• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 30 دی 1399
کد مطلب : 122122
+
-

مرا رودی بدان

حسین منزوی در اردیبهشت1383زندگی را بدرود می‎‌‎گوید اما غزل او در سال‎‌‎های نبودنش روزبه‎‌‎روز جلوه بیشتری پیدا می‎‌‎کند؛ آن‎‌‎قدر که امروز جایگاهی اسطوره‎‌‎ای یافته است

شعر
مرا رودی بدان


مرتضی کاردر

مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت/ مرا باران صلا ده، تا ببارم بر عطش‎‌‎هایت/ مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم/ مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت/ مرا رودی بدان و یاری‎‌‎ام کن تا در‎‌‎آویزم/ به شوق جذبه‎‌‎وارت تا فرو ریزم به دریایت/ کمک کن یک شبح باشم مه‎‌‎آلود و گم‎‌‎اندر‎‌‎گم/ کنار سایه‎‌‎ قندیل‎‌‎ها در غار رؤیایت/ خیالی، وعده‎‌‎ای، ‎‌‎وهمی، امیدی، مژده‎‌‎ای، یادی/ به هر نامی که خوش داری تو، بارم ده به دنیایت / اگر باید زنی همچون زنان قصه‎‌‎ها باشی/ نه عذرا دوستت دارم نه شیرین و نه لیلایت/ که من با پاکبازی‎‌‎های ویس و شور رودابه/ خوشت می‎‌‎دارم و دیوانگی‎‌‎های زلیخایت!/ اگر در من هنوز آلایشی از مار می‎‌‎بینی کمک کن تا از این پیروزتر باشم در اغوایت/ کمک کن مثل ابلیسی که آتش‎‌‎وار می‎‌‎تازد/ شبیخون آورم یک روز یا یک شب به پروایت/ کمک کن تا به دستی سیب و دستی خوشه گندم/ رسیدن را و چیدن را بیاموزم به حوایت/ مرا آن نیمه‎‌‎ دیگر بدان ـ‎‌‎آن‎‌‎ـ روح سرگردان/ که کامل می‎‌‎شود با نیمه‎‌‎ خود، روح تنهایت.
  
نه سال‎‌‎هایی که هوشنگ ابتهاج فرمانروای غزل فارسی بود، نه وقتی که غزل‎‌‎های قیصر امین‎‌‎پور اقبال خاص و عام یافته بود، نه زمانی که غزل‎‌‎های محمدعلی بهمنی زمزمه زبان‎‌‎ها شده بود، نه سال‎‌‎های بسیاری که سیمین بهبهانی به‎‌‎عنوان تنها نماینده غزل نو برشمرده می‎‌‎شد، کمتر کسی گمان می‎‌‎کرد سرانجام سکه غزل امروز به نام حسین منزوی ضرب شود.
جوان اول غزل امروز که در سال‎‌‎های دهه 50 جایزه فروغ را از آنِ خود می‎‌‎کند، در سال‎‌‎های عسرت به زنجان بازمی‎‌‎گردد و تا پایان عمر آنجا می‎‌‎ماند. محصول سال‎‌‎های خلوت‎‌‎گزیدگی و دوری و فراموشی او در شعر امروز چندصدغزل است که امروز دیوان شده و در کتابخانه دوستداران غزل فارسی کنار دیوان بزرگان تاریخ غزل فارسی قرار می‎‌‎گیرد.
غزل‎‌‎های حسین منزوی طیف‎‌‎های گوناگونی را شامل می‎‌‎شود. او در دهه70 زیبایی‎‌‎شناسی تازه خود را در غزل ادامه می‎‌‎دهد و غزل‎‌‎های او ـ ‎‌‎در سال‎‌‎هایی که غزل رونق بسیار می‎‌‎گیرد‎‌‎ـ سرمشق شاعران بسیاری است که می‎‌‎خواهند غزل امروز را به پیش ببرند. اما همه غزل‎‌‎های او ذیل غزل نو قرار نمی‎‌‎گیرند. او انگار به جایگاه تاریخی خود از پیش آگاه است. بسیاری از غزل‎‌‎های او محاکات با تاریخ و اسطوره‎‌‎های شعر فارسی است؛ چه آنجا که ایشان را نفی می‎‌‎کند و چه آنجا که مثل بسیاری از غزلسرایان به بازآفرینی‎‌‎شان مشغول می‎‌‎شود تا به زبان خود، ایشان را روایت کند. او در غزل‎‌‎ها خیلی وقت‎‌‎ها حدیث نفس می‎‌‎کند و عسرت و سرگشتگی خود را حکایت می‎‌‎کند و بعد انگار به‎‌‎خود نهیب می‎‌‎زند و متوجه جایگاه خود می‎‌‎شود و جاودانگی‎‌‎اش را در غزل به رخ می‎‌‎کشد.
شاید حسین منزوی گمان نمی‎‌‎کرد آنچه در باور دارد این‎‌‎قدر زود اتفاق بیفتد و خیل انبوه دوستداران غزل‎‌‎هایش از راه برسند و او جایگاه اسطوره‎‌‎ای پیدا کند. اگر می‎‌‎دانست شاید در رفتن کمتر شتاب می‎‌‎کرد. حسین منزوی 16اردیبهشت 1383در 57سالگی درگذشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :