• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
شنبه 4 بهمن 1399
کد مطلب : 122471
+
-

نقاش یا گرافیست

علیرضا اسپهبد در اسفندماه درگذشت

گزارش ویژه
نقاش یا گرافیست


مزدِ کارِ طراحی گرافیک زود حاصل می‌شد. در قرن حاضر بسیاری از نقاشان، عکاسان و هنرمندانِ حوزه‌های مختلف، برای گذرانِ امور و امرارمعاش وارد کارِ گرافیک شدند. علیرضا اسپهبد نیز از این قاعده مستثنا نبود. 2 سال پیش از کودتای 28 مرداد متولد شد و 3 سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی از دانشکده هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر)، در رشته طراحی گرافیک فارغ‌التحصیل شد. برای ادامه تحصیل همراه با همسرش روانه لندن شد و تا مهرماه سال 1357، در آنجا به درس و کار گذراند و از دانشگاه «گلد اسمیت»، فوق‌لیسانس هنر گرفت.
اسپهبد خود درباره آشنایی با حرفه گرافیک و نخستین تجربه‌هایش می‌گوید: «... روزها وقتی از مدرسه برمی‌گشتم، در خیابان نواب، پشت ویترین دکانِ نقاشی، می‌ایستادم که انواع کارهایش از منظره و پرتره و خطی که ساخته بود، مرا به حیرت و لذت دچار می‌کرد. آنقدر توجه و علاقه نشان دادم که شدم شاگرد آقای پوررهنما که خودش دانشجوی رشته معماری داخلی بود (در کپی کردن مهارت داشت و همه کار می‌کرد؛ از جمله، تابلونویسی و پرتره‌سازی و هرآنچه مردم سفارش می‌دادند). بخت من بود که از اول با یک گرافیست مردمی روبه‌رو شده بودم. سه سال پیش‌اش کار کردم. وقتی سیکل اول - کلاس نُه را تمام کردم، به من گفت «تو که نقاشی‌ات خوب است و استعداد داری، چرا نمی‌روی هنرستان؟» مرا برد به هنرستان هنرهای زیبای پسران و قرار شد امتحان بدهم. امتحان دادم و قبول و بعد فارغ‌التحصیل شدم. وقتی در رشته‌ گرافیک هنرکده هنرهای تزئینی تحصیل می‌کردم، در آتلیه گرافیک مجله تماشا هم به‌کار مشغول شدم که موقعیتی مفید برای آموختن تمامی آن فوت و فن‌های عملی بود که در هنرکده نمی‌آموختند. حوالی سال 1350 بود که به تالار قندریز رفتم که یک مرکز هنری پیشرو بود و بهترین هنرمندان ما در آنجا رفت‌و‌آمد داشتند. در جلسات آن مرکز غالبا مباحث ضروری هنر مدرن مطرح می‌شد. به همکاری دعوت شدم. چند پوستر و بروشور برای‌شان ساختم و برای اولین‌بار در یکی از نمایشگاه‌های جمعی تالار، در کنار شرکت کردم. وقتی در مجله تماشای تلویزیون، به‌عنوان گرافیست کار می‌کردم، با دو نقاش آشنا شدم؛ یکی از آن‌ها، جمال بخش‌پور بود، که طرح‌های سیاه‌و‌سفیدی می‌ساخت با خطوط محکم و سرشار از تخیلی غریب. تبادل تجربه‌های گرافیکی، که در آتلیه گرافیک تماشا بین بخش‌پور و من و حاجی‌زاده و دیگران جریان داشت، مرا در پیگیری این حرفه و تجربه‌اندوزی عمیق‌تر در این رسانه هنری راسخ کرد. دیگری، اردشیر محصص بود که نگاه مرا به نقاشی و به دنیا غنا بخشید. او هنرمند پرکاری بود که به هنر جهانی اشراف داشت و یکی از مشوقان من برای عرضه نمایشگاه کلاغ‌ها بود، که سال1354، در گالری سیحون، به نمایش درآمد.»
پس از مجله تماشا، به واسطه انتشار «کتاب جمعه»، از اردیبهشت‌ماه سال 1358 با شاملو همراه شد. هفته‌نامه‌ای که تا شماره 11 - 10 آن را اسپهبد طراحی و صفحه‌بندی می‌کرد و بعد از چند شماره وقفه، دوباره از شماره 25 تا آخرین روزهای انتشار نشریه با شاملو بود. تصویرگری‌ها و طرح جلدهای او در این نشریه در نخستین سال‌های پس از انقلاب، نقطه‌عطفی در این جریان بود. این دوستی با پایانِ کتاب جمعه پایان نیافت و تا آخر عمر شاملو ادامه داشت. کار او در مطبوعات تا پایان عمرش ادامه پیدا کرد و او این زمینه را بیشتر از دیگر حوزه‌های طراحی گرافیک ادامه داد. اواسط دهه 1360 چند جلد را برای نشریه «مفید» طراحی کرد و با دیگر مجله‌ها ازجمله «آدینه»، «ایران فردا» و «صنعت حمل‌ونقل» نیز همکاری کرد.
گرافیک، اسپهبد را به جامعه روشنفکری، شعر و ادبیات نزدیک کرد. جلد کتاب، یکی از شاخه‌های مهم فعالیت او بود. برای ناشرانی چون «آگه»، «توس»، «نگاه»، «زمانه» و «مروارید» جلد کشیده بود، اما جلدهایی که برای کتاب‌های احمد شاملو کار کرده بود، باعث شهرت بیشتر او در این زمینه شد. از کتاب‌هایی که طرح جلد او را یدک می‌کشند، می‌توان از این نمونه‌ها نام برد:
«خاکستر و بانو»، «مروارید مهر»، «الموت»، «کتاب کوچه»، «ای سرزمین من»، «افسانه‌های مردم عرب خوزستان»، «هوای تازه»، «ترانه‌های شرقی و اشعار دیگر»، «جنگ آخرالزمان»، «چنین گفت زرتشت»، «تبارشناسی اخلاق»، «ادبیات و سنت‌های کلاسیک»، «محبوب»، «فلسفه اندیشه سیاسی سبزها»، «شوهر آهو خانم»، « هنر و جامعه»، «مولن روژ»، «جنبش ملی کرد»، «خاله سرگردان چشم‌ها»، «از طرف او»، «هنر و جامعه» و «عین‌ القضات».
اسپهبد اما در طراحی پوستر فعالیت جدی و چندانی نداشت. جز پوستر نمایشگاه «پرویز شاپور» در گالری زروان، در دهه1350، پوستر دیگری از او دیده نشده است. او انرژی و زمانش را صرف حوزه‌هایی می‌کرد که بیشتر به آنها متمایل بود. وی تا پایان عمر نقاش ماند و هرگز کسی او را از نقاشی و نقاشی را از او جدا نکرد. شاید جامعه او را به‌عنوان طراح گرافیک نشناخته باشد، اما با مرور و بررسی کارهایش درمی‌یابیم که گرافیک برای او جدی بوده است، حتی اگر راهی برای حفظ تعهدش به نقاشی‌هایش و دوری از ابتذال هنری بوده باشد. این هنرمند سرانجام در 5 اسفندماه 1385 درگذشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :