کتابخانه ملی؛ اثری بلندپروازانه اما فروتن
شکاف میان مهندسان مشاور عمیق میشود
سعید برآبادی
پیش از معرفی کتابخانه ملی و معمار آن، بهتر است درباره پیشینه ساخت کتابخانه ملی در ایران چند نکتهای روشن شود. نخست آنکه ایده ساخت کتابخانه ملی را به امیرکبیر نسبت میدهند. او پس از ساخت دارالفنون، بهدنبال ساخت کتابخانهای منطبق بر فرهنگ ایران بود اما طول کشید تا کتابهایی را که خریداری کرده بود، روزی در کتابخانه موزه ایران باستان قرار بگیرند و این سال، تازه سال1316بود. پس از ورود پهلویدوم به کارزار سیاسی کشور، تلاش برای راهاندازی یک کتابخانه در حد و قامت کتابخانه ملی کشور ادامه داشت و حتی در سال1355، کمیتهای برای طراحی آن معرفی شد و 2سال بعد اقدام به برگزاری مسابقه معماری آن کردند. پس از انقلاب و در سال1369 که جنگ پایان یافته بود، ساخت این کتابخانه دوباره در دستور کار قرار گرفت و همزمان، جستوجو برای پیداکردن زمین مناسب در تهران آغاز شد. در سال1373، مسابقه معماری کتابخانه ملی بهصورت محدود و فقط میان چند شرکت مشاور مطرح برگزار شد و در نهایت مهندسان مشاور پیرراز توانستند برنده این مسابقه شوند و این یعنی ورود مجدد محسن میرحیدر، زندهیاد یوسف شریعتزاده و البته یدالله رزاقی. اجازه بدهید درباره شرکتهای حاضر در این مسابقه که طرحشان به تأیید نرسید فقط به ذکر نامها بسنده کنیم؛ بهروز احمدی و همکاران، مهندسان مشاور نقشجهان - پارس (یعنی یاران سیدهادی میرمیران)، کامران صفامنش و همکاران و در نهایت محمدابوذری و سیدرضا شریفتهرانی. اهمیت پروژه کتابخانه ملی در تقویم آن سالهای معماری ایران از این زاویه بسیار باید مورد تحقیق قرار بگیرد و پرسیده شود که شکست چهرههای شاخصی چون بهروز احمدی، میرمیران، صفامنش و حتی شریف تهرانی در برابر پیرراز و محسن میرحیدر و البته شریعتزاده، چه تبعاتی برای دفاتر معماری ایران بههمراه داشت؛ آن هم در شرایطی که تیم هیأتداوران یعنی محمد بهشتی، مهدی چمران، باقر آیتاللهزاده شیرازی، سراجالدین کازرونی، محمد حسن مؤمنی، هادی ندیمی و سیدرضا هاشمی همگی از چهرههایی بودند که نبض اقتصاد معماری دولتی در ید اراده آنها میجنبید. پروژه، ۳سال تمام طول کشید و ایده طراح که ساخت بنایی منطبق بر ناهمواریهای سایت و نورگیری از سقف بود در نهایت و بهیمن ذکاوت یوسفزاده میان تیم طراحان و مهندسان سازه، تاسیسات و تجهیزات به سرانجام رسید؛ پروژهای که در همان سالها بهعنوان یک بلندپروازی از آن یادشده بود اما کماکان در گوشه اتوبان حقانی، هر روز منتظر علاقهمندان به حوزه تاریخ، مطبوعات و کتاب است. وزارت مسکن و شهرسازی بهعنوان کارفرمای کتابخانه ملی، توانست بار دیگر اعتماد دولتی را به شرکتهای مشاور و معماران خلاق بازگرداند و البته درست از همین سالها شکافی بزرگ میان معماران بهوجود آمد؛ شکافی که بعدها درباره آن خواهیم نوشت. شکافی میان شرکتهایی که از طریق نزدیکی به بنگاههای دولتی در پی بهدستآوردن پروژههای دولتی شدند و شرکتهایی که پا از این میدان بیرون کشیده و به سراغ شخصیسازی رفتند.