با این عطش تا چشمه رفتن کاری نداره
پوستاندازی فضای موسیقی پس از دوم خرداد
حسین عصاران
دوم خرداد با تمام پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعیاش، دیگر امکانی بر ادامه محافظهکاریهای نهادینهشده سر راه همراهی و همگرایی با سلیقههای تازه بروز کرده در متن اجتماع باقی نمیگذاشت.
هر چند در نبود امکان واکاوی اسناد و نامهنگاریهای اداری و صحتسنجی روایات بازگو شده، توانایی ارزیابی تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای نهادهای فرهنگی هم میسر نیست، اما برایند مجموعه شواهد در دسترس از آن روزها چنین مینماید که در این راه، مجموعه نهادهای فرهنگی بیش از هر چیز، مجری تصمیمات نهادهای بالادستی بودهاند و در نتیجه امکان تقلیل مبنای شکل گرفتن آن فضای تازه برای موسیقی به خواست یا عزم یک مدیر فرهنگی دور از ذهن مینماید.
در نگاهی تاریخی یکی از آن اتفاقات نو و تازه در دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در همان روزهای اولیه جاگیری دولت تازه پیریزی شد؛ آنجا که مدیران تازه با هدف تهیه آلبومهایی متناسب با فضای پیش آمده، مؤسسه «پیغام سحر» را راهاندازی کردند. در نخستین گام و بهواسطه کمآشنایی با کارورزان قدیمی و جدید موسیقی و ترانه پاپ- که نزدیک به دو دهه در این عرصه خاموش مانده بودند -الهه حمیدی را بهعنوان مدیر تولیدچند ترانه پاپ به کار دعوت کردند. حاصل پیگیری الهه حمیدی شکلگیری مجموعهای به نام «ایران من»، از کارهای آهنگسازان نامآشنای عرصه ترانههای پاپ شهری پیش از انقلاب، همچون ناصر چشمآذر، کورش یغمایی، مهدی سپهر، در کنار جمعی از کارورزان و هنرورزان تازهکار این عرصه همچون حمید غلامعلی، محمدرضا عقیلی، خشایار اعتمادی و... شد.
جدا از فضای متفاوت ملودی و تنظیم این ترانهها، نکته جالب توجه در این راه مضمون کلام ترانههای این آلبوم بود که در پیروی از آن محافظهکاریهای پیشین، همچنان حول مفاهیم دوراز حساسیتهای رسمی پردازش شده بودند. مجموعهای مرتبط با مفهوم ذهنی وطن که پس از صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی، با قرارگیری عبارت «ویژه مسابقات جامجهانی فوتبال 1998» روی جلد آن به حد یک آلبوم مناسبتی هم تقلیل پیدا کرد. با وجود این هم آلبوم ایران من از اتفاقات تازهای در عرصه موسیقی خبر میداد که مهمترین آنها اتصال موسیقی ترانهها به فضای 20سال پیش از خود بود؛ اتفاق معناداری که نخستین ترانه آلبوم ایران من بازتنظیم و بازاجرایی از ملودی ناصر چشمآذر برای ترانه تیتراژ شوی تلویریونی «دنیای خوب ما» در سالهای دهه 50 بود؛ با این تفاوت که آنجا همخوانان زن و مرد کلام منصور تهرانی را اینچنین همخوانی میکردند: «بیا بیا که با هم دنیایی نو بسازیم/ عاشقونه بخندیم چه خوبه دل ببازیم» و اینجا محمدرضا عیوضی کلام سیدفرید احمدی را میخواند که: «تو دشت خالی شب سحر در انتظاره/ منتظره تا خورشید دوباره گل بکاره». ایران من در حالی به بازار آمد که خوانندگان جوان و علاقهمند به فضای ترانههای قدیمی در استودیوهای مختلف مشغول ضبط کارهای تازهشان بودند.