«تشکیل زندگی مستقل از سوی جوانان در قالب خانوادههای تکنفره از این جهت که میتواند به تقویت استقلال فردی و احترام به حریم خصوصی افراد منجر شود، مثبت است اما معنیاش این نیست که این زندگی میتواند جای تشکیل خانواده را بگیرد. جامعه ایران یک جامعه شرقی جمعگراست و در چنین جامعهای تشکیل خانواده یک ارزش جدی قلمداد میشود؛ به این شرط که جوانان پیش از ازدواج، مهارتهای لازم را در این زمینه فرابگیرند.» اینها چکیده مهمترین بخشهای سخنان یک روانشناس در گفتوگو با همشهریاست. بهاره مهرجویی، کارشناس ارشد روانشناسی عمومی است. او سالها در زمینه روزنامهنگاری اجتماعی فعالیت کرده و چند سالیاست که به طور جدی در حوزه مشاوره کار میکند. ارائه مشاورههای تخصصی در زمینه زناشویی ازجمله فعالیتهای مهرجوییاست. پاسخهای او به پرسشهای ما پیش روی شماست.
در چند سال اخیر با رشد فزاینده شکلگیری خانوادههای تکنفره و زندگیهای مجردی روبهرو بودهایم. آیا این اتفاق نشاندهنده تغییر شکل خانواده در ایران است یا نه، همچنان نهاد خانواده در کشورمان اهمیت خودش را حفظ کرده است؟
بهطور کلی ما یک جامعه شرقی با ویژگیهای فرهنگی جوامع شرقی در حوزه خانواده هستیم. در واقع ایران جزو کشورهای جمعگرا بهحسابمیآید. این وضعیت، با کشورهای غربی تفاوت دارد که در آنها فردیت خیلی پررنگ است. در جوامع جمعگرا قوم و طایفه و خانواده معنادار است اما در جوامع غربگرا مفاهیمی مثل زندگی تکنفره به دلیل همان فردگرایی بهراحتی پذیرفته شده است؛ هرچند همین حالا جوامع غربی به سمت تقویت نهاد خانواده تغییر رویکرد دادهاند. در جامعه ایران روزبهروز بر تعداد خانوادههای تکنفره افزوده میشود و به دلیل همین کثرت، مردم تابع شرایط جدید میشوند اما معنایش این نیست که این شرایط را میپذیرند؛ مثلا هنوز هم در بافت فرهنگی ما دخترانی که تنها زندگی میکنند هنگام ازدواج نمیگویند که تنها زندگی میکنند؛ چون عقبه زندگی افراد و فضای فرهنگی جامعه طوریاست که در هر دو طرف زن و مرد، بدبینی شکل میگیرد.
دلیل افزایش خانوادههای تکنفره را چه میدانید؟
دلایل مختلفی دارد. انسان امروز به دلیل تنشهای خاصی که با آنها روبهروست ترجیح میدهد خلوت خودش را داشته باشد. برخی از مراجعان من از خانوادههای بسیار سنتی هستند اما میگویند که میخواهیم مستقل زندگی کنیم. دلیل خاصی هم ندارد جز اینکه میخواهند حریم خصوصیشان حفظ شود. انسانها به دلیل تنشهای زیاد امروز ترجیح میدهند تنها زندگی کنند و دوست دارند این شرایط را تجربه کنند. البته من هم بهعنوان یک روانشناس این کار را توصیه میکنم که افراد بتوانند زندگی مستقل را تجربه کنند و از حواشی زندگی با خانواده هم دور شوند.
آیا این زندگی مستقل میتواند آسیبزا باشد؟
حتما ممکن است که با آسیبهایی همراه باشد. اما این آسیبها از جامعه تأثیر میپذیرد. مشکلات عمدهای که در جامعه وجود دارد ممکن است این قشر را بیشتر آسیبپذیر کند. مشکلات اقتصادی خودش از مشکلات اداره زندگیهای تکنفره است.
این خانوادههای تکنفره حتما نیازهای اجتماعی هم دارند. فکر میکنید چه رویکردی باید در سطح سیاستگذاری روی دهد؟
ما جایی داریم به نام سازمان ملی جوانان؛ واقعا باید ببینیم در این سازمان چه اتفاقی میافتد! سیاستگذاری در حوزه جوانان باید آنجا اتفاق بیفتد. اگر دختر یا پسری ازدواج نمیکند فرقی نمیکند که تنها زندگی میکند یا با خانوادهاش زندگی میکند.
یعنی این جوانان برای ازدواج هم آماده نیستند؟
دقیقا! جوانهای ما از مهارتهای فردیشان شناخت دقیقی ندارند؛ مهارت گفتوگو را فرانگرفتهاند. ازدواج این نیست که ما بتوانیم زادوولد کنیم. صرف اینکه فردی استاد دانشگاه میشود لزوما معنیاش این نیست که در زندگیاش موفق میشود. تصورات واهی و اشتباه درباره زن خوب و مرد خوب، همه و همه در جامعه بهوفور دیده میشود. خب بخشی از این مهارتها باید از کودکی شکل میگرفته است و بخشی از آنها را هم همین حالا باید در قالب آموزشهای جدی به افراد منتقل کرد. وقتی آدمهای جامعه سادهترین مفاهیم را هم نمیشناسند نمیتوانند همسر خوبی باشند یا پدر و مادر موفقی شوند. مردان و زنان ما تفاوت مسئولیت و وظایف را بهدرستی نمیشناسند. ازدواج و فهم آن نیازمند بلوغ فکری است.
چه پیشنهاد عملیاتیای برای این تغییرات دارید؟
باید آموزش جدی گرفته شود. منظور من از آموزش آن چیزی نیست که الان بهصورت تشریفاتی انجام میشود. آموزش را باید کسی ارائه دهد که به این حوزه مسلط باشد. اگر میخواهیم کتاب چاپ کنیم نباید برویم سراغ آثاری که انتشارشان هیچ فایدهای ندارد. اگر میخواهیم با رویکرد دینی مهارتهای زندگی را آموزش دهیم باید این رویکردها دقیق و کاربردی باشد. اما مسئله این است که در هیچیک از این رویکردها روشمند عمل نمیشود. جوانان ما از ازدواج چه میدانند؟ کسانی که میخواهند بچهدار شوند واقعا از شرایط تربیت فرزند چه میدانند؟ بعد تازه اگر کسی بخواهد آموزش ببیند هزینه مشاوره به قدری زیاد است که مردم نمیتوانند مثلا 10جلسه بروند پیش یک روانشناس. کیفیت ارائه مشاوره در سالهای اخیر بهتر شده است اما همچنان ما در مسئله آموزش با کمبودهای جدی مواجهیم. اما من این را میدانم که بسیاری از کسانی که میخواهند به طور جدی مهارتهای زناشویی را آموزش ببینند پول این کار را ندارند. در حوزه مشاوره البته یک موضوع هم وجود دارد؛ اینکه باید بر کیفیت مشاورههای روانشناختی نظارت جدیتری انجام شود.
باید کارگروههای جدی در وزارتخانههای مرتبط کار کنند. منظورم این است که متخصصان را دعوت بهکار کنند و البته بعد از مدتی هم باعث نشوند که آنها کار را رها کنند و بروند. همین حالا اگر به هر سازمانی مراجعه کنیم میگویند ما داریم در حوزه فرهنگی و آموزشی برای ازدواج و مباحث مرتبط با آن کار میکنیم اما در واقع هیچ کاری نمیشود. یعنی این کارها بیشتر جنبه ارائه رزومه کاری دارد وگرنه اثربخشی آنها بررسی نشده است. آموزش، سنگ بنای اصلاح رویههای موجود است به شرط اینکه این آموزش به شکل مناسبی ارائه شود.
گفتوگو با بهاره مهرجویی؛ روانشناس
هیچ چیز جای خانواده را نمیگیرد
در همینه زمینه :