ثبت حقیقت
گفتوگو با تقی امیرانی کارگردان کودتای ۵۳
حامد صرافی زاده_روزنامه نگار
«کودتای ۵۳ » پس از یک سال نمایش موفق در جشنوارههای جهانی فیلم، بالاخره در جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمد و با استقبال جمعی از منتقدان و تعداد زیادی از تماشاگران روبهرو شد. چندی پیش بهبهانه جلوگیری از نمایش عمومی و مجازی فیلم با تقی امیرانی گفتوگوی مفصلی انجام دادیم که بهدلیل محدودیت جا، شما خلاصهای از آن را در شماره ۸۰۸۷ در تاریخ ۲۷ آبان خواندید. از قرار معلوم با سعی و پیگیری عوامل سازنده فیلم، مشکل نمایش عمومی آن برطرف شده و مخاطبان میتوانند کودتای ۵۳ را از تاریخ ۱۷ دیماه در سایت هاشور ببینند. به همین بهانه در گفتوگویی تازه، بخشهای جامانده از گفتوگوی قبلی و دیدگاههای جدید کارگردان فیلم را با شما در میان گذاشتهایم.
با توجه به روندی که در مسیر تولید کودتای۵۳ طی شده، یک دهه با مصدق و کودتا زندگی کردهاید. چه شد که تصمیم گرفتید درباره کودتای ۲۸مرداد فیلم بسازید؟ دقیقا از کی به ساختن فیلمی با موضوع کودتا فکرکردید؟
شاید بتوانم بگویم فکر ساختن فیلمی درباره کودتا از کودکیام شروع شد. من با این ماجرا بزرگ شدم. با صحبتهای بزرگترها درباره دکتر مصدق و کودتایی که هنوز هم داغ و زنده است. کودتای ۲۸ مرداد هیچ وقت کهنه نشد. در همه این سالها تأثیر این کودتا را چه در داخل کشور و چه در ارتباط ایران با جهان مشاهده کردهایم.
اینها همیشه در ذهنم بود ولی همیشه میخواستم زمانی سراغ کودتا بروم که تجربه کافی در فیلمسازی داشته باشم. حواسم بود که نباید بدون آمادگی کامل سراغ موضوع به این مهمی بروم. بنابراین قصه کودتا همیشه در ذهنم بود و منتظر فرصت مناسبی بودم که سراغش بروم. بعد از اینکه حدود۴۰ مستند تلویزیونی ساختم احساس کردم حالا دیگر آنقدر تجربه فیلمسازی دارم که بتوانم آرزوی همیشگیام را عملی کنم. ساختن فیلم سینمایی درباره کودتا در واقع فیلم همه عمرم بود و باید صبر میکردم تا هم تجربه فیلمسازیام بیشتر شود و هم به لحاظ سیاسی به پختگی لازم برسم. این لحظه بالاخره سررسید. میدانستم که این مهمترین فیلم زندگیام است و خواهد بود. بعید میدانم بعد از این ساختن هیچ فیلمی این قدر برایم مهم باشد. کارگردانی کودتای۵۳ اینقدر برایم ارزشمند است که اگر از فردا به من بگویند دیگر نمیتوانی فیلم بسازی، خیالم راحت است که فیلمی را که همیشه دوست داشتم ساختهام و حرفم را هم زدهام؛ فیلمی که از کودکی مسئلهام بوده. از سالهای دور با ۲۸ مرداد و دکتر مصدق زندگی کردم تا در نهایت من و این سوژهای که همیشه دنبالم بود به هم رسیدیم.
با توجه به اینکه ساختن فیلمی درباره کودتا همیشه مسئلهتان بوده و در خود فیلم هم انبوهی از اسناد چقدر به چشم میخورد،چقدرتحقیق طولانی و پروپیمانی درباره موضوع از سالهای قبل داشتید؟
به شکل کلی وقتی تصمیم میگیرم درباره موضوعی فیلم بسازم تعمد دارم که دربارهاش اطلاعات زیادی نداشته باشم. اصلا جذابیت ماجرا و ترغیبشدنم به ساختن یک فیلم با کنجکاوی درباره موضوعش آغاز میشود. کشف موضوع خودش اصل داستان است پس عمدا زیاد تحقیق نمیکنم و از دل کشف و شهود است که پیمیبرم چگونه باید فیلم را بسازم. برای کودتای ۵۳ هم ایده از پیش تعیینشدهای نداشتم. درست است که همیشه دوست داشتم دربارهاش فیلم بسازم ولی اینکه چگونه این کار را انجام دهم و از چه زاویهای با کودتا مواجهشوم موضوعی نبود که از قبل برایم معلوم باشد. چیزی که به آن اطمینان داشتم اهمیت موضوع بود و اینکه فیلم حتما باید در سطح جهانی دیده شود. بنابراین موقع ساختن فیلم به مخاطب ایرانی فکر نمیکردم.
این را از نام فیلم هم میشود فهمید.
بله. ایرانیها از موضوع مطلعند. مخالف یا موافق کودتا، بالاخره تحلیلی دربارهاش دارند و این داستان آشنایی برای هموطنان من است. مخاطب هدف کودتای ۵۳، مخاطب غیرایرانی است؛ مخاطبی که ایران را با انقلاب ۵۷، بحران گروگانگیری و مواردی اینچنینی میشناسد و احتمالا چیز زیادی درباره کودتا نمیداند. دوستداشتم این مخاطب بداند که چه اتفاقی رخ داد که ایران به این نقطه رسید و کودتا چگونه زمینهساز حوادث بعدی شد.
با والتر مرچ چگونه آشنا شدید؟
همیشه از طرفداران والتر مرچ بودم و کارش را تحسین میکردم. میتوانم بگویم دست روزگار ما را با هم آشنا کرد؛ از طریق دوستی مشترک و بعد مستند «تب ذرات» که مرچ تدوینش کرده بود و موضوعش برای من هم جالب بود. جالب است که نخستین بار دقیقا در روز ۲۸ مرداد ۱۳۹۰ یکدیگر را دیدیم. البته آن موقع حواسم به زمان نبود. مرچ را دوست داشتم و عکسی هم با او گرفتم. بعدا وقتی عکس را نگاه کردم دیدم تاریخ ۱۹ آگوست ۲۰۱۲ بر آن حک شده؛ یعنی درست روز کودتا... .
مستند شما نقش مؤثر دولت بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد را روایت میکند. در این سالها، کتابها، پژوهشها و اسناد زیادی درباره کودتا منتشر شده است. فیلم شما چه تفاوتی با آنچه پیشتر انجام شده، دارد و چرا امیدوار هستید با این فیلم، بریتانیا دست به اقرار رسمی مبنی بر مشارکت در کودتا علیه دکتر مصدق بزند؟
حرف شما درست است. کتاب و پژوهش در اینباره فراوان است. ما در جریان کارمان از بسیاری از همین پژوهشها استفاده کردیم و از مشاوره کسانی که پیشتر در اینباره کتاب و تحقیق منتشر کرده بودند، سود بردیم؛ ازجمله آقایان پروفسور فخرالدین عظیمی، پروفسور علی رهنما، پروفسور آبراهامیان و استیون دوریل که این دو نفر اخیر در فیلم هم حاضرند. نکته همین است که هیچ کدام از این اسناد و تحقیقاتی که بسیار هم اهمیت دارند تا پیش از این رنگ پرده سینما را بهخود ندیده بودند. اینکه مأمور «امآیسیکس» با ضمیر اول شخص مفرد، جزئیات نقشاش در هدایت کودتا را افشا کند، چنین چیزی وجود نداشته. تفاوت فیلم ما با آنچه قبلا روایت شده در این است که نسخه اصلی مصاحبه نورمن داربیشر، جاسوس انگلیسی و مأمور امآیسیکس که سردسته و کارگردان اصلی کودتا بوده را افشا میکند و به این ترتیب، در غیاب اقرار رسمی دولت بریتانیا (که تا امروز هم رخ نداده) فیلم ما سندی مسلم از نقش آنها در کودتا علیه دولت ملی مصدق ارائه میدهد. تا روزی که دولت بریتانیا رسما به نقشاش اعتراف کند، مستند ما با مدرکی که منتشر کرده، به نوعی همان کار را میکند و امیدوارم در گذر زمان شاهد این اقرار رسمی از طرف آنها باشیم.
درباره موضوع کپیرایت و جنجالهایی که آفریده شده، چه نظری دارید؟
گرفتن کپیرایت و اخذ حق استفاده از آرشیو 2مرحله داشته. اجازه بدهید شفاف توضیح بدهم. فیلم ما از آرشیو، زیاد استفاده کرده. 30 الی 40 درصد فیلم را منابع آرشیوی تشکیل میدهد. اینها بهصورت عکس، مقاله، سند و نیز آرشیو تلویزیونی قدیمی و جدید، از بیش از 30 منبع به مستند ما راه یافته؛ یعنی ما از بیش از 30سازمان و ارگان مختلف اجازه گرفتیم؛ از «آسوشیتدپرس»، «گتی»، «پته»، «ان. بی. سی یونیورسال»، «انستیتو لوچه ایتالیا» گرفته تا شبکههای قدیمی آمریکایی... و برای هر منبعی که استفاده کردیم، قرارداد داشتیم و کسب اجازه کردیم. قرارداد ما هم در 2مرحله بوده. مرحله اول برای نمایش جشنوارهای که با پیشپرداخت صورت گرفته و بعد از جشنواره اگر فیلم شما پخشکننده رسمی پیدا کند، برای پخش عمومی چه در سینما و چه در شبکههای تلویزیونی و چه در سایتها، دوباره با صاحب کپیرایت مذاکره صورت میگیرد و مبلغی پرداخت میشود. این روال معمولی است که قاعدتا انجام میشود و ما هم عینا همین کار را انجام دادیم و با همه جز یک مورد، سریع به نتیجه رسیدیم؛ یعنی همه هزینه استفاده از این آرشیوها را گرفتند و اجازه رسمی را هم برای پخش عمومی دادند. با «آیتیوی» که صاحب کپیرایت مجموعه «پایان امپراتوری» است هم طبق روال معمول وارد مذاکره شدیم و برای نمایش جشنوارهای هم هیچ مشکلی نبود؛ یعنی هزینه را دریافت و از فیلم بسیار تعریف کردند ولی وقتی به مرحله دوم یعنی اکران عمومی رسید، ماجرا را کش دادند. بعد از 6هفته متوجه شدیم ما را دنبال نخودسیاه فرستادهاند. ما دائم پیگیر میشدیم ولی آنها جوابی نمیدادند تا اینکه متوجه شدیم قضیه این است که تیم پایان امپراتوری از ما و فیلم ما ناراضیاند. مسئله هم اصلا مالی نیست؛ در واقع، درحالیکه پول ما آماده بود برای پخش عمومی، تیم آیتیوی (یعنی درست همان کسانی که پیشتر از فیلم تعریف و تمجید کرده بودند) اعلام کردند مجوز ما را تمدید نمیکنند چون به حیثیت همکارانشان در تیم پایان امپراتوری لطمه زدهایم. بعد هم رضایتشان را منوط کردند به رضایت تیم پایان امپراتوری و آنها هم اعلام کردند احساس میکنند به حیثیتشان لطمه خورده و رضایت نمیدهند مگر اینکه ما فیلم را یکبار دیگر مطابق سلیقه و خواست آنها تدوین کنیم. یک دستورالعمل تدوین مجدد برای ما فرستادند در ۱۲ صفحه که فقط و فقط درصورتی با پخش فیلم موافقند که این اصلاحات اعمال شود. عملا میخواستند که فیلم را سانسور و اخته کنند و ما هرگز تن به چنین چیزی نمیدادیم. این اتفاق باعث شد که ما ناچار فیلم را بعد از 3هفته از پخش عمومی خارج کنیم. تهدید کردند که شکایت میکنند و خواستار این بودند که فیلم را همانطوری تدوین کنیم که آنها میخواهند وگرنه ما را میکشانند به دادگاه. این داستان لطمهخوردن حیثیت، اصلا نه مبنای حقوقی داشت و نه مبنای اخلاقی. حتی به فرض اینکه در حد ادعا، شکایتشان قابل ارزیابی بود باز هم تیم پایان امپراتوری امکان شکایت نداشتند چون از زمانی که این امکان را داشتند خیلی گذشته بود. وکلای کارکشته و متخصص ادعایشان را رد کردند و ثابت شد که کل طرح دعوا، پوچ و توخالی بوده. خبر جدید این است که مشکل فیلم حل شده است. پشت این داستان فقط تلاش برای لطمهزدن و از دور خارجکردن کودتای ۵۳ بود که خب هم مشکوک است و هم باعث تأسف. این وسط، من هنوز متحیرم از رفتاردوسه نفر مثلا خبرنگار و همینطور یک استاد دانشگاه در لندن که پیشتر از حامیان فیلم ما بود ولی بعد از ادعاهای تیم پایان امپراتوری، شمشیرش را از رو بست و اعلام کرد که تحقیقات فیلم مخدوش است. دلیل عمدهاش هم همین ادعاهای پایان امپراتوری بود و دلیل دومش هم این بود که ما چرا به کتاب آقای پروفسور آبراهامیان در فیلممان ارجاع ندادهایم! اگر کسی یک فیلم مستند در زندگیاش دیده باشد میداند که بین فیلم و مقاله دانشگاهی که باید بخش ارجاعات داشته باشد فرق هست. آقای پروفسور آبراهامیان در کتابشان «کودتا» به همین مصاحبه داربیشر ارجاع داده بودند؛ یعنی برای نوشتن کتاب کودتا از آقای متین دفتری نسخه پیادهشده مصاحبه داربیشر را امانت گرفته بودند. ما زمانی این ارجاع را در کتابشان دیدیم که اصل نسخه مصاحبه، به لطف آقای متیندفتری، مدتها بود در لندن در اختیارمان بود. بهعلاوه فیلم ما ادعا نمیکند که داربیشر ناشناخته بوده و ما کشفش کردهایم. این را ادعا میکند که پیش از ما کسی به داربیشر و نقش بریتانیا در براندازی یک دولت ملی، روی پرده سینما جان نداده بود و حرفهای او را واو به واو بررسی نکرده بود. در ضمن اینطور نبوده است که این آقایان اتهامی را مودبانه و منطقی و متین علیه تیم کودتای ۵۳ مطرح کنند. اینها شروع کردند به هجمه و حمله به ما روی فضای مجازی که تقی امیرانی دروغگو است و تحقیقاتش بیارزش و بیمبنا و بیاساس است! کسی این چنین به ما حمله میکرد که استاد دانشگاه است! تمام اتکای این آقا و دوسه نفر دیگری که به ما حمله کردند به هشت مقاله (بله هشت مقاله زنجیرهای) یک نفر بود؛ یک آدم مغرض و مشکوک که سابقهاش روشن است.
بهنظر شما، بیهیچ مدرکی به دیگران اتهام واردکردن در شأن یک تحلیلگر تاریخ و استاد معتبر دانشگاه است؟
ما بهخاطر اخلاق و همینطور توصیه وکلا، سعی کردیم از جنجال مطبوعاتی پرهیز کنیم و مسئله را بین خودمان با احترام و منطق، دوستانه حل کنیم. به همین دلیل، با وجود چندین درخواست مصاحبه با خبرگزاریهای مهم، ما هیچ جا صحبتی در اینباره نکردیم ولی عوامل تیم پایان امپراتوری دائما در مطبوعات علیه ما مصاحبه کردند، شایعهپردازی و دروغسازی کردند و چند خبرنگار ایرانی هم با این کاروان همراه شدند. ما تا کارد به استخوانمان نرسید با هیچ جا مصاحبهای نکردیم و آن زمان هم فقط یکبار برای نجات فیلم از سانسورشدن و از دسترفتن بود با روزنامه آبزرور.
شما در طول ساخت فیلمتان با سازندگان مجموعه پایان امپراتوری و خانم الیسون روپر در تماس بودید؟
از ابتدای ساخت فیلم، خانم روپر در جریان ماجرا بودند. دقیقا میدانستند که از مجموعه پایان امپراتوری هم استفاده میکنیم. اما نکته، برخورد ایشان بعد از نمایش فیلم است که هم خودشان و هم بعضی از خبرنگاران مغرض آن را تکرار کردند؛ اینکه از دیدن مصاحبهخودشان در کودتای ۵۳ شوکه شدهاند و اینکه مصاحبه مخدوش است. چنین ادعایی اصلا صحت ندارد. به شهادت راشهای فیلم، ما مصاحبه را طوری تدوین نکردیم که مثلا معنا در آن دگرگون شود. این ادعا مضحک است و صحت ندارد. هرچیزی که خانم روپر گفته و در فیلم موجود است عینا در مصاحبهاش بوده و هیچ دخلوتصرفی درکار نیست. ایشان قبل از حضور در اتاق تدوین هم در جریان بودند که قرار است در آنجا فیلمبرداری صورت بگیرد. در همان جا، رضایتنامه را هم به میل خودشان و دوستانه امضا کردند. من حتی صبح همان روز حضور ایشان، برنامه پایان امپراتوری درباره ایران را برایشان فرستاده بودم تا ببینند و خاطره این برنامه برایشان زنده شود و در موردش ذهنیت داشته باشند؛ یعنی ما تمام قواعد بازی را رعایت کردیم و خانم روپر در جریان محتوای فیلم بوده. حالا اینکه در جشنواره حضور داشته و فیلم را در آنجا دیده یا نه را نمیدانم چون در تمام نمایشهای جشنوارهای فیلم حضور نداشتم اما ما از تیم پایان امپراتوری، پیش از پخش عمومی فیلم، دقیقا 3بار دعوت کردیم که بیایند و فیلم را در سینمای کوچکی که در محله سوهوی لندن اجاره کرده بودیم، ببینند. نیامدند. همه این ایمیلها موجود است ولی اینها بعدها، ادعا کردند که من خواستهام فیلم را از آنها پنهان کنم که نبینند و در مقابل عمل انجامشده قرار بگیرند!
یعنی از تمام محتوای فیلم و نقش داربیشر و استفاده از آرشیو پایان امپراتوری مطلع بودهاند؟
قطعا همینطور بوده. همه اینها در نقدهای منتشرشده هم آمده و حتی در جریانم که دوست نزدیک این خانم هم در جشنواره، فیلم را دیده و دربارهاش در ژانویه ۲۰۲۰، یعنی 8ماه قبل از پخش عمومی با هم گفتوگو داشتهاند. همه اینها نشان میدهد که داستان غافلگیری، روایت صادقانهای نیست. اینطور نیست که اینها بعد از گذشت یک سال، یکدفعه متوجه شوند و بعد شکایت صورت بگیرد. این برای ما معمایی است که فقط خود اینها میتوانند حلش کنند.
در این مدت بازخوردهایی هم وجود داشته که به نوعی حکم تکذیب روایت شاهدان مستند شما را دارد. مثل انتشار مصاحبهای با متیندفتری، نوه مصدق از او نقل شده که چیزی را بهخاطر نمیآورد.
متیندفتری چیزی را انکار نکرده. این ماجرا را آقای متیندفتری، 4 بار در طول 2 سال برای ما روایت کرده؛ یکبار در پاریس که مصاحبه انجام شد و در فیلم هم هست و یکبار در گفتوگویی تلفنی. ما دوباره دعوتشان کردیم و به اتاق تدوین در لندن آمدند و این ماجرا را باز تکرار کردند. یکبار هم در اکران خصوصی در لندن خاطرهشان را گفتند و در این 4 بار هرگز روایت آقای متیندفتری تغییر نکرد و عین آنچه را که در حافظهشان ثبت شده بود، بازگو کردند. حالا کسانی که میخواستند آقای متیندفتری و فیلم ما را تخریب کنند چه کردند؛یک آخر شب خبرنگاری انگلیسی برای مصاحبه با آقای متین دفتری تماس میگیرد. متیندفتری میگوید الان دیر وقت است و زمان مناسبی برای این کار نیست و میخواهد بخوابد و فردا تماس بگیرند. خبرنگار اما براساس همین تماس مصاحبهای با این مضمون تنظیم میکند که من الان حافظهام کار نمیکند و چیزی یادم نمیآید. حالا آن آقای مثلا خبرنگار، براساس همین مثلا مصاحبه، مینویسد متیندفتری اساسا ماجرا را انکار کرده و گفته چیزی به یاد ندارم. این داستان عوضکردن نظر شاهدانی که در کودتای ۵۳ با آنها مصاحبه شده، یکجور تخریب عمدی به قصد بیاعتبارکردن فیلم است؛ کسانیکه با مهارت سعی کردند با دروغپردازیهایشان فیلم را زیرسؤال ببرند. داستان فیلمبردار مجموعه پایان امپراتوری هم همینطور است. ایشان فردی بسیار محترم، حرفهای، با شرافت و دقیق است؛ فرد معتبری که برایش احترام خاصی قائل هستم و دلم میسوزد که در چنین گردابی گرفتار شده. نمیدانم به چه شکل و با چه فشاری حرفش را عوض کرده. درحالیکه من تا پای تلفن اسم داربیشر را آوردم، حافظهاش خیلی شفاف بود و گفت یادم هست. حالا چرا یادش هست؟ چون به گفته ایشان حرفهای داربیشر آنقدر تکاندهنده و تعجبآور بوده که بعد از گذشت سالها همچنان در خاطرم مانده. آنقدر حافظهاش دقیق بود که در تماس اول، حتی پنجرههای اتاق هتلی که مصاحبه داربیشر در آنجا انجام شد را هم یادش بود که چقدر فیلمبرداری و نورپردازی مقابل آن پنجرهها مشکل بوده. آنچه در گفتوگوی تلفنی بیان میشود، چند روز بعد در اتاق تدوین دوباره تکرار میشود؛ یعنی خاطرهاش عوض نمیشود، شفافتر و دقیقتر میشود. و 4ماه بعد در هتلی که ما در حال فیلمبرداری هستیم، دوباره همانها را تکرار میکند. بعد از این ماجراها، ایشان فیلم را در جشنواره لندن دید و نگفت من اشتباه گفتهام. بعد از آن به من ایمیل زد و تبریک هم گفت. حالا شما بفرمایید بعد از اعلام نارضایتی تیم پایان امپراتوری، چه اتفاقی میافتد که همین آدم ایمیل میزند و میگوید هرچه گفتم اشتباه بوده. این برای شما جالب نیست؟ بهنظر من قابل بررسی است. این هم مثل داستان آقای متیندفتری است و اینکه آقایان سعی کردند یکییکی روایت شاهدان ما را مخدوش جلوه دهند.
