• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 30 فروردین 1397
کد مطلب : 12749
+
-

با ما به کوهستان هزارمسجد بیایید و شاهد کوچ بهاره عشایر کرمانج باشید

بالا رفتن از گوش اسب

طبیعت‌گردی
بالا رفتن از گوش اسب

حسن احمدی فرد:

عطر تند آویشن‌های تازه‌رسته و بوی علف‌های باران خورده؛ این، هوای آشنای کوهستان افسانه‌ای «هزارمسجد» است. هزارمسجد، هزار و یک دره دارد، با ارس‌های تنومند و رودخانه‌های پرآب؛ و هزار و یک دیواره، با عقاب‌هایی که در سنگ و صخره‌های آن آشیانه کرده‌اند.

هر کدام از شهرهای اطراف هزارمسجد راهی به این کوهستان دارند. از مشهد، یا از کلات نادری و درگز و قوچان و چناران، می‌شود راهی به دل این کوهستان پیدا کرد؛ راه‌هایی که تا همین سال‌های اخیر، مال‌رو بود و تنها عشایر، سختی‌های عبور از آنها را تاب می‌آوردند. حالا چند سالی است هزارمسجد، مقصد بسیاری از طبیعتگردها و بیراهه‌نوردها شده است. آنها از هر طرف که بتوانند وارد کوهستان می‌شوند و خودشان را به محدوده مرکزی هزارمسجد می‌رسانند؛ جایی که می‌شود زیباترین منظره‌های طبیعت بهاری هزارمسجد را دید؛ منطقه‌ای وسیع و کمتر شناخته شده به نام «اُرس سیستان». ارس سیستان و اولنگ(علفزار)هایش، ییلاق دامدارهایی است که در دشت‌های پایین‌دست سکنا دارند.

«کرمانج»ها که شاخه‌ای از «کرد»ها هستند، قرن‌هاست در دامنه‌های هزارمسجد زندگی می‌کنند. آنها هر سال، دام‌هایشان را به ارس سیستان می‌آورند. کوچ بهاره عشایر کرمانج، از بهار آغاز شده و کمی پیش از تابستان کامل می‌شود. آن‌ها، همه روزهای گرم سال را همین‌جا می‌مانند، جایی که چشمه‌های پرآبی دارد و علف‌هایش می‌تواند دام‌هایشان را پروار کند. قانون‌های نوشته و نانوشته، حدود هر یک از مراتع را مشخص کرده است و اولنگ‌های ارس سیستان به دامداران روستاهای «مارِشک» و «کریم آباد» در بالادست سد «کاردِه» در 50کیلومتری مشهد، رسیده است؛ جایی که ابتدای مسیر سفر به منطقه حفاظت شده ارس سیستان هم هست.


  مارشک؛ ابتدای جاده‌های سنگلاخی

مارشک، یک روستای کوهپایه‌ای است و روی شیب کوه بنا شده است. جاده از سد کارده تا مارشک، آسفالت است اما بعد از آن تا دل منطقه ارس سیستان، خاکی است. صبحانه را اگر بخواهید می‌توانید در سایه درختان باغ یکی از اهالی بخورید. اهالی مارشک میانه خوبی با غریبه‌ها دارند. غریبه‌هایی که سر و کله‌شان در این روستا پیدا می‌شود، یا طبیعتگردهایی هستند که با کوله‌پشتی‌های بزرگ، راه افتاده‌اند تا زیبایی‌های هزارمسجد را در منطقه ارس سیستان ببینند، یا عکاس‌هایی که با لنزهای تله، آمده‌اند تا طبیعت این منطقه را به تصویر بکشند. بهار که می‌رسد و کوچ بهاره که آغاز می‌شود، مارشک شلوغ‌تر از همیشه است.

حتی حالا که سیلاب‌های بهاره، در آخرین روزهای فروردین، جاده خاکی را خراب کرده است، باز هم می‌شود نیسان‌های آبی را دید که با انبوهی بار و بنه، از شیب تپه‌ها بالا می‌روند. سیلاب، خاک را شسته و گل و لای و شن و سنگ را غلطانده روی جاده. به سختی می‌شود ماشین را روی جاده نگه داشت. این وضعیتی است که عشایر در همه فصل کوچ با آن روبه‌رو هستند. نیسان‌های آبی که حالا جای اسب و قاطر را گرفته‌اند، باید در همین جاده‌های سنگلاخی پر گل و لای، بروند و بیایند و زار و زندگی عشایر را
جابه‌جا کنند.

