• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
چهار شنبه 29 بهمن 1399
کد مطلب : 124714
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/zpE55
+
-

نگاه/ خداحافظی با رحیم آب‌منگل

سعید مروتی- روزنامه‌نگار

غلامرضا سرکوب، بازیگر قدیمی سینمای فارسی در آستانه نود‌سالگی در حالی در غربت از دنیا رفت که همه او را با یک نقش کوتاه به یاد می‌آوردند. سرکوب در فاصله سال‌های ۴۲ تا ۵۷ فیلم‌های زیادی بازی کرد ولی بیشتر در هیأت یکی از 3‌برادر آب‌منگل فیلم «قیصر» نامش در اذهان ثبت شده است؛ 3‌برادر نابکاری که قیصر حق تک‌تک‌شان را کف دستشان گذاشت، مشهور‌ترین بدمن‌های تاریخ سینمای ایران هستند. منصور (جلال پیشواییان)، کریم (حسن شاهین) و رحیم (غلامرضا سرکوب). در فیلمی که همه بازیگران به‌درستی انتخاب شده بودند، بازیگران نقش‌های آب‌منگل‌ها هم جزو شاهکارهای کستینگ کیمیایی جوان بودند. میانشان چهره جلال، شرارت بیشتری را نمایان می‌کرد. حسن شاهین با سکانس درخشان قتل در حمام نواب در یادها ماند و سرکوب که قیصر در کشتارگاه تهران سلاخی‌اش کرد، با دیالوگی کوتاه در فصل قتل فرمان در خاطره جمعی ایرانیان ثبت شد: «فرمون فرمون که می‌گفتن این بود؟!» این احتمالا مهم‌ترین جمله‌ای بود که سرکوب در طول فعالیت هنری‌اش بر زبان آورد؛ دیالوگی مؤثر و خوش‌آهنگ که به فرهنگ عامه راه یافت. میان 3برادری که مغازه ترشی‌فروشی در حوالی بازارچه نواب داشتند و در لحظه ورود فرمان به مغازه در میزانسن مثلثی کیمیایی، مثل کابوی‌های خلاف سینمای وسترن، حسی از حادثه ناگواری که در راه بود را به تماشاگر منتقل می‌کردند، رحیم آرام‌تر از بقیه بود. او بود که هنگام خروش فرمان و حمله‌اش به سمت منصور، جلویش ایستاد و ‌مسیرش را سد کرد؛ رفتاری شبیه وساطت برای جلوگیری از دعوا که بی‌فایده بود و فرمان در نهایت کشته شد. کیمیایی در قیصر مکث زیادی بر برادران آب‌منگل ندارد. فرصتش را هم ندارد و در مسیر پر‌شتاب حرکت قهرمان عدالتخواه فیلم، آب‌منگل‌ها فقط ‌هنگام تقاص پس‌دادن ظاهر می‌شوند. بعد از اینکه جاهل کتک‌خورده نشانی کریم را به قیصر می‌دهد تا نخستین تقاص خون گرفته شود، آمار رحیم را هم برادر اعظم می‌دهد تا قیصر راهی کشتارگاه شود. چند نمای عبوری و یک لحظه خیز قیصر سمت رحیم و بعد مونتاژ موازی سلاخی کشتارگاه با جنازه بر زمین افتاده رحیم. این کل حضور غلامرضا سرکوب در فیلم قیصر است.
سرکوب بعد از قیصر پرکارتر شد و اغلب هم نقش منفی بازی کرد تا پیروزی انقلاب و مهاجرت و عمری که در غربت گذشت.
 حدود 10سال پیش در روزنامه‌ای کار می‌کردم که سردبیر خبر داد غلامرضا سرکوب درگذشته است. منبع خبر یکی از اهالی سینما بود. خبری تنظیم و در ستونی کار شد. فردایش تماسی با دفتر روزنامه گرفته شد؛ «غلامرضا سرکوب هستم. زنگ زدم خبر درگذشتم را تکذیب کنم!» فکر کنم برای دلجویی قراری هم برای مصاحبه‌ای تلفنی گذاشته شد که آخرش هم انجام نشد. سال‌ها گذشت و باز هم خبر درگذشت سرکوب منتشر شد ولی این‌بار تماسی از آمریکا گرفته نشد تا خبر را تکذیب کند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید