هم قابل توجه است. اگرچه اسماعیل فصیح در کتاب‌هایش به قول معروف دروغ‌های زیبایی می‌گوید و بسیاری از شخصیت‌های کتاب‌هایش ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، اما داستان‌های پرکششی دارد و اصطلاحات خوبی در آنها به‌کار برده شده است.
شما به‌عنوان تهران‌شناس در این حوزه چه کتاب‌هایی را توصیه و تأیید می‌کنید؟
یکی از بهترین کتاب‌ها در زمینه تهران‌نگاری، «تهران به روایت تاریخ» اثر مسعود نوربخش است. این اثر ۴جلدی، کتاب بسیار خوبی است که می‌شود به آن استناد کرد. همچنین نوشته‌هایی که از سیدعبدالله انوار باقی مانده نیز قابل اتکا بوده و مستندترین کتاب‌ها در این حوزه است. کتاب‌های ۵جلدی «طهران قدیم» و «طهران در قرن ۱۳» اثر جعفر شهری هم جزو معتبرترین کتاب‌های تهران‌شناسی است. در کتاب «طهران در قرن۱۳» حدود ۳هزار و 100شغل معرفی شده است؛ مشاغلی مانند سفیدگری و... که امروزه ورافتاده‌اند و دیگر وجود خارجی ندارند. جعفر شهری این کتاب‌ها را براساس حافظه روایی نوشته است. شهری همچنین در حوزه تهران‌شناسی مجموعه ۳جلدی «شکرتلخ»، «گزنه» و «قلم سرنوشت» را نوشته که آیینه تمام‌نمای زندگی مردم در دوره قاجار است.
علت اینکه نمادها و المان‌های شهر تهران کمتر در داستان نویسندگان نمود دارد، چیست؟ اصلا شهر تهران نماد خاصی دارد؟
متأسفانه ما در زمینه هویت‌بخشی آثار تاریخی تهران به‌خوبی عمل نکرده‌ایم و اگر همان کارهایی را که در مزار خیام انجام دادیم، بر مزار دهخدا در تهران هم انجام می‌دادیم به‌خوبی می‌توانستیم ارزش‌ها و نمادهای تهران را زنده کنیم. آمده‌اند برج میلاد را که سازه‌ای بی‌هویت و از دیدگاه من نازیباست، ساخته‌اند. با وجود آنکه در تهران سازه‌ای مانند برج آزادی که نماد معماری ایرانی به‌حساب می‌آید وجود دارد، اما به آن توجه چندانی نمی‌شود. برای مثال من اگر می‌خواستم نمادی برای شهر تهران انتخاب کنم، سردرمجلس ملی در میدان بهارستان انتخابم بود که بسیار اصیل و زیباست.
از بحث شهر تهران که بگذریم سال‌هاست که اهالی نشر و کتاب از وضعیت کتاب در جامعه گلایه دارند. حال و روز کتاب همیشه بد بوده است یا به چند دهه اخیر بر می‌گردد؟
وضعیت کتاب همیشه بد بوده و فقط مربوط به زمان حال نیست. تنها دلیلی هم که باعث می‌شود فعالان در این عرصه کار خود را ادامه دهند، عشق به کتاب است؛ یعنی تا عاشق نباشید نمی‌توانید در این حوزه فعالیت کنید و ادامه کار بدهید. 2اتفاقی هم که طی این سال‌ها باعث شده تا به وضعیت بد کتاب دامن زده شود، یکی بی‌توجهی نظام آموزشی به مقوله کتاب و کتابخوانی است که این یک نقص عمده به‌حساب می‌آید و دیگری ظهور و گسترش فضای مجازی است که آفت جان این یار مهربان شده است.
در مورد کتاب «تاریخ شفاهی کتاب» خودتان بگویید. در این کتاب با بزرگان صنعت نشر تهران صحبت کرده‌اید. چه خلأ و کمبودی را در این خصوص احساس کردید که دنبال این کار بزرگ رفتید؟
من در این کتاب با ۴۱ ناشر صحبت کرده‌ام که از این تعداد ۱۷نفر آنها فوت کرده‌اند. اگر این مصاحبه‌ها را انجام نمی‌دادم و این کتاب را نمی‌نوشتم، خاطرات این ناشران که از بزرگان این حوزه هستند، ثبت نمی‌شد و برای همیشه از بین می‌رفت؛ بنابراین با این انگیزه و هدف نوشتن کتاب را شروع کردم. با توجه به سابقه و حضورم در صنعت نشر و اینکه با همه ناشران سرشناس و پرکار کشور قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دوستی و آشنایی داشتم و همچنین به واسطه محیط خوبی که خانه کتاب برایم فراهم کرد، توانستم کتاب «تاریخ شفاهی کتاب» را به رشته تحریر دربیاورم.
در نوشتن این کتاب با چه مشکلات و محدودیت‌هایی روبه‌رو بودید؟
برخی ناشران بعد از مصاحبه دچار تردید شده بودند که خاطرات‌شان چاپ شود یا نه! که البته عوامل متعددی در آن دخیل بود؛ همین موضوع باعث کندی کار شد. همچنین فردی که مصاحبه‌ها را پیاده کرده بود، به مسائل و موضوعات و صحبت‌ها تسلط نداشت؛ به‌عنوان مثال در یکی از مصاحبه‌ها آمده بود که روبه‌روی انتشارات آگاه در سال۱۳۶۱ یک صف ۲۰۰ متری برای خرید کتاب آشپزی رزا منتظمی بسته شده بود، یا اینکه در آن دوران کتاب کوپنی بود و ناشران کتاب‌ها را به‌صورت محدود عرضه می‌کردند و اینگونه نبود که شما هر چه کتاب بخواهید به شما بدهند. بسیاری از این اطلاعات توسط تایپیست پیاده نشده بود یا در ویرایش بسیاری از این اطلاعات را حذف کرده بود. این موضوع موجب عصبانیت من شد؛ به همین دلیل قید کتاب اول را زدم و گفتم دنبال آن را نمی‌گیرم. بعد از آن شخص دیگری را به من معرفی کردند و با تلاش و مشارکت مدیرعامل وقت خانه کتاب، جلد اول کتاب منتشر شد.
شما در یکسری مصاحبه‌های خود به این نکته اشاره کرده‌اید که مشتاق بودید تا در این کتاب با آقای مشفق هم‌ صحبت کنید که نشد. آیا افراد دیگری هم بودند که دوست داشته باشید با آنها صحبت کنید و خاطرات‌شان را ثبت کنید، اما نشده باشد؟
خیلی دوست داشتم با آقای مشفق که از دوستان خوب من بودند صحبت کنم، اما متأسفانه ایشان به آمریکا رفتند و در نهایت فوت کردند و من نتوانستم با ایشان صحبت کنم. غیر از آقای مشفق علاقه‌مند بودم که با اصغرعبداللهی، مدیر «انتشارات دنیای کتاب» صحبت کنم که موفق نشدم و همچنین مشتاق بودم با آقای جارچی، مدیر «انتشارات چاپار» که در دوره پهلوی در قاچاق کتاب هم دست داشت، مصاحبه کنم، اما او هم فوت کرد و نتوانستم خاطرات و صحبت‌هایش را ثبت کنم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید