قاضی و شهردار
دادگاه غلامحسین کرباسچی به یک رویداد ملی تبدیل شد
محمد سرابی
بازداشت و تعقیب قضایی کارکنان شهرداری از ابتدای سالهایدهه70 اتفاق افتاد و گاهی یک گروه بزرگ رشوهخواری کشف میشد. اما این پروندهها در چهارچوب رسیدگی تخلفات کارمندان دولت قرار میگرفت که کاملا عادی و رایج بود. در سال1377 اتفاقی افتاد که مهمترین حادثه سیاسی داخل کشور پس از انتخابات سال76 بود.
از سال68 که غلامحسین کرباسچی بهعنوان شهردار تهران شروع بهکار کرد و منشأ تحولات زیادی در شهر شد، یک شایعه به گوش میرسید؛ گفته میشد دولت قبلا تصمیم گرفته بود پایتخت را از تهران به جای دیگری منتقل کند تا مشکلات شهر را کاهش دهد، اما کرباسچی ادعا کرده است که میتواند بدون انتقال پایتخت مشکلات این کلانشهر را با امکاناتی که به او میدهند، حل کند. برای همین هم به او فرصت و اختیار اقدامات ویژه داده شد. کرباسچی روشهای متعددی برای کسب درآمد در شهرداری بنیان گذاشت یا تقویت کرد که هیچکدام غیرقانونی نبود، اما در سالهای بعد تبدیل به فروش تراکم و توافق بر سر بسازوبفروشیها شد. تا اینجا هم مشکل خاصی در میان نبود، اما بعد از چند سال، او که حمایت قوه مجریه را داشت، از حوزه وظایف معمول شهرداریها فراتر رفت. برخی از اقدامات فرهنگی شهرداری در این دوران به مذاق بخشی از جامعه خوش نمیآمد، اما وقتی کار به پروژه نواب و زمزمه انتقال بازار تهران رسید، شرایط برای شهردار وقت پیچیدهتر شد.
شهردار تهران در 15فروردین از طرف شعبه26 دادگاه عمومی تهران به استناد «تبصره5 از ماده5 قانون تشدید مجازات مرتکبین اختلاس و ارتشا» بازداشت شد. تقریبا همه گروههای سیاسی به طرفداری یا مخالفت با این کار به جنبش افتادند و او 10روز بعد آزاد شد. این کار با تقاضای کتبی رئیسجمهور از رهبر معظم انقلاب و نامه ایشان به رئیس قوه قضاییه انجام گرفت.
17خرداد نخستین جلسه دادگاه کرباسچی برگزار و تا اول مرداد حکم دادگاه صادر شد که شامل 3سال حبس، 10سال ممنوعیت از مشاغل دولتی و رد مال بود. اتهامات برداشت و انتقال پول در حسابهای مختلف، تضییع اموال شهرداری و تبانی فروش یک ملک، ثابت و برای آنها حکم صادر شد و اتهامات دیگر مانند تخفیف و خرید و فروش املاک دیگر، اهدای سکه طلا به معاونان، بلندمرتبهسازی و ارتشا، یا ثابت نشد و یا پرونده آنها مفتوح باقی ماند. بیشتر متهمان دیگر که اغلب کارکنان شهرداری بودند در رسیدگیهای بعدی تبرئه شدند. در سال1377 وقایع دیگری نیز در تهران رخ داد که بهتدریج اهمیت زیادی پیدا کرد. در سالهای ابتدایی انقلاب بنا بود شوراها تشکیل شود، اما بروز اختلافات شدید در فضای ملتهب آن دوران مانع این کار شد. در 7اسفند77 نخستین دوره انتخابات شوراها 20سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد. شوراهای شهر در سال بعد هم به همین شیوه تشکیل شدند و جایگاه کوچکی در نهادهای قانونگذار و نظارتی کشور پیدا کردند. انتخاب شهرداران و تعیین بودجه شهرها برعهده آنها گذاشته شد. خط5 متروی تهران که پایتخت را به شهر کرج وصل میکرد نیز در نیمه اسفند سال77 شروع بهکار کرد.
غلامحسین کرباسچی 2سال بعد و پس از آزادی از زندان همچنان در جریانهای سیاسی مانند «حزب کارگزاران سازندگی» حضور داشت، اما هیچگاه مقام دولتی یا اجرایی نیافت یا در رده اول شخصیتهای سیاسی جنجالی دیده نشد. تغییر رویه او در عوض کردن عملکرد شهرداری از «سازمان خدماتی» به «نهاد شهری همهجانبه» همچنان از سوی شهرداران بعدی دنبال شده است. کسب درآمد از ساختوساز نیز همچنان منبع اصلی مالی شهرداریهاست.
از میان حاضران در دادگاه، غلامحسین محسنیاژهای که هم قاضی و هم دادستان بود، بعدا به سمتهای قضایی دیگر منصوب شد. او در دولت محمود احمدینژاد مدتی وزیر اطلاعات بود. بهمن کشاورز و مسعود حائری که وکالت کرباسچی را بهعهده داشتند پس از دادگاه بهکار خود ادامه دادند. کشاورز در سالهای بعد چندبار رئیس اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران شد و در موارد مختلف بهعنوان کارشناس قضایی به سؤالات رسانهها پاسخ میداد. او در سال98 درگذشت. در تابستان سال1377 فیلم جلسات دادگاه شهردار شبیه یک سریال شبانه از تلویزیون پخش میشد و مردم شاهد بحث و مجادله او با قاضی بودند. تکیهکلامهای کرباسچی مانند «اگر اجازه بدهند کلام بنده منعقد بشود» که ظاهرا ناشی از سابقه طلبگی او بود، تا چند سال به شکل طنز و کنایه در زبان عامیانه باقی ماند.