در ایران باستان، هر یک از 12ماه سال را 30 روز میدانستند. 5روز باقی میماند که آنها را پنجه، پنجک، خمسه مسترقه، پیتک یا بهیزک مینامیدند. ابوریحان درباره این پنج روز نوشته: «... هر یک از ماههای فارسی 30 روز است و از آن جا که سال حقیقی 365 روز است، پارسیان 5 روز دیگر سال را «پنجی» و «اندرگاه» گویند. سپس این نام تعریب شده و «اندرجاه» گفته شد و نیز این 5 روز دیگر را روزهای مسترقه نامند، زیرا که در شمار هیچیک از ماهها حساب نمیشود...» جالب اینکه ایرانیها که از هر بهانهای برای جشن گرفتن استفاده میکردند، این 5روز را جشن میگرفتند و مراسم پنجه تا یکی، دو قرن پیش پابرجا بوده.
اهمیت جشن خمسه
تا قرن سیزدهم هجری قمری، برگزاری جشن خمسه اهمیت زیادی داشته است و اینطور نیست که مثل حالا، خبری از آن نباشد. همه مردم هم آن را برگزار میکردند. چنانچه در وقفنامه مردی خیّر در استرک کاشان، در 1311هجری قمری چنین آمده که «... بقیه منافع وقف را هر ساله برنج ابتیاع نموده از آخر خمسه مسترقه به تمام اهالی استرک وضیع و شریف ذکور و اناث، صغیر و کبیر بالسویه برسانند.» منظورش به زبان امروزی آن بوده که از بقیه موارد وقفی که درنظر گرفته از مال و املاک و... خودش، برنج بخرند و در جشنهای خمسه مسترقه بپزند و به همه اهالی استرک بدهند؛ از زن و مرد، فقیر و غنی، کودک و پیر و همه و همه.
جشن عجیب دریایی
همچنین گفته میشود که در گاهشماری طبری که نوروز در مردادماه برگزار میشده، مراسم پنجه را یکجا و همراه با همین جشن نوروز و مراسم آبپاشان برگزار میکردند. در یکی از متنهای مربوط به روزگار صفویه، آمده است که بله، به دستور یکی از مقامات بلندپایه یا شاهان، چون «فصل نشاطافزای بهاری سپری گشته»، هوای طبرستان یا مازندران رو به گرمی رفته است. پس برای تماشای جشن و سرور پنجه که از عادتهای گیلانیان است، بعد از طی شدن 3ماه بهار، بزرگ و کوچک و زن و مرد، کناره دریا آمده و پنج روز به سور و سرور سرگرم میشوند. سبک این جشنها هم خانوادگی بوده؛ یعنی هر کسی با خانواده خودش به آببازی سرگرم میشده.
لباس فقرا
رسم لباس نو برای آیینهای نوروزی، از همان ابتدا بوده و تا به امروز هم پابرجا مانده است. جالب اینکه در گذشته، حتی توجه به آنهایی که فقیرتر بودهاند، برای تهیه لباس نوروزی، اهمیت بسیار زیادی داشته است؛ خاصه برای کودکان این خانوادهها. حتی گفته میشود که گاهی در حد الزام هم بوده است. امیران و حاکمان هم در چنین روزهایی، به زیردستان و نیروهای خودشان خلعتهایی میدادند تا نونوار شوند. ابوریحان حتی میگوید که در جاهایی چون خراسان، رسم ملوک چنین بوده که در این روزها به سپاهیان خود لباس بهاری و تابستانی میدادند تا بپوشند. این رسم چنان بوده که حتی در اشعار شاعران هم ذکر میشده و حتی در وقفنامه بزرگان نیز برای دادن لباس دخترانه و پسرانه به اطفال یتیم مبلغی درنظر گرفته میشد.
غذاهای عیدانه
کسی چه میداند که خوراکهای انحصاری عیدانه، از کی باب شدهاند؟ تقریبا کسی نمیداند. در سندهای تاریخی که از خوراکیهای ویژه جشن نوروزی کمتر سخن گفته شده است. شاید بخشی از آن بهدلیل این باشد که این امر را پیش پا افتاده تلقی میکردند. از کتابهای قرن چهارم هجری به بعد هم البته درباره نوروز، مهرگان، جشنها و... به نثر و شعر چیزهایی آمده، اما باز هم کمتر از خوراکیها سخن گفتهاند. اما در تحقیقهای قرن اخیر، اشاراتی به این موارد شده است. طبق این تحقیقها، خوراکیهای هر منطقهای با توجه به اقلیم و نوع کشاورزی آنها تعیین میشده است. حتی فقرا هم در طول تاریخ ایران، سعی میکردند که در این روزها کمی سفره خودشان را رنگینتر کنند. سبزیپلوماهی، رشتهپلو و... ازجمله این غذاها بوده.
ماجرای شیرینیها
عیدی گرفتن هم از آن دست سنتهای قدیمی ایران کهن بوده که هنوز هم تداوم یافته است. سبک این عیدی دادن هم به این ترتیب بود که از رعیت و مردم به پادشاهان، از پادشاهان و حاکمان به وزرا و دبیران و شاعران و کارگزاران، از بزرگان خاندان به کوچکترها و خاصه کودکان بوده است. یعنی ترتیبش چنین بوده. شاید بپرسید چرا از مردم به پادشاه؟ این هدیهها حالت پیشکش هم داشته. حتی نقل است زمان عباسیان، با اینکه این مراسمها جدی گرفته نمیشد، ولی خلفا برای اینکه پیشکشی از مردم بگیرند، به آنها تن میدادند. نکته جالب دیگر این است که میگویند نیشکر در ایران در روز نوروز توسط جمشید کشف شد. از آن به بعد، باب شد که مردم برای هدیه به هم شکر میدادند؛ شاید بحث شیرینی بردن دم عید هم بیاثر از این نگاه نباشد.
میر نوروزی
یکی از سنتهای جالبی هم که تا همین یکیدو قرن پیش پا برجا بود، سنت میرنوروزی بوده است. در همان جشن پنجروزه که وصفش را خواندید، برای شوخی و سرگرمی هم که شده، مثلا حاکمی را انتخاب میکردند که دستورهای خندهداری میداد. وقتی هم که جشن تمام میشد، از ترس اینکه مردم اذیتش نکنند پا به فرار میگذاشت. ابوریحان میگوید که این مرد غالبا جامه و آرایشی خندهدار و شگفت داشت و در نخستین روز بهار مردم را سرگرم میکرد و چیزی میگرفت.
مراسم بیرون کردن سرما
مراسم میر نوروزی تا همین 73سال پیش هم در جریان بوده است، طوری که پژوهشگران میگویند. مسعودی در اینباره میگوید که این میر نوروزی، در آن پنج روز خمسه یا اوایل نوروز میآید. در روز اولش این میر که کمی قیافه عجیبی هم دارد، بر استر خود سوار شده و تا چند روزی سیر و گوشت و جوز و خوردنیهای گرمازا و سرمابر به او بخورانند و بنوشانند و او هم ادای آدمهایی را در میآورد که مثلا دارد سرما را بیرون میکند؛ پس آب سر بر او میریزند و چون غذاهای گرمازا خورده، احساس سرما نمیکند. مدام هم فریاد میزند «گرما، گرما.» بهگفته مسعودیان، اهل ایران حسابی در این روزها شادی میکنند.
پنجشنبه آخر سال
ماجرای یادکرد از اموات در پنجشنبه آخر سال هم که قصه خودش را دارد. ایرانیان در این روز به گورستانها رفته و خوراک میبرند و به دیگران میخورانند تا یادکردی از درگذشتگان خود داشته باشند. جالب اینکه چنین رسمی هم از ایران باستان به یاد مانده است. زرتشتیان عقیده داشتند که «روان و فروهر مردگان، هیچگاه کسی را که به وی تعلق داشت فراموش نمیکند و هر سال هنگام جشن فروردین به خانه و کاشانه خود برمیگردند.» یادکرد از اموات در همان جشنهای پنجه هم برقرار بوده. طوری که در این پنج روز نوشیدنی و خورش، توسط ایرانیان تهیه شده و بهگفته ابوریحان، روان مردگان بیاید و این غذاها را بگیرد.