جاده سر بالاست و پر پیچ و خم. بوی تند درمنه‌ها در هوای صبحگاهی است. درمنه، گیاه کوهپایه است. دام‌های عشایر سرشاخه‌های درمنه را می‌خورند و بوته‌های خشک شده‌اش، برای تهیه آتش، مناسب است. بالاتر می‌توان نمای کاملی از منظره‌های پایین دست را دید. باغ‌های اهالی که در امتداد دره‌ها گسترده شده‌اند، خانه‌های روستا در دوردست و رمه‌هایی که روی شیب دامنه‌ها چرا می‌کنند. این، منظره آشنای دره‌های ارس سیستان است.


  یورت‌گاه‌های اولنگ شاهی

«اولنگ شاهی»، یکی از بزرگ‌ترین اولنگ‌ها، در منطقه ارس سیستان است؛ پهنه وسیعی که به دشت بزرگی می‌ماند با روکشی از مخمل سبزی. اولنگ شاهی از هر طرف، به تپه‌ماهورهایی ختم می‌شود که کومه‌هایی پای آنها بنا شده‌اند.

کومه‌ها، خانه‌های خشت و گلی هستند که بیشتر اوقات سال، خالی از سکنه می‌مانند. بهار که می‌شود، اهالی به کومه‌ها برمی‌گردند. آنها کف کومه را آب و جارو می‌زنند و اگر گوشه‌ای از کومه، خراب شده باشند، آن را تعمیر می‌کنند. آن وقت پلاس‌های بافته شده از موی بز را پهن می‌کنند کف کومه‌ها و آتش دوباره در اجاق کومه روشن می‌شود؛ اجاقی که مثل شومینه، از طریق دودکش، راهی به هوای بیرون دارد. بلند شدن دود از دودکش کومه‌ها، یعنی اهالی برگشته‌اند و دارند آماده می‌شوند تا دیگران هم برسند و چادرهای محله، برپا شود. در بهار و تابستان، وقتی دامدارها، رمه‌هایشان را به مراتع(محله) می‌آورند، کنار همین کومه‌ها چادرهایشان را برپا می‌کنند؛ چادرهایی که به آن، «یورت» می‌گویند.

«آب‌دراز»، شروع محدوده اولنگ شاهی است. سرچشمه آب‌دراز، جایی در بالادست قرار دارد. مسیری که آب چشمه طی می‌کند یک مسیر پلکانی است. چندین و چند حوضچه در مسیر چشمه آب‌دراز قرار دارد. آب چشمه از حوضچه بالاتر به حوضچه پایینتر می‌ریزد و در همین مسیر پلکانی خود، به دل دشت می‌رسد. در پهنه دشت می‌شود هر طرف رمه‌هایی را دید که در شیب تپه‌ای مشغول چرا هستند.

محله‌ها راه و رسم خودشان را دارند. در محله، بیشتر کارها با خانم‌هاست. مردها گرفتار چراندن و مراقبت از گله هستند. زن‌ها باید بتوانند چادر بزنند و دیگدان و هیزم مهیا کنند.
یورت‌گاه، جایی است که باید چادرها در آن جا برپا بشود. یورت‌گاه‌ها معمولا نزدیک چشمه‌هاست تا کار آب آوردن را ساده کند. همه اهالی و دام‌هایشان در ماه‌های حضور در ارس سیستان، از آب زلال چشمه‌های هزارمسجد می‌نوشند.

در این میان اگر کسی هم عمرش به دنیا نباشد و در ماه‌هایی که اهالی در محله هستند فوت کنند. جنازه‌اش همین‌جا در گورستان محله به خاک سپرده خواهد شد. گورستان محله، معمولا روی یکی از تپه‌ها بنا می‌شود تا از همه جای محله بشود آن را دید.


  هرم آتش در شومینه‌های عشایری

به «زوی زندان» می‌رسیم که بخش دیگری از اولنگ شاهی است. زو در گویش کرمانج‌ها به معنی «دره» است. زوی زندان، یک دره با پرچین‌های سنگی است. همین شکل متفاوت دیواره‌ها باعث شده تا اهالی، اسم اینجا را دره زندان بگذارند. از زوی زندان که می‌گذریم بافت منطقه عوض می‌شود. جاده هنوز سربالاست و حسابی ارتفاع گرفته‌ایم.

