گزارش همشهری از تغییر نگاهی که میتواند با جلوگیری از شیوه همیشگی تخریب، به رونق زندگی در بافت فرسوده بینجامد
بافتهایی که مقاومسازی میخواهند؛ نه نوسازی
الهام مصدقیراد ـ خبرنگار
زهوار بخشی از ساختمانها در رفته است و از میانشان یکباره بنایی 4، 5طبقه با نمای رومی بیرون آمده و خودنمایی میکند. کوچههایی که نهایتا به پهنای یکپراید عرض دارند، جویهای آب با هم تراز نیستند و اگر حادثهای رخ دهد، معلوم نیست که خودروهای امدادی و آتشنشانی چگونه باید به خانهها دسترسی پیدا کنند؛ البته برخیشان تنها نام خانه را یدک میکشند و بیشباهت به فضایی امن و آرام هستند. با این حال، خیلی از ساکنانشان، خدا را شکر میکنند؛ از اینکه سقفی بالای سر دارند. نه اینکه دوست نداشته باشند ساختمانشان نو شود، اما گاهی تجمیع و هزینهها آنها را دلسرد میکند. نمونه این چنین بافتهایی در منطقه 12، 15و 17تهران یا محلههایی مثل فلاح، خزانه، شوش، مولوی، دولتآباد، نعمتآباد و... بسیار است. مجموع بافت فرسوده در کل کشور حدود 60هزار هکتار است که در برنامه چهارم توسعه به رفع و بازآفرینی آن تأکید شده است. از این میزان 3600هکتار در تهران وجود دارد که تاکنون طی چند سال اخیر بخش اندکی مورد بازآفرینی قرار گرفتهاند. اما بهگفته کارشناسان هرچند تهران در بازآفرینی بافتهای فرسوده جلوتر از دیگر شهرها قرار دارد، اما هنوز به یکسوم مجموع بافت فرسودهاش هم نرسیده است. فارغ از این عقبماندگی از برنامه، آنچه بعد از چند سال اقدام، اثرات خود را به نمایش گذاشته و از همان ابتدا مورد انتقاد برخی از متخصصان حوزه شهرسازی قرار گرفت، نحوه مواجهه با بافتهای فرسوده و ناکارآمد و همچنین مسیر انتخاب شده برای بازآفرینی این بافتهاست. متخصصان معتقدند راهحل در پیش گرفته شده از یکدهه قبل که عمدتا بر محور تجمیع و نوسازی حرکت میکند، اثرات نامطلوب و متعدد اجتماعی، روانی، شهرسازی، اقتصادی و... را بهدنبال خواهد داشت و باید برای ادامه مسیر، هم نوع نگاه و تعاریف را تغییر داد و هم مسیر دیگری را در پیش گرفت تا چند سال آینده، بحرانهای جدیدتری ایجاد نشود.
تخریب با انگ فرسودگی
اولین ایرادی که برخی شهرسازان وارد میکنند، جا انداختن کلمه فرسودگی در جامعه است. آنها معتقدند بهکارگیری این اصطلاح، خود بزرگترین عامل ناپایداری است و ای کاش زودتر و پیش از آنکه این واژه در ذهن مردم بنشیند، اصطلاح بافت ناکارآمد بر سر زبانها و حتی ذهن شهرسازان و مردم قرار میگرفت. متأسفانه توسط برخی کارشناسان حتی در حوزه میراث فرهنگی، انگ فرسودگی بر برخی بناهای قدیمی تاریخی نیز قرار گرفت و به بهانه حفظ جان مردم در برابر خطر زلزله، بخشی از آنها نیز تخریب شد. سولماز حسینیون، متخصص شهرسازی و تاب آوری شهری معتقد است، عنوان فرسودگی و قرمز کردن این بافتها روی نقشه را باید حذف کرد؛ چراکه خودش تبعات اجتماعی و روانی بسیاری دارد. او به همشهری میگوید: «به جای این تعاریف باید از عبارت «برنامه اقدام توسعه پایدار در شهرها» استفاده کنیم که رویکرد تخریب و نوسازی ندارد و بافت و هویت محلی و فرهنگ را حفظ میکند. در عوض، موضوع تنوع، توجه به انواع سرانههای خدماتی، فضای سبز، بهبود شرایط خدماترسانی و... مدنظر قرار گیرد که همسو با توسعه پایدار است.»
مدیران شهری همواره در تعریف بافت فرسوده به 3عامل ریزدانگی، ناپایداری و نفوذ ناپذیری اشاره میکنند و بافتهای دارای این 3عنصر را فرسوده خوانده و برای جایگزین کردن بافتهای نوساز با آنها تلاش کردهاند. اما تعدادی از متخصصان همچون سولماز حسینیون، متخصص شهرسازی و تاب آوری شهری معتقدند ریزدانگی و عمر بنا، ارتباطی با مقاومت یک ساختمان نداشته و نمیتوان آن را معیاری برای فرسوده بودن و عدممقاومت در برابر زلزله یا هر بحران دیگری عنوان کرد. بهگفته او، برای مثال شهر توکیو بناهای ریزدانه بسیاری دارد؛ درحالیکه این شهر از مقاومترین بافتهای شهری در برابر زلزله است. ایستایی و عدمتخریب برخی ساختمانها و پلهای قدیمی در برابر زلزله و حتی سیل و در مقابل، نابودی ساختمانها و پلهای تازهساز طی دهههای اخیر، بهخوبی نشان داده عمر بنا هم نمیتواند ملاک و معیار خوبی برای فرسوده خواندن آن و عدمناپایداریاش باشد.
این استاد دانشگاه میافزاید: «در دهههای گذشته با همین ملاکها و تشویق ساکنان و مالکان بناهای قدیمی به تجمیع و نوسازی بنا، بسیاری از خانههای قدیمی از بین رفت و سبک زندگی ایرانی اصیل نابود شد. اما در همه جای دنیا آنچه در نقاط بحرانی و زلزلهخیز مهم است، مقاومسازی است و نه فقط تخریب و نوسازی، اما اینجا نوسازی را به جای مقاومسازی جاانداختهاند که این با توسعه پایدار در تضاد است.»
سبک زندگی زیر پای تجمیع
تجمیع و نوسازی، ایراد دیگری است که برخی از متخصصان به روند بازآفرینی بافتهای ناکارآمد وارد میکنند؛ روشی که از حدود 2دهه قبل در تهران و با استقرار دفاتر نوسازی محلات، تأکید بسیاری بر آن شد و مردمی که سالهای سال به سکونت در خانههای شخصی یا یکی، دو طبقه خوگرفتهاند را مجبور به سکونت در آپارتمانهای چند طبقه کرد و حتی در مواردی فضایی که ساکنان برای مشاغل خانگیشان فراهم کرده بودند را از آنها گرفت. حسینیون معتقد است این اقدام بافت ارگانیک و پوشش گیاهی و جانوری و همچنین بناهای ارزشمند و قدیمی برخی مناطق را نیز از بین برده است. او میگوید: «شهر تهران فرصتها و ارزشهای زیستی زیادی ازجمله قناتها و روددرههایش را در مناطق روستایی-شهری با ارزشهای اکولوژیک مانند دربند، کن و سولقان از دست داد. در دیگر نقاط نیز معماری قدیمی از دست رفت و خانههایی جایگزین بناهای قدیمی شده که نه معماریشان به بهبود روانی آدمها کمک میکند و نه نوع شهرسازی بافت.» این کارشناس به موضوع تنوع نیز اشاره کرده و میگوید: «در مجتمعسازی یا همان فرایند تجمیع، افراد را مجبور میکنیم که همگی در یک قالب زندگی کنند و 2فاکتور مهم سبک زندگی و فرهنگ، نادیده گرفته میشود. به بیان دیگر «آنچه در این فرایند از بین میرود، تنوع است؛ درصورتی که تنوع جزو ویژگیهای تابآوری است.»
از آنجا که بیشتر این نوع خانهها در بافت قدیمی و مرکز شهر قرار دارد، این سبک بازآفرینی موجب بارگذاری زیاد جمعیت در این مناطق، تراکم بالا، ایجاد مشکل در ترددها، تشدید آلودگی هوا و... خواهد شد؛ اتفاقی که به تعبیر مهرداد مالعزیزی، متخصص شهرسازی، باعث شده خودمان بهدست خودمان تراکم هسته مرکزی شهر را 4برابر کنیم. او در گفتوگو با همشهری تأکید میکند: «اگر دولت به فکر اقدامات آنی نباشد و اجازه دهد در این مسیر 10تا 20سال آینده، منافعش تامین شود، بانک تسهیلات بدون بهره بدهد، انبوهساز همان 2طبقه را بسازد و اصرار به افزایش طبقات بهدلیل سود بیشتر نداشته باشد و همچنین بازآفرینی صورت گرفته و انواع سرانهها و معیشت در این نقاط ایجاد شود، با مشکل روبهرو نخواهیم بود.»
