کریمی در نقش دایی
15سال پیش چهکسی فکر میکرد یاغی فوتبال ایران سودای مدیریت در سر داشته باشد؟
بهروز رسایلی_روزنامهنگار
بیایید به اواخر دهه 70 یا حتی اوایل دهه 80خورشیدی برگردیم؛ به روزهایی که علی کریمی بهعنوان یک نابغه پا به توپ، اما سر به هوا از هواداران فوتبال دلربایی میکرد. بهراستی دریبلهایش محشر بود. به یاد بیاورید روزی را که نصف تراکتورسازی را روی چمن خراب باغشمال دریبل زد و آن گل تاریخی را به ثمر رساند یا چند هفته بعد که جلوی پاس تهران همین کار را تکرار کرد، اما این بار توپش با بدشانسی به تیر دروازه خورد. آن روزها دوزرای همه افتاده بود که با یک ستاره استثنایی، یک استعداد بیبدیل طرف هستیم. این طاووس زیبا اما یک پای زشت داشت؛ ناسازگاری بیش از حد جادوگر که باعث میشد او خیلی از معادلات منطقی را نقض کند. برلیان فوتبال ایران یک سال از بهترین روزهای جوانیاش را در خانه نشست، چون به داور بازی امیدها حمله کرده بود. بعد هم چند سال از مرغوبترین روزگار عمرش را پای بهبه و چهچه اماراتیها در الاهلی ریخت. تصور کنید کریمی در همان سنی که به الاهلی رفت سر از بوندسلیگا درمیآورد؛ فقط خدا میداند چه دستاوردهای بیشتری میتوانست داشته باشد. همه مهارت کریمی در ساقهایش بود و آن روز اگر به یک نفر میگفتی این پسر یاغی سالهای بعد قرار است نامزد ریاست فدراسیون فوتبال شود، طرف بلند بلند میزد زیر خنده!
همهچیزهایی که دایی داشت و کریمی نداشت
بین دو علی محبوب فوتبال ایران، آنکه نزدیکتر به ردای مدیریت بهنظر میرسید بیگمان دایی بود. شهریار، استایل مدیریت داشت، زبان بلد بود، فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی شریف بهحساب میآمد و با توجه به همه اینها، خیلیها حتی او را شایسته ریاست بر کنفدراسیون فوتبال آسیا میدانستند؛ فدراسیون خودمان که شکلات بود.
با این حال دایی با همه این خصوصیات هرگز حاضر نشد به این وادی روی خوش نشان بدهد. هر بار سؤال تکراری را در مورد ریاست بر AFC از او میپرسیدند، رو ترش میکرد و جواب سر بالا میداد. همین اواخر هم وقتی سؤال کردند چرا برای انتخابات فدراسیون فوتبال ایران ثبتنام نمیکند، شدیدا این سمت را پس زد. برای دایی همه دنیای فوتبال یعنی اینکه کت و شلوار مارکدار بپوشد، لب خط سر بازیکنانش داد بزند، بعد از گل، دستهایش را رو به آسمان بگیرد و هر لحظه منتظر فرود برقآسای بهزاد غلامپور روی سر و کلهاش باشد! لذت زندگی برای دایی همینهاست و شاید اگر از او بپرسی، مسند ریاستجمهوری را هم با مربیگری و کوچ کردن یک تیم از لب خط تاخت نزند! دایی همه این چیزها را برای ریاست داشت و جلو نیامد، برخلاف کریمی که حالا بدون تمام اینها مدعی ریاست است و عجیب اینکه همدلی عمومی اهالی فوتبال را هم دارد.
27سالگی آخرش نبود
از طغیانگری جوانیهای علی کریمی همین بس که روزگاری میگفت اگر فوتبال تنها هنرش نبود، قیدش را میزد و برای امرار معاش سراغ یک شغل دیگر میرفت. میگویند در عمارتش در دوبی، تماشای «زیر آسمان شهر» را به فینال جامجهانی ترجیح میداد و البته اصرارش بر این بود که در 27سالگی بازنشسته خواهد شد. با این حال دنیا چرخید و چرخید و او در 27سالگی تازه راهی بایرنمونیخ آلمان شد؛ بهترین فصل همه عمر حرفهایاش! این کریمی با آدمی که آن سالها شناختیم خیلی متفاوت است. او بسیار بالغتر شده و رؤیاپردازی را به واقعگرایی تبدیل کرده است. با این حال آزادگی و صراحت لهجه آقای شماره هشت همچنان برقرار است و به همین دلیل نهتنها از حجم هوادارانش کاسته نشده، بلکه حامیان پر و پا قرص بیشتری هم پیدا کرده است. کریمی امروز با کریمی 15سال پیش متفاوت است و روشن نیست که 15سال بعد کدام کریمی را خواهیم دید. توپ هنوز زیر پای اوست و همچنان از حدسزدن حرکت بعدیاش ناتوان هستیم!