فراز و فرود
محمود احمدینژاد، 3تیر 1384، رئیسجمهور شد
حمیدرضا محمدی
وقتی رئیسجمهور شد، سیل تحسین و تجلیل بود که بهسویش روانه شد و رویکارآمدنش را دست الهی دانستند، اما وقتی کاخ ریاستجمهوری را تحویل داد، دیگر چندان مقبول و محبوب دوستان و دوستدارانش نبود.
یکسال پس از آنکه محمود احمدینژاد، کلیددارِ ساختمان خیابان پاستور شد، کتابی در ستایشاش منتشر شد که فاطمه رجبی نوشت و او را «معجزه هزاره سوم» لقب داد؛ «انتخابات نهم برای ملتی که 27سال ایثار و جانفشانی را پشت سر نهاده، معیار سنجش و آزمونی الهی بوده، این انتخابات که پس از 16سال حاکمیت گروه کارگزاران سازندگی و جریان موسوم به اصلاحطلب انجام گرفت... یک «اعجاز حقیقی» بهشمار میرود.» اما او 31اردیبهشت1390 نوشت: «اگر آن عنوان واقعا تأثیری منفی و توهمآمیز برای رئیسجمهور داشته... اینجانب در پیشگاه خداوند غفار طلب مغفرت میکنم و عذر خود را با تکیه بر نیت خویش اظهار میدارم».
نمونه آنچه او در کتاب خود آورد را آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، 21خرداد 1388، در جمع تعدادی از هنرمندان بسیجی گفت: «خدای متعال را شاکریم که زمینه انتخاب چنین شخصیتی برای این دوره خاص از انقلاب را فراهم کرد و آیندگان به این نتیجه خواهند رسید که انتخاب، مشحون به کرامات و معجزات بود». اما نهم آذرِ هشتسال بعد، از او برائت جست: «اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم، چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم».
مثال دیگر، احمد جنتی است که 23تیر 1385در خطبههای نمازجمعه تهران، نامه احمدینژاد به جورج بوش، رئیسجمهور آمریکا را «از الهامات خدا» دانست و در مقابل، 25اسفند1391از پیام او پس از درگذشت هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا انتقاد شدیداللحنی کرد: «ای کاش پیش از اینکه بخواهند چنین حرفی بزنند، چهار کلام درس میخواندند و یک چیزی یاد میگرفتند».
او نقطه پرگار دورانی بود که با یک حمایت تمامقد آغاز شد و با معاضدتی اعجابانگیز به پایان رسید؛ روزگاری رجایی دوم بود و زمانیدیگر، محور جریان انحرافی.