صدای سکوت
خیلی از ما میدانیم که تماشای زیباییها لذتبخش است، اما شنیدن با گوش هم لذت کمی ندارد. گفتم شنیدن و یاد زنگ شلوغپلوغ ادبیات افتادم. خیلیها با هم صحبت میکردند و بعضی از بچهها گوش میکردند. آقای نصیری رو به کلاس کرد و محکم روی میز زد و گفت: «اگر لازم نبود آب و غذا بخوریم، بهتر بود درِ دهانها را گچ بگیریم!»
کلاس از خنده منفجر شد، ولی من به فکر فرورفتم. تا اینکه دوباره صدای معلم فارسی، مرا از عالم فکر به بیرون پراند: «آفرین به بچههای ساکت! من قول میدهم که اگر ساکت باشید، دانشمند خواهید شد!» و با خنده ادامه داد: «حالا شاید دانشمند نشوید، اما ممکن است بتوانم داناشدن را تضمین کنم!»
داشتم فکر میکردم شاید بد نباشد برای خوب حرفزدن، گاهی خوب سکوت کرد، چون گرد و غبار حواسپرتی و چرند و پرند گفتن را پاک پاک میکند. وقتی خاطرات خوشنقش و نگار خانهی پدربزرگ و مادربزرگم را مرور میکنم، کشف میکنم از بین آنهمه همهمه و شادی و شور، سکوت سرشار از کلام پدربزرگ عزیزم صفای خاصی داشت.
چهطور است در روز چند دقیقه طعم سکوت را زیر دندان عقل و خیال مزهمزه کنیم، خدا را چه دیدی، شاید روزی اسم ما هم به عنوان کاشف صدای سکوت در هستی ثبت شد.
نوید صنعتی، 17ساله از ملارد