کودک 40ساله در قربانگاه بیماری
جشنواره در روزگار کرونازدگی
حافظ روحانی ـ روزنامهنگار
سیونهمین دوره جشنواره فیلم فجر هم شروع شد؛ در سال کرونازده و در میانه فوج مخالفان برگزاری در یکسو و موافقانی که حفظ جشنواره را مانند یک نشان و سمبل واجب میدانند. با اینحال جشنوارهای که برگزاریاش در نخستین سالهای دهه1360 یک نیاز غیرقابل انکار بود، حالا موی دماغ مدیرانی است که میانه بحرانی دامنگیر میکوشند جشنواره را برای سی و نهمین بار برپا کنند. اینبار به شکلی سمبلیک شاید، با حداقل حضور مردمی، بدون هیأتانتخاب، بدون حواشی همیشگی و با مشکلات ممیزی که انگار تمامی ندارد و هر بار دردسری تازه برای مدیران درست میکند.
اما آنچه بیش از بحران همهگیر کرونازدگی دامان جشنواره را گرفته نامعین بودن کارکرد آن در این سالهای واپسین قرن است. عملکرد سالانه همه جشنواره جهانی در ایام همهگیری بیبرنامه و نامشخص بود، پس شاید همچنان سخت بتوان از مدیران بابت برگزاری جشنواره با این شکل و شمایل خرده گرفت. سردرگمی مدیران جشنواره کن را فراموش نکنید یا تبلیغات پرسروصدای ونیز را اما داستان جشنواره فجر انگار تفاوت دارد. در نخستین سالهای پس از انقلاب و در پرآشوبترین دوران سیاسی، جشنواره فیلم فجر فرصتی طلایی برای حفظ سینما و کوششی برای تعریف آن در قالب یک هنر (و نه سرگرمی) بود، کمی بعد به ابزاری برای مدیریت اکران تبدیل شد و در تمام طول دوران پیشااینترنت دریچهای کوچک به سینمای جادویی آنور آب. اما حالا که اینترنت تماشاگران تشنه را به مدد دانلود یا پخش برخط به سرچشمه وصل کرده، جشنواره فجر دیگر نه آن کورسو که برنامهای در کنار سایر برنامههاست. حالا که قانون عوض شده و فیلمها برای نمایش نیازی به حضور اجباری در جشنواره ندارند، نمایش فیلم در جشنواره میتواند باعث دردسر هم باشد؛ کمال تبریزی چند سال پیش توصیه کرده بود که نمایش بعضی فیلمها در جشنواره صرفاً حساسیت نسبت به آنها را زیاد میکند. پس بسیاری ترجیح میدهند دور جشنواره را خط بکشند که شاید انتخاب درستی هم باشد. پس کارکرد جشنواره در زمانه ما چیست؟ دفاع از هنر سینما یا ابزاری برای بازاریابی بهتر؟
حجتالله ایوبی در ابتدای همین دهه اخیر که رو به اتمام است، بخش بینالمللی را از بخش ملی جدا کرد؛ روالی که همچنان ادامه دارد. آنچه او کرد شاید تلاشی ناقص در جهت شکل دادن به یک جشنواره جهانی بود و فرصتی شاید برای بازاریابی بهتر. با اینحال نه فکر او آنچنان کارآمد بود و نه بحرانهای اقتصادی سالهای اخیر مجالی برای بازاریابی بهتر را فراهم میکرد. پس کارکرد جشنواره فیلم فجر در واپسین سالهای قرن چیست؟ انگار هنوز کسی پاسخی برای این سؤال ندارد. جشنواره هست چون 38سال است که هست و بسیاری بهوجودش عادت کردهاند، آیا این دلیل کافی برای ادامه دادنش، در سال کرونازده هست؟ تردید دارم. شاید بهتر باشد اول کارکردی برای جشنوارهمان بیابیم که در آستانه چهل سالگی رشد چندانی نکرده است.