درواقع شما ادعا میکنید که برای جلوگیری از پخش عمومی مستند کودتای ۵۳، توطئهای شکل گرفته؟
ما ادعا نمیکنیم. کار من بهعنوان مستندساز، طرح سؤال بوده. معمایی طرح کردهایم. مدارک را کنار یکدیگر گذاشتهایم و قضاوت را به مخاطب آگاه و باهوش سپردهایم. ما الان ادعا نمیکنیم که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم سعی دارند فیلم را خراب کنند. واقعیتهایی را مطرح میکنیم که چگونه در پخش کودتای ۵۳ وقفه ایجاد کردند. چگونه با هر کسی که به طریقی حامی فیلم بود، تماس گرفته بودند که از حمایت فیلم دست بردارد؛ ازجمله با رالف فاینز، هنرپیشه فیلم تماس گرفتند و گفتند از تیم کودتای ۵۳ حمایت نکن! با افراد سرشناسی که فیلم را پسندیده بودند یکییکی تماس میگرفتند و از آنها میخواستند ما را تنها بگذارند. فیلم یکسال در جشنوارههای مختلف دنیا پخش شد، وقتی بیش از 40نقد مثبت میگیرد و تبدیل به شروع حرکتی برای وادارکردن دولت انگلیس به مشارکت در کودتا میشود، یکدفعه سروکله شکایت پیدا میشود. روایت شاهدان تکذیب میشود. پیداست که کارکرد فیلم ما ایجاد نگرانی کرده و فیلم برای انگلیسیها گران تمامشده است.
درباره ماجرای تکذیب وکیل دعاوی «هلنا کندی» توضیح میدهید.
هلنا کندی، وکیلی عالیرتبه و سطح بالاست که بهعنوان مشاور و دوست سازندگان مجموعه پایان امپراتوری وارد قضیه شد؛ درواقع از خانم کندی درخواست شده بود بهعنوان حَکم بیطرف وارد ماجرا شود. ایمیلهایی ردوبدل شد. اتفاقاتی افتاد که امر را بر ما مسجل کرد که ایشان میانجی بیطرفی نیست و کاملا نماینده طرف مقابل است. این باعث تأسف بود و ما به مذاکرات پایان دادیم. دیگر جوابشان را ندادیم چون متأسفانه این اطمینان از ما سلب شده بود که ایشان آدم بیطرفی باشند.
گفتید که خوشبختانه مشکل فیلم حل شده. چطور موفق شدید که فیلم را دوباره به سینماهای مجازی برگردانید؟
این داستان بالا و پایینهای بسیاری داشت که مثل خود فیلم کودتای ۵۳ و به همان اندازه هیجانانگیز است. من همه را فیلمبرداری کردهام و برنامه دارم بهعنوان ادامه فیلم، یک روز آن را منتشر کنم. ما از روز اولی که کار را شروع کردیم با چند وکیل معتبر مشورت کرده بودیم. عرف ساخت فیلمهای مستند سیاسی همین است که مطمئن شوی بعدا کسی نمیتواند انگی به تو و فیلمت بچسباند. این کسب اطمینانها وقتی فیلم درباره مسائل نسبتا حساس سیاسی است، مهمتر هم میشود. ما بعد از شنیدن ادعای تیم پایان امپراتوری، از طریق همان وکلا کار را پی گرفتیم. کمی بعد به این نتیجه رسیدیم که مجبوریم برویم سراغ وکلایی که هم کارشان را بهتر بلدند و هم این پروژه را صرفا بهخاطر پول نپذیرفتهاند. در این میان چند وکیل ایرانی در ایتالیا و انگلیس که عرق ملی دارند و انسانهای با اخلاق و وطنپرستی هستند به ما کمک شایانی کردند. مشورت و همکاری این هموطنان گرهگشا بود. ما به تیم پایان امپراتوری اعلام رسمی کردیم که ادعایشان مبنای اخلاقی، عقلانی و حقوقی ندارد. آنها خودشان هم این را به خوبی میدانستند و برای همین هم در طول این مدت هیچ وقت اقدام قانونی نکردند و فقط ما را تهدید میکردند. جالب است از آن تیم، دوسه نفری که مرتب ما را تهدید به شکایت میکردند حتی در فیلم نیستند که بخواهند ادعایی داشته باشند. نامی از آنها در فیلم نیست. همین گفتوگویی را که با تیم پایان امپراتوری از طریق وکیل داشتیم، با صاحب معنوی راشهای پایان امپراتوری یعنی آیتیوی هم داشتیم و اعلام کردیم که طبق قوانین مالکیت معنوی ما میتوانیم این ۱۴ دقیقهای را که از راشهای پایان امپراتوری استفاده کردهایم بدون پرداخت یک پنی به شما، Fair Use کنیم و نیازی به مجوز شما نداریم. اما ترجیحمان این است که هزینه استفاده از این راشها را بپردازیم. آیتیوی بعد از شنیدن حرفهای وکلای ما، مجوز استفاده از این ۱۴ دقیقه را صادر کرد. این وقفه چند ماهه باعث شد ما قویتر و مصممتر برگردیم.