حالا تا چشم کار می‌کند تپه ماهورهایی است که علف‌های بلند، سطح‌شان را پوشانده‌اند. از دور می‌شود بوته‌های کپه‌ای را دید که به گل نشسته‌اند و ارغوانی پررنگ‌شان، در سبزی یک دست تپه، حسابی به چشم می‌آیند. آنها عضوی از خانواده گیاهان بالشتکی هستند معروف به «کلاه میرحسن». با گل‌های زیرریز ارغوانی، بوته‌های کلاه میرحسن جابه‌جا روی شیب تپه‌ها خودنمایی می‌کنند. شاید میرحسن هم یکی از همین عشایر دامدار بوده که اینجا در منطقه ارس سیستان، علاقه ویژه‌ای به این گیاهان بالشتکی داشته است؛ آنقدر که اسمش روی این بوته‌ها باقی مانده. شاید هم او، قهرمان افسانه‌ای از انبوه افسانه‌هایی است که عشایر کرمانج بلدند.

افسانه‌هایی که حتما، وقتی عشایر دور هم جمع می‌شوند، نُقل محفل‌شان است. چند تایی از این قصه‌ها را هم برای ما تعریف کردند؛ وقتی در کومه یکی از عشایر کنار آتش، ناهار خوردیم. افسانه‌های عشایر کرمانج، یا قصه عاشقی است یا داستان دلاوری...

باران شدیدی که ناگهان باریدن می‌گیرد، ما را به نزدیک‌ترین کومه می‌کشاند. کومه‌ها در ندارند. درون کومه پیرمردی کنار اجاق گلی نشسته است. نصف اتاق با نمد فرش شده و نصفه دیگرش خالی است. کفش‌ها را در می‌آوریم و می‌نشینیم کنار آتش. شومینه عشایری، جایی هم برای کتری و قوری دارد. عشایر همیشه خدا، چای داغ‌شان به راه است.
ساعتی بعد، گرم از هرم اجاق و قبراق از چرتی که کنار آتش زده‌ایم، بیرون می‌زنیم. دوباره آفتاب شده است. حالا می‌شود قله هزارمسجد را هم دید.



  چای خوردن روی میدانگاهی قله

قله هزارمسجد از همه جای اولنگ شاهی دیده می‌شود که سایه انداخته است روی سر دشت. با 3هزار و 150متر ارتفاع، قله هزارمسجد، بلندترین نقطه کوهستان هزارمسجد است. قله هزارمسجد از آن قله‌هاییست که با ماشین می‌شود تا بالای آن رفت. البته ترجیح این است که، ماشین را همان پایین بگذارید تا آرامش کوهستان با صدای ماشین، نخراشد. قبل از رسیدن به قله اصلی، یک قله کوچک‌تر وجود دارد که مشرف به دشت پایین‌دست است.

منطقه «نورعلی»(نورالی)، جنگل ارس‌هاست. جابه‌جا در دامنه‌های زیرپا، درخت‌ها و درختچه‌های ارس، روییده است. ارس‌ها از این بالا، لکه‌های کوچک سبزرنگی دیده می‌شوند که دشت پایین دست را نقطه نقطه کرده‌اند. اهالی ارس سیستان به این کوه، «آت قولاق» می‌گویند که واژه‌ای ترکی به معنی «گوش اسب» است. از چشم‌انداز آن طرف کوه، یعنی از منطقه نورعلی، کوهی که قله هزارمسجد بالای آن است، با دو قله خود، مثل گوش‌های اسب به‌نظر می‌آید. یکی از این گوش‌ها، همین قله‌ای است که حالا ما بالای آن ایستاده‌ایم و گوش دیگر، قله هزارمسجد است.

سرتاسر دشت زیر پا را ابرها پر کرده‌اند؛ ابرهایی که بعد از باران، حالا دشت زیر پا را پوشانده‌اند. بسختی می‌شود چیزی از دشت نورعلی دید. اقیانوس ابرها، هی موج می‌خورد و تکه ابرهایی را به صخره‌های بالاتر می‌کوبد. شکاف دره‌ها از ابرها پر و خالی می‌شود. بازی ابرها و باد و آفتاب اینجا در نزدیکی قله هزارمسجد تمامی ندارد.

از قله مشرف به منطقه نورعلی تا قله هزارمسجد، همه دامنه، پوشیده از بوته‌های آویشن است. بوی تند آویشن‌های تازه، آدم را سرمست می‌کند. قله هزارمسجد، بیشتر از آنکه انتهای یک مخروط باشد، میدانگاه وسیعی است که مشرف به دشت‌های زیرپاست. اگر هوا مه‌آلود نباشد، از بالای «تخت سیستان» می‌شود بخش وسیعی از منطقه ارس سیستان را دید. از بالای قله، اولنگ شاهی و دشت نورعلی را می‌شود دید. اهالی هزارمسجد، این کوه را مقدس می‌دانند. آنها معتقدند حضرت علی(ع) در حق این کوهستان دعا کرده و به سوی این کوهستان اشاره کرده است. آنها پرآبی و سرسبزی هزارمسجد از همین دعا می‌دانند.

از این بالا، می‌شود رمه‌هایی را هم دید که در شیب تپه‌ها جاگیر شده‌اند و بره‌ها و بزغاله‌هایی که لابه‌لای علف‌های بلند، جست‌وخیز می‌کنند. از بالای قله، زنان و دختران کرمانج هم دیده می‌شوند که با دامن‌های رنگ رنگ‌شان دور و بر کومه‌ها می‌چرخند و دبه‌های شیر و مشک‌های دوغ را جابه‌جا می‌کنند.

بالای تخت سیستان، همیشه بساط چای هم فراهم است. می‌نشینیم تا نفسی چاق کنیم. دشت‌های وسیع اطراف را تماشا می‌کنیم که عشایر کرمانج، در آنها سرگرم زندگی هستند؛ زندگی‌ای که سال‌های سال است اینجا در ارس سیستان، در دل طبیعت هزارمسجد در جریان است.



کوهستان هزارمسجد زیستگاه زنجیره کاملی از حیات جانوری است
از «پایکا» تا «پلنگ»

دره‌های ارس سیستان، زیستگاه جانوران فراوانی هم هست. از روباه و تشی تا کل و بز و پلنگ. اما هیچ‌کدام به فراوانی «پایکا» نیستند. پایکاها؛ جانوران کوچک اما چاق و چله‌ای هستند که لابلای سنگ و صخره می‌شود آنها را دید که یا آفتاب می‌گیرند یا مشغول جویدن برگ‌ها و ساقه‌های علف هستند. بعد از پایکا، روباه، شاید فراوان‌ترین جانور ارس سیستان باشد. توی دامنه‌ها که چشم بکشی، حتما می‌توانی روباهی را ببینی که سرش را از لای علف‌ها بالا آورده و اطرافش را نگاه می‌کند.

زنجیره کاملی از حیات وحش در هزارمسجد به‌ویژه در منطقه ارس سیستان زیست می‌کنند؛ زنجیره‌ای که از جانوران جونده شروع می‌شود و به سم‌داران می‌رسد. بر بالای این زنجیره غذایی هم پلنگ‌ها حضور دارند. اهالی ارس سیستان و چوپان‌هایی که رمه‌ها را در دامنه‌های این منطقه می‌چرانند، خاطره‌های فراوانی از دیدن پلنگ دارند. پلنگ‌ها جانوران محتاطی هستند و معمولا جایی که آدم‌ها، دام‌ها و سگ‌هایشان باشند، آفتابی نمی‌شوند، اما چراندن رمه‌ها در ارتفاعات، شانس روبه‌رو شدن با پلنگ را افزایش می‌دهد. اهالی البته می‌دانند که پلنگ‌ها کاری به‌کار رمه‌ها ندارند. آنها شکار خودشان را دارند. کل و بزها، طعمه اصلی پلنگ‌ها هستند؛ البته اگر شکار بی‌رویه، یا تخریب مراتع، جمعیت‌شان را کاهش ندهد.

ارس سیستان، یکی از بهترین زیستگاه‌های دال(کرکس) و دال سیاه هم هست. جمعیت دال‌ها در این، کوهستان، جمعیت قابل توجهی است. شاخ و برگ ارس‌های تنومند که در ارتفاعات دور از دسترس، روییده‌اند، جان می‌دهد برای لانه‌سازی. دال‌ها البته می‌توانند در شکاف کوه‌ها هم لانه کنند. این لانه البته باید آنقدر محکم و بزرگ باشد که جثه پرنده و جوجه‌هایش را تحمل کند. کرکس مصری عضو دیگر خانواده دال‌هاست که در آسمان هزارمسجد هم فراوان دیده می‌شود. ارتفاعات بلند ارس سیستان و علفزارهای پر از جانورش، جای مناسبی برای زیست انواع کرکس‌هاست.

با وسعت 112هزار و 714هکتار منطقه حفاظت شده ارس سیستان، از وسیع‌ترین مناطق تحت حفاظت خراسان رضوی است. طبق قوانین زیست‌محیطی یک پنجم مناطق حفاظت شده، «منطقه امن» است. در منطقه امن، نه کشاورزها می‌توانند کشاورزی کنند و نه دامدارها، می‌توانند گله‌هایشان را بچرانند. معمولا بهترین جمعیت‌های جانوری هم در همین مناطق امن، دیده می‌شوند. منطقه امن ارس سیستان، جایی حوالی قله هزارمسجد است.


مراقب پاکی زمین باشیم

دوم اردیبهشت ماه(22آوریل)روز جهانی زمین پاک است. این روز به همه اهالی این کره خاکی یادآوری می‌کند که مراقب تنها زیستگاه‌شان باشند. زمین، تنها خانه‌ای است که ما داریم. اگر مراقب زمین نباشیم، حیات خودمان را به خطر انداخته‌ایم. روز زمین پاک مناسبتی سالانه‌ است که با هدف افزایش آگاهی درباره چگونگی زیست سالم روی زمین نامگذاری شده است. واقعیت آنکه اگر هر کدام از ما شهروندان زمین، توصیه‌های ساده‌ای زیست‌محیطی را به‌کار ببندیم، زمین جای بهتری برای زندگی خواهد شد.

در استفاده از کاغذ صرفه‌جویی کنیم و سعی کنیم کارهای‌مان را بدون استفاده از کاغذ انجام دهیم. مثلا تا حد امکان قبض‌هایمان را از طریق اینترنت پرداخت کنیم و برای تبادلات بانکی، رسید نگیریم.

به کاشت و نگه‌داری درخت‌ها اهمیت بدهیم. حتما در محیط زندگی خودمان، جایی برای کاشتن درخت فراهم کنیم. به مناسبت‌های مختلف درخت بکاریم و از درخت‌های کاشته شده مراقبت کنیم.

جادوی گلدان‌ها را فراموش نکنیم. محیط کار یا محیط زندگی، حتما با گلدان زیباتر است. درباره گل‌های مختلف و نحوه پرورش آنها مطالعه کنیم و گل‌های مناسب برای محیط کار و زندگی را بشناسیم. با این کار، می‌توانیم تخصصی‌تر از گلدان‌ها مراقبت کنیم.

فرایند مصرف مواد غذایی را زیرنظر بگیریم. به‌ویژه در مصرف مواد غذایی اسراف نکنیم. مواد غذایی اضافه را دور نریزیم. با مطالعه درباره هنر آشپزی، حتما می‌توانیم به روش‌هایی برای استفاده از مواد غذایی اضافه برسیم. حتی اگر این مواد، برای مصرف دوباره خانوار مناسب نباشند، حتما می‌توانند خوراک پرندگان یا گربه‌ها و... شوند.
عادت کنیم که نان را به مقدار کم و تازه به تازه بخریم. زیاد خریدن نان و نگهداری طولانی مدت، احتمالا دور ریخته شدن بخشی از آن را افزایش می‌دهد.
روش‌های نگهداری طولانی مدت مواد غذایی، به‌ویژه به روش‌های سنتی را بیاموزیم. این روش‌ها در بسیاری از موارد، می‌تواند دور ریختن مواد غذایی را کم کند.

همیشه و همه جا در مصرف آب صرفه‌جویی کنیم. در حمام و در سرویس بهداشتی، شیر آب را برای دقایق طولانی باز نگذاریم. در هنگام ظرف شستن، شیر را کمتر باز کنیم و آب‌های مانده در پارچ یا لیوان را پای گلدان‌ها بریزیم.
فرایند تولید زباله را در خانه و محل کار، زیرنظر بگیریم؛ حتما راهکارهایی خواهیم یافت که زباله کمتری تولید بشود. زباله‌های تولید شده را به چند دسته تقسیم کنیم؛ آن وقت حتما به این نتیجه می‌رسیم که می‌شود از بخشی از زباله‌ها دوباره استفاده کرد.

مصرف پلاستیک به‌ویژه کیسه‌های پلاستیکی را کم کنیم. هنگام خرید، حتما کیسه‌های پارچه‌ای به همراه داشته باشیم و پلاستیک کمتری از فروشنده‌ها بگیریم.
کاغذ، شیشه، پلاستیک و اشیای فلزی را زباله ندانیم. رها کردن این اقلام در میان زباله‌ها، علاوه بر هدررفت سرمایه، زمین‌های اطراف محل زندگی ما را آلوده می‌کند.

تا آن جایی که می‌شود کمتر از مواد شوینده و پاک کننده‌های شیمیایی استفاده کنیم. ظرف‌ها را می‌شود با مقدار کمتری مواد شوینده شست. سرکه، می‌تواند در بسیاری از موارد، جایگزین مواد شوینده شود. سطح‌های سرامیکی را هم می‌شود با کشیدن سیم ظرفشویی، برق انداخت.

تا آن جایی که می‌شود، شب‌ها چراغ کمتری روشن کنیم. استفاده از شمع برای نوآرایی خانه، روشی زیبا و دوست‌داشتنی برای همه ‌اعضای خانواده به‌ویژه کودکان است. با رعایت جوانب ایمنی، گاهی شمع را جایگزین لامپ‌ کنیم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید