
جوانها در صف تماشای فیلم کودکانه
کاهش تماشاگر، تداوم حضور سینمای اجتماعی و ظهور پدیدهوار کلاهقرمزی و سروناز

سعید مروتی
در دولت دوم اصلاحات، سینمای اجتماعی همچنان به راه خود ادامه میدهد. فیلمهای موفق اکران 81 جز یکیدو استثنا در حوزه سینمای اجتماعی قرار میگیرند. در سالی که کاهش تماشاگر همچنان ادامه دارد، «کلاهقرمزی و سروناز» از راه میرسد و در شرایطی که کمتر کسی انتظار موفقیتی فوقالعاده برای فیلم ایرج طهماسب دارد، در صدر جدول پرفروشها قرار میگیرد. 8سال پس از اکران «کلاهقرمزی و پسرخاله» بهنظر میرسید قسمت دوم کمی دیر ساخته شده و در شرایطی که سینمای کودک منحصر به فیلمهای گلخانهای جشنواره اصفهان شده، امکان چندانی برای موفقیت وجود ندارد. آنچه فراموش شده بود کارکرد نوستالژیک کلاهقرمزی بود. بچههایی که عروسکهای محبوبشان را در اکران سال73 روی پرده دیده بودند حالا مشتاق تکرار خاطره شیرین دوران کودکی بودند. پس به شکلی غافلگیرکننده، در کنار بچهها، جوانها هم به تماشای کلاهقرمزی و سروناز رفتند. بیش از یک میلیون و 835 هزار نفر در سراسر کشور کلاهقرمزی و سروناز را در اکران سال 81 دیدند. سینمای اجتماعی هم بهعنوان جریان مسلط این سالها بیشترین بازخوردها را ایجاد میکند. رسول صدرعاملی بعد از موفقیت نسبی «دختری با کفشهای کتانی»، فیلم دیگری با محوریت دختران نوجوان میسازد. «من ترانه پانزده سال دارم» بهعنوان بهترین فیلم سازندهاش، پس از درخشش در جشنواره بیستم در اکران هم موفق عمل میکند. کشف و معرفی ترانه علیدوستی از مهمترین دستاوردهای فیلم صدرعاملی است.
«زندان زنان» منیژه حکمت جنجالیترین فیلم سال است که وقتی معاونت سینمایی با صدور پروانه نمایشاش موافقت نمیکند با مساعدت وزیر ارشاد روی پرده میآید. فیلمی که جدای از کیفیت سینمایی و تلقی سازندهاش از فیلم سیاسیاجتماعی، جزو آثاری است که فقط در چنین دورانی میتوانست ساخته و اکران شود. اکران فیلم حکمت، دوقطبیای میان دو جناح سیاسی ایجاد میکند که طبیعی هم هست. رسانههای راستگرا به فیلم حمله میکنند و نشریات دوم خردادی طرفدار نخستین ساخته حکمت هستند. دیگر فیلم مهم اجتماعی سال81 «ارتفاع پست» است؛ نخستین فیلم ابراهیم حاتمیکیا که شخصیتهایش نه از دل جبهه و جنگ که از پروندهای واقعی و تراژیک میآیند. نشانهای از تلاش فیلمساز برای خروج از فضای آثار قبلی و همسویی با فضای انتقادیاجتماعی سینمای ایران در عصر اصلاحات. در «قارچ سمی» ملاقلیپور با رفت و برگشت میان گذشته و حال، تصویر جبهه و جامعه معاصر را مانند دنیایی آرمانی و جهانی آرمانگریز در کنار هم قرار میدهد. فیلم از ریاکاری و فساد اقتصادی در داخل سیستم میگوید. فیلمی که همپای شخصیتهایش دومان و سلیمان تلخ و عصبی و رادیکال است. نمایش عمومی «کاغذ بیخط» آخرین حضور سینمایی ناصر تقوایی، را مدیران سینمایی به نام دوره اصلاحات ثبت کردند. مثل فیلمسازی بیضایی. بازگشت استادان کمالگرا، نشانهای از گشایش فرهنگیاجتماعی دوران اصلاحات خوانده شد. سال81 بهنظر میرسید سینمای ایران همچنان میتواند وارد عرصههای تازه و مسیرهای ناپیموده شود. سالی که کمدی پرفروشاش «نان، عشق، موتور1000» بود که قواعد ژانر را رعایت میکرد. از عناصر و نشانههای سینمای عامهپسند قبل از انقلاب بهره مناسبی میگرفت و شوخیهای سیاسیاش جالب توجه بود. فیلمساز در انتهای فیلم ماندن در مسیر اصلاحات را تنها راه ممکن توصیه میکرد.