آنچه بیشترین بحث را ایجاد کرد حضور نورمن داربیشر است. آیا شما به سندی رسیدهاید که حضور او را مقابل دوربین مجموعه پایان امپراتوری تأیید کند؟ سندی که اثبات کند فیلمی در این رابطه با حضور داربیشر ثبت شده است...
بخشی از مدارک و اسنادی که احتمال صحت این ماجرا را تقویت میکند، در فیلم وجود دارد. اسناد زیادی هم داریم که در این نسخه از آنها استفاده نکردهایم. مجموعه این اسناد گرچه بهصورت صددرصد ثابت نمیکند از او فیلمبرداری شده ولی این احتمال را بسیار تقویت میکند. چیدمان اسناد و مدارک با ظرافت فوقالعادهای انجام شده و کاری که والتر مرچ کرده کمی شبیه فیلم «مکالمه» فوردکاپولا است که خودش دنیای جذاب و هیجانانگیزی است. در کل ما تردیدی نداریم که داستان، چیزی که تا امروز گفته شده، نیست و روزی این مدارک تکمیل و اصل ماجرا برای همه آشکار خواهد شد. حتی اگر ادعای ما در حد فرضیه و احتمال است، من واقعا کنجکاوم بدانم نوار صدای داربیشر کجاست چون عوامل تیم پایان امپراتوری، اذعان کردهاند که مصاحبه را انجام دادهاند ولی بهصورت صوتی. بالاخره وقتی همه اسناد و فیلمها و صداهایشان را نگه داشتهاند قاعدتا این نوار صوتی به زعم خودشان «بسیار مهم» هم باید یک جایی وجود داشته باشد. شما اینطور فکر نمیکنید؟ چرا مصاحبه همکارش را طوری کات کردهاند که به همان مصاحبه داربیشر اینترکات کنند؟ نوار مصاحبه تصویری استیون مید که موجود است. به هر حال، دلایل زیادی وجود دارد که هر آدم کنجکاو جویای حقیقتی بخواهد در اینباره بیشتر فکر کند.
و داستان ننوشتن نام مجموعه پایان امپراتوری در فیلم چطور؟
این اتهام بیاساس و دروغینی است که عدهای از هموطنان هم مثل همان آقای خبرنگار آن را تکرار کردهاند. اینکه ما از آرشیو مجموعه پایان امپراتوری در فیلممان استفاده کردهایم بدون اینکه ارجاعی به آن بدهیم، دروغ شرمآوری است. اتفاقا ما به مجموعه پایان امپراتوری در فیلممان بیش از همه تصاویر آرشیویمان، کردیت دادیم. بالای 10 بار اسم این مجموعه در فیلم ما ثبت شده. کپشن جداگانه دارد. در گفتار فیلم هم از آن اسم میبریم و براساس قراردادی که با صاحب کپیرایت، یعنی آیتیوی، داشتیم اسم آیتیوی در تیتراژ آخر فیلم آمده. فیلم همه جا در دسترس است. میتوانید ببینید. هرکس فیلم ما را ببیند متوجه میشود که فهرست آرشیوها بسیار طولانی است. این یکی از مضحکترین دروغهایی است که درباره فیلم ما گفتهاند و ماجرا آنقدر واضح است که هرکس فیلم را ببیند، متوجه میشود که چنین اتهامی چقدر احمقانه است. این را هم به شما بگویم که آقای رالففاینز بهخاطر این موضوع بیشتر از ما عصبانی شده بود. رالف فاینز کاملا و صد در صد کنار ما و پیگیر ماجرا بود. او بهعنوان هنرمندی برجسته اگر به ایده مستند کودتای ۵۳ باور نداشت، با ما همکاری نمیکرد؛ کاری که با شور و علاقه فراوانی انجام داده و یکی از بهترین فعالیتهای هنری اوست. روندی هم که کودتای ۵۳ طی کرده و پذیرشاش در اسکار و بفتا نشان میدهد که نمیشود جلوی حرکت این فیلم را گرفت. واشنگتنپست از کودتای ۵۳، بهعنوان یکی از 5مستند برتر ۲۰۲۰ نام برده. فیلم مراحلی را که نیاز بوده طی کرده و برای اسکار واجد شرایط شده. در انگلستان فیلم در6 رشته برای جایزه بفتا واجد شرایط شده. در بخشهای نخستین فیلم بلند سینمایی، بهترین فیلم، تدوین، مستند، موسیقی و فیلمبرداری. مایکل مور، فیلم را دیده و خیلی هم شگفتزده شده. او هم از مشکلات فیلم ما آگاه بود و ایمیلی هم برای من زد و برای کمک اعلام آمادگی کرد. همینطور ورنر هرتزوگ و کلی آدم معتبر دیگر که کنار کودتای ۵۳ ایستادند و با دلگرمی آنها، کار را پیش بردیم و در این نبرد حقوقی ایستادیم و موفق هم شدیم. هدف از تمام این جنجالها و بازیهای تبلیغاتی خرابکردن کودتای ۵۳ بود و باعث تأسف است که هموطنان ما هم آمدند و به این داستان کذب کمک کردند. شنیدهاید که زمستان تمام میشود و روسیاهی به زغال میماند؟ این داستان دروغبافیهای کسانی است که خواستند فیلم ما را زمین بزنند. کودتای ۵۳ مهمترین فیلم همه زندگی من است و برای اینکه دیده بشود چندینماه بسیار سخت را زیرفشارهای مالی و روحی گذراندم که آرزو میکنم هیچکس تجربه نکند. خوشحالم امروز که این مصاحبه انجام میشود این هیاهوی غمانگیز به پایان رسیده، فیلم ما در جشنواره سینماحقیقت باارزشترین جایزه یعنی جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را گرفته و در خانه خودش دیده شده است و از هفدهم دیماه هم در سراسر ایران از طریق وبسایت هاشور دردسترس همه قرار خواهد گرفت. پخش آمریکا دوباره به جریان افتاده و پخش در سایر کشورها هم از هشتم ژانویه شروع میشود. برای من بهترین و دلگرمکنندهترین اتفاق در این چندماه بسیار سختی که به تیم ما، بهخصوص به من و والتر تحمیل شد، حمایت و شوق مردمی بوده است که دلشان برای ایران میتپد و راضی به دفن حقیقت نشدند. کنار ما ایستادند و به ما قوت قلب دادند. خوشحالم که رنجی که کشیدم، ثمر داده و حاصل کارم به دل مردم نشسته است. چه افتخاری بالاتر از این برای یک مستندساز میتوان متصور شد؟ هیچ!
رو کردن دست دولت انگلیس با شناساندن نورمن داربیشر در مقام یکی از کارگردانهای اصلی کودتا، دستاوردی است قابل توجه که بخش عمده اهمیت فیلم هم از همین جا میآید. حضور بازیگر مطرحی چون رالف فاینز در نقش داربیشر، اهمیت مضاعفی به این کاراکتر بخشیده است.
تفاوت فیلم ما با آنچه قبلا روایت شده در این است که نسخه اصلی مصاحبه نورمن داربیشر، جاسوس انگلیسی و مأمور امآیسیکس که سردسته و کارگردان اصلی کودتا بوده را افشا میکند و به این ترتیب، در غیاب اقرار رسمی دولت بریتانیا (که تا امروز هم رخ نداده) فیلم ما سندی مسلم از نقش آنها در کودتا علیه دولت ملی مصدق ارائه میدهد. تا روزی که دولت بریتانیا رسما به نقشاش اعتراف کند، مستند ما با مدرکی که منتشر کرده، به نوعی همان کار را میکند و امیدوارم در گذر زمان شاهد این اقرار رسمی از طرف آنها باشیم
بعد از اینکه حدود۴۰ مستند تلویزیونی ساختم احساس کردم حالا دیگر آنقدر تجربه فیلمسازی دارم که بتوانم آرزوی همیشگیام را عملی کنم. ساختن فیلم سینمایی درباره کودتا در واقع فیلم همه عمرم بود و باید صبر میکردم تا هم تجربه فیلمسازیام بیشتر شود و هم به لحاظ سیاسی به پختگی لازم برسم. این لحظه بالاخره سررسید. میدانستم که این مهمترین فیلم زندگیام است و خواهد بود. بعید میدانم بعد از این ساختن هیچ فیلمی این قدر برایم مهم باشد. کارگردانی کودتای۵۳ اینقدر برایم ارزشمند است که اگر از فردا به من بگویند دیگر نمیتوانی فیلم بسازی، خیالم راحت است که فیلمی را که همیشه دوست داشتم ساختهام