روز عزای عمومی شعر
قیصر امینپور در هشتم آبان 1386 زندگی را بدرود گفت
مرتضی کاردر
قیصر امینپور نمونهای نادر در شعر امروز به شمار میرود. بعید است شاعری باشد که مثل او نمونههای درخشانی، از رباعی، غزل و مثنوی گرفته تا شعر نیمایی و آزاد، از شعر مذهبی و شعر جنگ گرفته تا شعرهای زندگی روزمره، از پژوهشهای دانشگاهی گرفته تا شعر و نثر کودکان و نوجوانان و... از خود بهجا گذاشته باشد.
قیصر امینپور از نسل شاعران انقلاب اسلامی است. کار خود را از حوزه اندیشه و هنر (حوزه هنری) آغاز میکند. سالها ستاره شاعران نسل انقلاب است. اما چنانکه پیشتر (هنگام بحث درباره «آینههای ناگهان» در سال1372) گذشت استفاده او از نشانههای شعر انقلاب اسلامی بهگونهای نیست که شعرها را بدون آگاهی از آنها نتوان خواند. لذا هم دوستداران شاعران نسل انقلاب همواره مخاطبان شعر او بودهاند و هم شعر او فارغ از گفتمان شعر انقلاب اسلامی دوام میآورد و خوانندگان بسیار دیگری به خیل دوستداران شعر او اضافه میشوند. اقبال عمومی به شعر او سبب میشود بسیاری از شاعرانی که پس از تسلط گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی به شاعران جریان روشنفکری مشهور میشوند نیز شعرهای او را بخوانند و کمکم به گزیدهها و جنگهای آنها نیز راه پیدا کند و تنها نماینده شاعران نسل انقلاب در آنجا باشد.
کمتر شاعری است که به اندازه قیصر امینپور اقبال خاص و عام یافته باشد. شعر او اغلب جایی میان پسند مخاطبان حرفهای شعر و سلیقه عموم مخاطبان ایستاده است. نه آنقدر مستقیم و بیاتفاق است که شعر عامهپسند محسوب شود، نه آنقدر دشوار است که فقط مختص مخاطبان حرفهای شعر باشد. درخشانترین شعرهای او اقبال طیفهای گوناگون مخاطبان شعر را به همراه داشته است، مثل شعرهای نیمایی و شماری از غزلهای «آینههای ناگهان» که کمال شاعری اوست یا غزلی که در آغاز نوشته آمده و از ارجمندترین نمونههای غزل امروز به شمار میرود. البته که او گاهی مثل بعضی شعرهای آخرش به عامهپسندی میل میکند، اما در معمولیترین شعرهای خود هم معیارهای شاعری را رعایت میکند و همواره چیزهایی از کشفهای شاعرانه و ارائههای ادبی و فنون شاعری و... دارد.
در میان انبوه ترانهسرایان 40-30سال اخیر ترانههای کمتر کسی به اندازه قیصر امینپور عمومی شده است. ترانههای قیصر امینپور، مثل شعرهای او، درنهایت سادگی و شکل طبیعی زبان شکل میگیرند. او نه ترانه را به نفع موسیقی تقلیل میدهد، نه شاعرانگی ترانه را فروگذار میکند. ترانههای او نمونههایی معیار از ترانه امروزند که نه در زبان ساختارشکنی میکنند و نه هنجارهای عمومی را میشکنند. مجموعه ترانههای «نیلوفرانه» و شماری از ترانههای دیگر او مثل آنچه ناصر عبداللهی و محمد اصفهانی خواندهاند هنوز، هم الگوی ترانهسرایی و هم نمونه اقبال عمومی به ترانه بهشمار میروند.
قیصر امینپور معلم شاعران بسیاری بوده است، چه در سالهای سروش جوان که شعر شاعران نوجوانی را ویرایش میکرد و بعدها بسیاری از آنها شاعران بزرگ و برومندی شدند، چه سالهای پیشتر که در هفتهنامه سروش مسئولیت صفحه شعر را بهعهده داشت، چه در سالهای بعدتر که در دانشگاه معلم ادبیات بود، چه در همه سالهایی که در دفتر شعر جوان و خانه شاعران انبوه شاعران از حضور معلمانه او بهره میبردند.
پس از سالهای دهه70 وجهه دانشگاهی قیصر امینپور جلوه بیشتری پیدا میکند و او دکتر قیصر امینپور میشود که استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است و تأیید استاد-شاعرانی مثل دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و دکتر مظاهر مصفا و دیگران را نیز پشت سر خود دارد. موقعیت دانشگاهی قیصر امینپور در تثبیت جایگاه شعر او، خاصه در میان دانشگاهیان، تأثیر بسیار دارد. ناگفته نماند هرچه وجهه دانشگاهی قیصر امینپور پررنگتر میشود، شعر او محافظهکارتر میشود.
مجموعه این ویژگیها قیصر امینپور را به شخصیتی یگانه در شعر امروز تبدیل میکند. کدام شاعر است که نمونههایی درخشان از غزل و رباعی و شعر نیمایی و آزاد و شعر نوجوان در کارنامه داشته باشد و در عین حال استاد ادبیات دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی و سردبیر سروش نوجوان و معلم بسیاری از شاعران بوده باشد؟ هرکدام از ویژگیهای منحصربهفرد او طیفی از دوستداران و طرفداران را برای او به ارمغان میآورد.
او پس از تصادف مرگبار در سال1378 چند سالی را با بیماری دستوپنجه نرم میکند و جسم دردمند خود را از خانه شاعران به دانشگاه تهران و از سروش نوجوان به فرهنگستان میکشاند و سرانجام در هشتم آبان 1386، در چهلوهشتسالگی، مرگ را در آغوش میگیرد.
روز درگذشت قیصر امینپور روز عزای عمومی شعر است. جمیعت انبوهی از طیفهای گوناگون دوستداران قیصر امینپور در تشییع او شرکت میکنند و پیکر او پس از تشییعی شکوهمند در خانه شاعران و دانشگاه تهران به زادگاهش گتوند میرود و آنجا آرام میگیرد. اما این پایان ماجرا نیست. سوگواریها تا روزها و هفتهها بعد ادامه دارد و برنامههای بسیاری در شهرهای کوچک و بزرگ ایران به مناسبت درگذشت او برگزار میشود. شمار برنامهها آنقدر زیاد است که حتی بعیدترین آدمها درباره شعر او سخن میگویند. درگذشت هیچ شاعری در تاریخ شعر امروز به عزای عمومی تبدیل نشده است و بعید است آنچه در سوگ او اتفاق افتاده، در سوگ شاعری دیگری تکرار شود.
خستهام از آرزوها، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری
لحظههای کاغذی را، روز و شب تکرارکردن
خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری
آفتاب زرد و غمگین، پلههای رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده، میزهای صف کشیده
خندههای لب پریده، گریههای اختیاری
عصر جدولهای خالی، پارکهای این حوالی
پرسههای بیخیالی، نیمکتهای خماری
رونوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم:
شنبههای بیپناهی، جمعههای بیقراری
عاقبت پروندهام را، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیتها، نامی از ما یادگاری