حکایات رحمان
روزهای آغاز جنگ در زندگی روزمره خرمشهری ها چه گذشت
مهرداد رهسپار
قهوه خانه ای در حاشیه جادهای بیرون از شهر، نمایشی که در جنوب ایران اتفاق میافتد. خالو و رحمان، قهوه چی های این قهوه خانه اند که از یک راننده کامیون و شاگردش به نام مطیر و حسون پذیرایی میکنند. مطیر و حسون پای ثابت قهوه خانه اند. رحمان و بدریه و رشید نیز به این قهوه خانه رفتوآمد دارند. اما این جمع کوچک در این قهوه خانه دورافتاده چه میکنند؟ آنها در نمایش «چهار حکایت از چندین حکایت رحمان» نوشته و کارگردانی علیرضا نادری حکایاتی از روزهای آغاز جنگ را برای مخاطب بازگو میکنند. شخصیت های نمایش را کسانی تشکیل میدهند که در روزهای حمله نیروهای بعثی به خرمشهر در شهر خود حاضر بودند. روایت آنها روایت مردم معمولی شهر است که شاهد رعب و وحشت و آتش بیرحمانه دشمن و فرار مردم شهر بودهاند. هر کدام از شخصیتها از زاویه خود به آن روزها نگاه میکند و روایت سیال این کاراکترها در هم میرود، گاه متناقض شده و گاه نکته تازهای از اختلافها از دل این روایت کشف میشود. اما مسئله یک چیز است، روزهای آغاز جنگ در زندگی روزمره خرمشهریها چه گذشت. چهار حکایت از چندین حکایت رحمان، نخستین بار در سال1374با عنوان «دو حکایت از چندین حکایت رحمان» در مجموعه نشریات بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس منتشر شد. سال1381این نمایش در بیست و یکمین جشنواره تئاتر فجر به صحنه آمد. در سال1382کانون ملی منتقدان تئاتر آن را اثربرگزیده کانون اعلام کرد و سرانجام در آذر و دی1382 این نمایش در مجموعه تئاترشهر، سالن چهارسو به کارگردانی علیرضا نادری به صحنه رفت و در همان سال، متن آن نیز منتشر شد.