از میر تا حاجی فیروز
امروزه حاجی فیروزهای زیادی را در خیابانها و چهارراهها و حتی برنامههای تلویزیونی میبینیم که در ایام عید، سر و کلهشان پیدا شده و مردم را با شوخی و سرگرمی و... شاد میکنند. این حاجی فیروزها را همان بازماندههای میرهای نوروزی و حاکمان پنجروزهای میدانند که در جشنهای خمسه و نوروز، در سدههای پیشین مردم را سرگرم میکردند. البته جشنها و برنامههایی که در آن دورهها داشتند، کاملا و زمین تا آسمان متفاوت از کارهایی بود که این حاجی فیروزها انجام میدهند. در واقع امروزه این حاجیفیروزها، حالتی تقلیلیافته از آن میرهای نوروزی هستند که مردم، تقریبا دارند فراموششان میکنند و نمیدانند که چه قصهای داشتهاند. بیجهت نیست که این گروه غالبا میگویند؛«حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه...».
لباس های فاخر عیدانه
سفرنامهنویسان معروف که در عصر صفویه و قاجاریه به ایران میآمدند، یکی از وصفهایی که از جشنهای نوروزی داشتهاند، لباسهای فاخر مردم بوده است که برایشان خیلی خاص و منحصر به فرد بوده. در نقلهای آنها هم آمده که خریدهای لباس نو و وسیلههای کهنهای که نیاز به نو شدن داشت، بخش زیادی از هزینههای فصلی و حتی سالانه مردم را بهخودش اختصاص میداد. حتی کسانی که عزادار هستند و در سوگ یکی از عزیزان خود نشستهاند، به این مناسبت لباسی دیگر به تن میکنند. چون فروشگاههای ثابت هم نبوده، کار را به خیاطان میسپردند. شبهای عید کلا سر خیاطان خیلی شلوغ میشد و همین، یکی از مصیبتهای خانوادهها بود که بتوانند نوبت برای دوخت لباس بگیرند.
سبزه های نمادین
از دیگر سنتهایی که از ایران باستان به ارمغان مانده است، کاشتن دانه و سبزه یا به قول معروف سبزه شب عید است. این کار، حالتی نمادین داشته و بین خانوادهها رایج است. همانطور که جای دیگری توضیح دادیم، 25روز قبل از عید، در 12ستون خشتی بذرهایی میکاشتند. این ستونها غالبا در میدان مرکزی شهر دایر بودند. جالب اینکه در میانه نوروز سبزههای درآمده را کنده و به اطراف میانداختند و اعتقاد داشتند که برایشان فرخندگی به ارمغان میآورد. این کار را هم همراه با خواندن سرود و شادی انجام میدادند. بهگفته ابوریحان، این رسم ایرانیان که روز نوروز در کنار خانه، 7صنف از غلات را در 7«اسطوانه» میکاشتند، همینطور پابرجا ماند.
نوروز عامه و خاصه
در روزگار اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز، در کنار جشن مهرگان، جزو مهمترین جشنهای برگزار شده در طول سال بودند. گفته میشود که نوروز در زمانه ساسانیان، چند روزی به طول میانجامید و به نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز عامه از اول تا پنجم فروردین برگزار میشد. روز ششم هم که جشن نوروز بزرگ یا خاصه برگزار میشد. جالب اینکه در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از مردم به دیدار شاه رفته و با شاه صحبت میکردند. طبقات مردم به طبقه دهقانان، روحانیان، نظامیان، پیشهوران و اشراف تقسیم میشدند. در روز ششم هم که شاه دیگر وظایفش را در قبال دیگران انجام داده بود، تنها متعلق به نزدیکان خودش بود و به دیدار آنها میشتافت.
جشن لوپرکال
لابد بهتر از ما میدانید و در کتابهای تاریخی زمان مدرسه خواندهاید که جنگهای ایران و روم در دوره باستان، جزو طولانیترین و معروفترین جنگهای تاریخ بوده است. در یکی از این جنگها، اردشیر بابکان، مؤسس امپراتوری ساسانیان، موفق شده که رومیان را شکست بدهد. این اتفاق در سال 230میلادی افتاده است. پس از این شکست، شاه ایرانی از دولت روم خواسته که نوروز را در کشورشان به رسمیت بشناسند. سنای روم هم این درخواست را تصویب کرده و نوروز در قلمرو تحت حاکمیت آنها به «lupercal» رسمیت دادند. البته به واسطه فراگیری جغرافیایی امپراتوریهای ایران باستان، این جشنها در مناطق زیادی پایدار مانده و حتی امروز هم پاس داشته میشود.
ستونها و بذرها
یکی از آیینهای جالبی که در زمانه ساسانیان اتفاق میافتاد، این بود که 25روز قبل از بهار، 12ستون از خشت میساختند. در هر خشتی هم انواع حبوبات و غلات را میکاشتند؛ از قبیل برنج، گندم، جو، نخود، ارزن و لوبیا. این ستونهای خشتی تا شانزدهم فروردین برقرار بودند. هر کدام از این محصولات که بیشتر سبز میشد، نشانه آن بود که در سال کشاورزی پیش رو، آن محصول بیشتر به بار خواهد نشست. جالب اینکه مردم حتی در بامداد نوروز، به یکدیگر آب میپاشیدند و شادی میکردند. حتی از این زمانها بود که دادن سکه در نوروز به رسم عیدی باب و ماندگار شد. هنوز هم بخشی از این آیینها را در روزهای نوروز هر سال مشاهده میکنیم که نشان میدهند چه قصهای داشتهاند.
نوروز با مشقت
برگزاری نوروز در برخی از مناطق هم قصههای جالبی دارد. مثلا در تاجیکستان، روزگاری جشن نوروز را با اسمهای دیگر برگزار میکردند تا مخالفتی توسط کمونیستها صورت نگیرد. این جشن به نام جشن لاله یا جشن 8مارس بود که حساسیتی ایجاد نکند. در دیگر مناطق تحت امر کمونیستها هم البته وضع تعریفی نداشت. فراموش نکنید که در قفقاز و...، بیشتر مناطق سابقه ایرانی داشته و تا همین دوسه سده پیش بخشی از ایران بودند. در افغانستان زمان طالبان نیز، برگزاری هرگونه جشن نوروز ممنوع بود و طالبان تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت. اما در نهایت این سنت، در این کشور برجای ماند و امروز جزو کشورهای برگزارکننده آیینهای نوروزی است.
تقویم جلالی
در دوران سلجوقیان بود که به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی، بخشی از منجمان کاردرست دور هم جمع شدند تا گاهشمار ایرانی را تعیین تکلیف کنند. میگویند که خیام هم بین آنها بوده است. در نتیجه، این گروه کلی محاسبه و شور و مشورت کرده و نوروز را اول بهار قرار دادند و جایگاهش را ثابت کردند. اما چطور؟ آنها مقرر کردند که هر چهار سال یک بار، تعداد روزهای سال به جای 365روز، 366روز شود. این تقویم به تقویم جلالی معروف شد. بعدها تقویم هجری شمسی هم با حاشیهنگاری و کار روی همین تقویم بهدست آمد. همچنین مشخص شد که پس از هفت دوره، در دوره هشتم به جای سال چهارم، سال پنجم را یک روز اضافه کنند.
نوروز لیدی و یونانی
در آسیای صغیر و یونان هم برگزاری جشنها و آیینهایی به مناسبت فرارسیدن بهار باب بوده است. در تاریخ کهن، مثلا در منطقه لیدی و فریژن، طبق روایتهای اسطورهای، به افتخار سیبل، که الهه باروری و مادر خدایان بود و نیز به افتخار الهه آتیس، جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و اعتدال بهاری، شکل میگرفت. ظاهرا برخی هم گفتهاند که چنین جشنهایی در زمان آگوستشاه، در تمام سرزمینهای فریژن و یونان و لیدی و آناتولی و... برگزار میشد؛ که بزرگترین جشنها را در 25تا 28مارس که معادل چهارم تا هفتم فروردین ما باشد، برگزار میکردند. البته اینها روایتهای اسطورهای هستند و نمیتوان برای آن استناد تاریخی درنظر گرفت.
عید در بخارا
ماجرای برگزاری نوروز در تاجیکستان و بخارا یا همان ازبکستان امروزی هم که قصه خودش را دارد. چون بهار بهمعنای به حرکت درآمدن تمام رستنیها و طبیعت و بهرهبردن انسان از آنها بوده، آن را محترم میشمردند. تاجیکان میگفتند «حمل، همهچیز در عمل». در بخارا هم مثل جاهای دیگر فلات قاره ایران، نوروز عید ملی عموم فارسیزبانها دانسته میشد. حتی بعد از اسلام نیز، نهتنها ترکش نکرده که به آن رنگ دینی و اسلامی هم داده بودند. حتی از آیات قرآن هفت سلام نوشته به «غولونگ آب» (زردآلو و قیسی خیس خورده) که قبلاً رسم بود در این روزها میخوردند، خوانده و از آن میخوردند. اینها، سنتهایی بود که در این منطقه پابرجا بوده و رنگ دینی به این سنتها هم داده بود.
جشنهای یک ماهه
نکته جالبتری که باید در مورد برگزاری جشنهای نوروز بدانید، زمان آنهاست. بیشتر جشنهایی که در ایران باستان باب بوده، یکروزه یا یکشبه بوده؛ مثل جشنهای مهرگان، سده، یلدا و.... ولی نوروز تنها جشنی است که در موردش عنوان جشنها و آیینها را بهکار میبرند و دستکم یک یا دو هفته بوده است. حتی ابوریحان بیرونی اشاره میکند که مدت برگزاری جشن نوروز پس از جمشید یک ماه بوده؛ «چون جم درگذشت، پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را
6 بخش کردند: ۵ روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵ روز دوم را به اشراف، ۵ روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، ۵ روز چهارم را به ندیمان و درباریان، ۵ روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزیگران.»
نوروز در صفویه
برگزاری جشنهای نوروزی در دورههای صفوی و قجری هم با شدت هر چه تمامتر دنبال میشد. در زمان شاه عباس این جشنها در میدان نقش جهان اصفهان انجام میشد. کمپفر در سفرنامه خودش آورده است که در زمانه شاه سلیمان صفوی، تفریحات و میهمانیها و جشنهای نوروزی در میادین شهر و تا سه هفته انجام میشده است. دروویل هم تعطیلی جشنهای نوروز در زمان قجرها و فتحعلیشاه را دو هفته نوشته است. امروز عموماً آغاز این جشنها را از پنجشنبه یا چهارشنبه آخر سال تا «سیزده بهدر» میدانند که انجام میشود؛ البته روزهای اصلی آن همان یک هفته اول است. در نهایت اینکه این جشنها با این زمان یکیدو هفتهای، جزو سنتهای رایج مردمان فلات ایران است.
درباره مهرگان
حتماً میدانید که ما یک نقطه اعتدالی دیگر هم داریم که به ابتدای پاییز مربوط میشود؛ جایی که زمان حضور و حضور نداشتن خورشید در آسمان یکسان است. شاید خیلیها تصور کنند که این روز، قاعدتا باید آغاز سال نو برای نقاط دیگر و خاصه در نیمکره جنوبی باشد. جالبتر اینکه ایرانیان برای این روز نیز جشنی داشتهاند به نام جشن مهرگان که جزو جشنهای معروفشان بوده است. این جشن، برای ایرانیان باستان از اهمیتی برابر برخوردار بوده است. مهرگان به جشن برداشت محصول و سپاسگزاری به درگاه خداوند معروف بوده است. مهرگان را به فریدون و نوروز را به جمشید، این دو شخصیت اساطیری ایران باستان نسبت میدهند. به این ترتیب، بهانه زمانی ایرانیان برای جشنهای طبیعی را، باید کامل و علمی دانست.
از کجا آمده
بد نیست بدانید که روز اول آغاز اعتدال بهاری را که مصادف با آغاز سال نو هم هست، نوروز عام مینامند و روز ششم فروردین هم معروف به نوروز خاص است. در برخی نقلهای تاریخی گفته شده که نوروز و آغاز آن و جشنهایش به زمان بابلیان در دوره باستان بازمیگردد. یعنی همان زمانی که کورش بزرگ به بابل حمله کرده و فتوحات زیادی صورت داد. روایتهای دیگری هم نوروز را به زرتشت بهعنوان بنیانگذار آن نسبت میدهند. در سنگنگارههایی از تخت جمشیدی هم، در نمادی از نوروز زرتشتیان، در روز اعتدال بهاری، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد با هم نشان داده شدهاند؛ شیر نمادی از خورشید و گاو هم نمادی از زمین دانسته شده است.
در اسطورهها
اما در متنهای کهن فارسی، نوروز و پیدایش آنگاه به جمشید و گاه به کیومرث نسبت داده میشود که طبیعی است حالتی اسطورهای دارد. گفته میشود که جم، درحالیکه از آذربایجان میگذشته و برگردونهای به پرواز درآمده بود، بر تخت جمشیدی ارگ جمشید آنجا فرود آمده و با تاجی زرین بر آن جلوس میکند. به محض اینکه نور خورشید به تاج زرین او میخورد، جهان نورانی میشود. مردم هم که این وضعیت را میبینند، حسابی خوشحالی کرده و این روز را، روز نو و جم را هم جمشید مینامند و این حکایت باقی میماند. جالب اینکه عروج جمشید و کیخسرو که قصه خاص خودش را دارد، در این روز اتفاق افتاده است. چنین است که نگاه به نوروز در ایران به مفاهیم و ماجراهای اسطورهگون درآمیخته است.
ماجرای کاملتر جم
ابوریحان بیرونی، دانشمند معروف ایرانی که در حوزههای مختلفی برای خودش کسی بوده، روایت کامل پرواز جمشید و آغاز سال نو و... را چنین مطرح میکند: «چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای دیدن این امر به شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز تاب مینشینند و تاب میخورند». البته این روایتی که مطرح شده، بیشباهت به داستان حمله کورش به بابل هم نیست، هرچند که شخصیت معادل کورش در شاهنامه را کیخسرو یا فریدون و... دانستهاند. البته این روایتها، روایتهای تاریخی نیستند و روایتهای اسطورهایاند.
نوروز به روایت خیام
اما بخوانید از قول خیام نیشابوری که درباره نوروز و سبب نام نهادن آن در نوروزنامه چه گفته است؛ «سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون دانستند که آفتاب را دو دور بوده یکی آن 365روز و ربـعی از به اول دقیقه حمل بازآید، به همان وقت هر روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمدن چه هر سال از مدت همی کم شود، چون جمشـید این دو را دریافت نوروز نام نهاد و جشـن آیین آورد. پـس از آن پادشاهان دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.» همچنین گفتنی است که فروردین، ماهی است که ایرانیان آن را به فروشیها هم مرتبط میدانستند. فروشی به ارواح درگذشتگان گفته میشد، چون ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که فروردین و بهار، رستاخیز زمین است، پس آن را مختص درگذشتگان هم میدانستند.
یادگار کورش
همانطور که اشاره شد، برخی معتقدند که نوروز به زمانه کورش بزرگ بازمیگردد. گفته میشود که در سال 538پیش از میلاد، او نوروز را جشن ملی اعلام کرد. در نتیجه در این روز، مکانهای عمومی شهرها پاکسازی و پاکیزه میشدند، سربازان هم ترفیع درجه میگرفتند. حتی مردم هم خانههای شخصیشان را پاکیزه میکردند و در ضمن اگر قرار بود محکومان هم بخشیده شوند، در چنین روزی بخشیده میشدند. گفته میشود که این مراسم در تخت جمشید و باشکوه هر چه تمامتر برگزار میشد. البته این بزرگداشت به زمانه داریوش اول و دیگر شاهان هم کشیده شده و ماندگار شد. پس با این نقل، باید نوروز را متعلق به کورش بدانیم؛ هرچند که در نقلهای تاریخی کمتر میتوان قطعیتی مشاهده کرد.
نوروز دیگران
برخی روایتها حاکی از آن است که پیداش نوروز، به دو قوم کهن سومر و بابل بازمیگردد که قبل از هخامنشیان و کورش وجود داشتهاند. در این روایتها، ایرانیان هنگامی که با اهالی میانرودان (بینالنهرین) روبهرو شدند، این جشن را شناختند و آن را با فرهنگ ایرانی منطبق کردند. نوروز بابلی و میانرودانی، روایتی است اسطورهگون از اسارت ایشتر و تموز بهدست خواهرش آرشکیگال که روایتی جذاب داشته و مبنای گردش فصول را ایجاد میکند. میگویند که نام نوروز در متون اوستایی و هخامنشی هم نیامده است و این، دلیلی برای درستی این روایت است. حتی در یکی از متون بابلی، دلیل شکست از کورش را نبود برگزاری مراسم سال نو عنوان کردهاند. بعد از پیروزی کورش، این مراسم با جدیت دنبال شد.
سال شمسی
اولین چیزی که باید درباره نوروز بدانیم، مفهوم سال قمری خورشیدی و سال شمسی حقیقی است. چرا؟ برای اینکه نوروز به مفهوم نخستین روز بهار است و آغاز سال جدید. ما دو نوع سال شمسی داریم؛ قمری و حقیقی. سال قمری شمسی،
تقریبا دو قرنی میشود که سر و سامان گرفته و از آن استفاده میکنیم. همانطور که اشاره شد، البته تفاوت زیادی با هم ندارند. در کل مدت زمان بین دو عبور متوالی مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری را یک سال شمسی مینامند؛ که معادل 365شبانهروز و 5ساعت و 48دقیقه و 45.97 ثانیه دانسته شده است. این تقویم یا گاهشمار را از کاملترین و مناسبترین تقویمهای امروز جهان میدانند که منشأ طبیعی دارد.
روز هرمز
در همه قومها و گروههای باستان و کهن، محاسبات آغاز سال با محاسبه کشت و برداشت و... بوده است. در بیشتر کشورها این محاسبه، یا ابتدای پاییز یا اول زمستان یا اوایل بهار بوده است؛ که ایران هم جزو این کشورها قرار میگیرد. حمزه اصفهانی در کتاب «سنی ملوک الارض و الانبیا» و همچنین ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» خود، میگویند که آغاز سال نوی ایرانی، از زمان خلقت انسان بوده است. اما خلقت انسان کی بوده؟ یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم که روز هرمز (اول) از ماه فروردین بوده؛ یعنی وقتی که آفتاب در نصفالنهار، در نقطه اعتدال ربیعی یا بهار بوده و طالع سرطان محسوب میشده. البته روایتها در این مورد مختلف است.
تحویل سال
بد نیست بدانید که مبدأ تقویم هجری شمسی برجی یا همین تقویمی که داریم از آن استفاده میکنیم، اول بهار سال شمسی است که در آن هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه اتفاق افتاده. این مبدأ را مطابق با روز جمعه 19مارس 622میلادی دانستهاند. اما در این میانه، تکلیف تحویل سال چه میشود؟ شاید برای شما هم پیش آمده باشد بپرسید که این ساعت و دقیقه و ثانیه دقیق تحویل سال به چه معناست. لحظه تحویل سال، به لحظه عبور مرکز خورشید از نقطه اعتدال بهاری نیمکرهشمالی گفته میشود که آن را با محاسبات دقیق نجومی تعیین میکنند و به همین دلیل، چنین دقیق است. اساسا نجوم و محاسبات نجومی در زندگی انسان باستان اهمیت زیادی داشته.
اعتدال بهاری
اما شاید بپرسید که پس اعتدال بهاری یعنی چه؟ بد نیست این را هم توضیح بدهیم که علامت سؤالی باقی نماند. همهچیز به حرکت خورشید بازمیگردد. انسان باستان درک کرده بود که گاهی خورشید حضور بیشتری در آسمان دارد و گاهی کمتر. این دانایی برای کشاورزی و مهاجرت و... او لازم بود. او توانست دو روزی که خورشید کمترین و بیشترین حضور را در آسمان دارد، پیدا کند؛ روزهای اول تابستان و زمستان. اما در مقابل آن، در سال دو روز هم وجود داشت که زمان حضور و حضور نداشتن خورشید در آسمان برابر بود؛ اول بهار و پاییز. پس به این ترتیب لحظه دقیق شروع بهار را اعتدال بهاری نامیدند که مصادف با همان روز اول بهار بود.
نوروز
یکی از قدیمیترین و خاصترین مناسبتهای زمانی ایرانیان، همین نوروز است؛ روزی که نو است و سالی که نو است و زندگانی نو. با توجه به اهمیت کشاورزی در زندگی انسان باستان، این بهانه زمانی را میشود مهمترین بهانه جشن و شادی او دانست، چرا که میتوانست کشاورزی را شروع کند. اشاره میشود که تقویم ایرانیها برخلاف دیگر تقویمها، یکی از علمیترین تقویمهاست؛ چرا که همهاش روی حساب و کتاب بوده. نوروز، نخستین روز سال خورشیدی ایرانی، از کهنترین جشنهای کشور است که هنوز هم در ایران و افغانستان و تاجیکستان و قفقاز و... توسط مهاجران در کشورهای غربی و...، پاس داشته میشود. جالب است که این جشن، حتی با ورود دین جدید به ایران، از بین نرفت و حتی قویتر هم شد.
پنج شنبه 14 اسفند 1399
کد مطلب :
125895
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/pYPYX
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved