نفر دوم بودن
محمدرضا نصیری_روزنامهنگار
سینماییها معتقدند که یک دستیار کارگردان خوب معمولا به یک کارگردان خوب تبدیل نمیشود. وظایف دستیاری با وظایف کارگردانی تا حدود زیادی متفاوت است. با این حال استثناهایی هم وجود داشته و افرادی بودهاند که از دستیاری به کارگردانی رسیدهاند و موفقیتهایی هم بهدست آوردهاند. در سینمای خودمان بهطور مثال واروژ کریممسیحی پس از سالها دستیاری و کار کردن کنار بهرام بیضایی کبیر توانست دو فیلم بهعنوان کارگردان بسازد که اولی -پرده آخر- شاهکار از آب در آمد و دومی -تردید- توفیقی بهدست نیاورد. یا سعید سهیلی یکی از افرادی بود که بهعنوان دستیار با مسعود کیمیایی کار کرد و خودش بعدها مستقل شد. آلفرد هیچکاک هم از دستیاری آغاز کرد. جورج لوکاس دستیار فیلمبردار بود. از این دست افراد معدود بودند و فرمول غالب همچنان همین است که راه کارگردان بزرگشدن از دستیاری نمیگذرد.
در فوتبال هم چنین فرمولی صادق است؛ چه در مربیگری و چه در بازیکنی. نیمار که ستاره اصلی کامبک تاریخی بارسلونا مقابل پاریسنژرمن بود و به این تیم کمک کرد شکست چهار بر صفر در دیدار رفت را با برد 1-6 جبران کند، به این دلیل در پایان فصل از این تیم جدا شد، چون دوست نداشت نفر دوم باشد. بعضی بازیکنان مثل ویدال، سوارس، آلبا، پیکه و... مشکلی با این موضوع نداشتند، اما نیمار دستیار کارگردان نبود. او به پاریس رفت تا کارگردان باشد نه دستیار. او رفت تا دیگر مظلومانه پس از فتوحات یک گوشه ننشیند و بالارفتن مسی روی دستها و تمجید رسانهها از ستاره آرژانتینی را تماشا کند.
در حرفه مربیگری فوتبال هم نسبت کمکمربی به سرمربی شبیه نسبت دستیار به کارگردان است. بسیاری از کارهای فیلم را دستیار انجام میدهد، اما دکوپاژ و کات گفتن و زدن حرف آخر با کارگردان است و این اوست که سلیقهاش را در فیلم اعمال میکند. در فوتبال هم دستیار همه کارها ازجمله برنامهریزی و هماهنگی با بازیکنان و چیدن مانع برای طراحی تمرینات و هزار تا وظیفه دیگر را انجام میدهد اما این سرمربی است که ترکیب میچیند یا برای تعویضها تصمیم میگیرد یا تاکتیک را اعمال میکند.
بعضیها دستیاران خوب و مفیدی هستند، اما وقتی جای نفر اول مینشینند همچنان ذهنشان دستیار است. دستیار از لحاظ عملی یک پله از مشاور بالاتر است. مشاور بودن راحتترین کار دنیاست؛ مشورت میدهی بدون آنکه مسئولیتی بر گردن بگیری یا برایت فرقی داشته باشد نظر مشورتیات اعمال میشود یا نه. دستیاری یک کار کارمندی است با وظایف مشخص. نیازی به خلاقیت نیست. نیازی نیست روانشناسی بلد باشی. یکسری امور ثابت و روزمره را انجام میدهی و مسئولیتها بر گُرده سرمربی است. اگر تیم ببازد، این سرمربی است که باخته. برد هم مال مربی است.
دلیل اینکه برخی بازیکنان و ستارههای بازنشسته فوتبال ترجیح میدهند دستیار بمانند همین است. بعضی از کمکمربیان گاهی بهواسطه تمجیدهای سرمربی یا بازیکنان یا حمایت رسانهای به درجهای از شهرت میرسند که هوس سرمربیگری به سرشان میزند بدون آنکه از لحاظ ذهنی سرمربی باشند. نمونهاش را در همین فوتبال خودمان هم دیدهایم؛ کارلوس کیروش، افشین قطبی، مجید نامجومطلق، صمد مرفاوی، فرهاد پورغلامی و... در کارنامه سرمربیگری آنها بهاندازه دوره دستیاریشان موفقیت دیده نمیشود و این شاید بهخاطر ذهنیت نفر دوم بودنشان است.
در فوتبال جهان جدا از زوجسازی در زمین بین بازیکنان، روی نیمکت هم زوجهای موفقی ساخته شدند و سرمربیانی بودند که سالها با افراد خاص و ثابتی بهعنوان دستیار کار کردند. زوج یواخیم لوو و هانسی فلیک در تیم ملی آلمان نمونه این زوجها هستند که البته دورانی طولانی نداشتند و از هم جدا شدند. بیشتر سرمربیان روی دستیارانی که انتخاب میکنند از این جهت حساسند که مبادا آنها روزی جایشان را روی نیمکت بگیرند. بهطور مثال به هشت سال حضور کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی ایران نگاه کنید؛ افرادی مثل مارکار آقاجانیان، امید نمازی و دیگران هرگز در حدی نبودند که جای این مربی را بگیرند. کار کردن با دستیارانی که جاهطلبی نداشته باشند برای آنها یک امتیاز است. زوجهای مربیگری موفق زیادی داشتهایم؛ مثلا ترکیب گواردیولا و آرتتا در منچسترسیتی. یا گواردیولا و تیتو ویلانوا در بارسلونا که بعدها تیتو جای پپ را روی نیمکت گرفت و راهش را ادامه داد و کمی بعد بهدلیل سرطان از دنیا رفت. دستیاران مورینیو هم به شهرت دست یافتند. ویلاش بواش معروفترین آنها بود که حتی سرمربی چلسی هم شد. مورینیو با استیو کلارک در منچستر و سیلوینو لورو هم کار کرد، اما طولانیترین همکاری را با روی فاریا داشت. برایان کید و پیتر تیلور، یورگن کلوپ و زلیکو بواچ، گواردیولا و ویلانووا، زیدان و بتونی، آرسن ونگر و پت رایس، هری ردنپ و کوین باند، الکس فرگوسن و استیو مککلارن، دیهگو سیمئونه و جرمن بورگوس، هلموت شون و ادو لاتک و... از این دست زوجهای موفق روی نیمکتهای مربیگری بودند.