سال برف
پیمان اسماعیلی با برف و سمفونی ابری، برنده جایزههای ادبی متعددی شد
محمد مقدسی
سالهای دهه1380 سالهای تورم جایزههای ادبی بودند و این جایزههای ادبی ذائقه مخاطبان را هدایت میکردند. اواخر دهه1380، نسلی که در سالهای انقلاب و اوایل دهه1360 متولد شده بودند، از راه رسیدند و داستانهای خود را نوشتند؛ بعضیها در همان مجموعه داستان اولشان محو شدند و بعضی مستمر به نوشتن در کنار دیگر کهنهکاران این عرصه ادامه دادند.
جعفر مدرسصادقی که در سالهای انتهایی دهه1380 دیگر نویسندهای کهنهکار حساب میشد، در این سال رمان عاشقانه «بیژن و منیژه» را چاپ کرد. این رمان داستان روایت دیدار دو دوست پس از سالها بود. آنها که هر دو در جوانی شیفته دختری به نام بنفشه بودند، حالا به مرور خاطرات سالهای دور میپرداختند. روایت این رمان کوتاه مدرسصادقی مانند باقی کارهای او در مرز خیال و واقعیت میگذشت.
مجموعه داستان «برف و سمفونی ابری» از پیمان اسماعیلی، یکی از آثار شاخص آن سال بود. این مجموعهداستان شامل 7داستان کوتاه بود که برف و سرما عنصر اصلی داستانها بودند. اسماعیلی در داستانهایش با اوهام و خرافات پیش میرفت و جهان مردگان و زندگان را درهم میآمیخت و فضایی ترسناک میساخت.
مهسا محبعلی در این سال رمان کوتاه «نگران نباش» را منتشر کرد. داستان نگران نباش در مورد یک شبانهروز پس از زلزلهای شدید در تهران بود و زندگی خانوادهای متزلزل و در آستانه فروپاشی را روایت میکرد: پدر بعد از زلزله به خانه بازنگشته بود، مادر خانواده میخواست فرزندانش را از تهران بیرون ببرد و قهرمان داستان، شادی، دختر معتادی بود که در این فاجعه تنها به فکر پیدا کردن ساقی موادمخدر بود.