بافتهای شهری نیازمند عرصهگشایی
در نگاه کلی، نفوذ ناپذیری یکی از معیارهای فرسودگی بافت تلقی شده و آن را مساوی با عرض کم معبر میدانند، اما در ادبیات بینالمللی شهرسازی این عبارت بهمعنای نسبت ابعاد یک بلوک به تعداد مسیرهای موجود در بلوک گفته میشود؛ یعنی در یک بلوک هرچه تعداد راهها برای رفتن از نقطه الف به نقطه ب بیشتر باشد، مزیت محدوده افزایش مییابد. البته در این مسیرها، اولویت با عابرپیاده است. در کشورهای توسعهیافته برای عرض کم معبر نیز راهحل استفاده از خودروهای ویژه به کارگرفته شده است. اتوبوس ویژه، خودروهای امدادی ویژه و... و بهعبارتی مختصات بافت را تغییر ندادهاند. مالعزیزی میگوید: «نیاز طرحهای بافت فرسوده ما عرصهگشایی است و نه تودهگذاری. عرصه یعنی معابر باز باشد و فضای پاتوق ایجاد شود، این کلید موفقیت ماست؛ همان چیزی که کپنهاک و آمستردام به آن پرداختند.» او به اقدامات جدید و قابل تامل شهرداری در به پا کردن عرصههای پیاده هم اشاره کرده و میافزاید: «بازآفرینی مسیر راهآهن تبریز و ایجاد مسیرهای پیاده و دوچرخه، گسترش فضای عمومی و... ازجمله اقدامات ارزشمندی است که اخیرا در حال اجراست. عرصهگشایی از میزان خسارت در شرایط بحران میکاهد. ناگفته نماند که رویکرد محلهمحوری هم میزان رضایت شهروندی را بهویژه در محلات فرسوده و کمتر برخوردار افزایش میدهد»
6 توجه به محتوای مداخله در بافت فرسوده
کاوه حاجعلیاکبری، مدیرعامل سازمان نوسازی شهر تهران
مطرح شدن موضوع فرسودگی در سیاستگذاری بخش عمومی در ایران به دهه۱۳۸۰ و برنامه چهارم توسعه بازمیگردد؛ بهطوری که از سال۱۳۸۲، قوانین و مقررات متعددی در مراجع رسمی به تصویب رسید. بررسی و تحلیل محتوای سیاستهایی که در این دهه مطرح شدند، نشان میدهد که نوسازی مسکن تنها جنبه مورد توجه سیاستگذاران به شمار میرود. اما از سال۱۳۹۲، سیاستگذاری مداخله در بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری در ایران دستخوش تغییرات محتوایی قابلتوجهی شد که تأثیرات انکارناپذیری را بر برنامهها و اقدامات سالهای بعد بر جای گذاشت. مهمترین ویژگیهای سیاستهایی که در چارچوب رویکرد بازآفرینی و متفاوت از گذشته مطرح شد، در ۶ بخش قابل تبیین است. در بخش نخست که شامل فراهم کردن بستری برای مدیریت همکارانه است، مداخله در بافتهای ناکارآمد شهری -در ذات خود- یک سیاست فرابخشی، بیندستگاهی و چندانتظامی محسوب میشود و هیچیک از دستگاههای اجرایی در سطوح ملی یا محلی نمیتوانند ادعای پیشبرد سیاست مداخله را بهتنهایی و بدون همکاری و همراهی بقیه دستگاهها داشته باشند. در بخش دوم توجه همزمان به ابعاد مختلف مداخله، در قالب رویکردهای بهسازی، نوسازی و بازآفرینی و همچنین بررسی تجارب متعدد جهانی نشان میدهد که نمیتوان مداخله در ناکارآمدی را به تخریب و نوسازی مسکن تقلیل داد. در بخش سوم، اصالت بخشیدن به جایگاه زمینه مداخله را داریم. با وجود اینکه بافتهای ناکارآمد سکونتگاهی (ترکیب بافتهای فرسوده مصوب و سکونتگاههایی غیررسمی) بهعنوان یک پدیده واحد با ۱۳۰هزار هکتار مساحت و ۲۰ میلیون نفر جمعیت تعریف میشود، اما نمیتوان این مشکل را با رویکرد واحد مورد تحلیل قرار داد. بخش چهارم شامل به رسمیت شناختن سرمایهگذاری بخش عمومی در تسهیلات آسایش زیست میشود و بخش پنجم شامل توجه به مشارکت اجتماعات محلی است. بخش ششم نیز مطرح شدن پیشگیری در کنار مداخله است.
حسینیون: در همه جای دنیا آنچه در نقاط بحرانی و زلزلهخیز مهم است، مقاومسازی است و نه فقط تخریب و نوسازی
مال عزیزی: نیاز طرحهای بافت فرسوده ما عرصهگشایی است و نه تودهگذاری. عرصهگشایی از میزان خسارت در شرایط بحران میکاهد