• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 16 دی 1399
کد مطلب : 120887
+
-

سفر به انتهای شب

مستند کودتای ۵۳ تراژدی سقوط دولت ملی مصدق را از منظری تازه بررسی می‌کند

سفر به انتهای شب

سعید مروتی_روزنامه نگار

در 19 آگوست 1953 میلادی (28 مرداد 1332)  سفر به انتهای شب آغاز می‌شود. تماشای روایتی تازه از کودتای ۲۸ مرداد، شوق‌برانگیز است. «کودتای ۵۳» برخلاف بیشتر آثاری که در این سال‌ها درباره ۲۸ مرداد ۳۲ دیده‌ایم، نکاتی گفته نشده دارد. این، مستندی مناسبتی نیست که با نخستین و در دسترس‌ترین مصالحی که در اختیار سازندگان فیلم قرار می‌گیرد، به‌سرعت ساخته و آماده پخش شود. مفهوم پژوهش و تحقیق برای یافتن اسناد تازه و تاباندن نور به نقاط تاریک، در کودتای ۵۳، کاملا مشهود و قابل لمس است. اینکه کارگردان در ابتدای فیلم می‌گوید از ۱۰ سال پیش شروع به ساخت مستندش کرده، ادعایی نیست که انتظار تماشاگر را بالا ببرد و در انتها مغبونش کند. نتیجه سال‌ها تلاش را می‌شود در کودتای ۵۳ مشاهده کرد. ایده مرکزی و نکته‌ای که کل فیلم حول محور آن شکل می‌گیرد، نشان دادن سهم انگلستان در کودتایی است که بیشتر به نام آمریکا تمام ‌شده؛ پرداخت این ایده، چیدمان درستی در این مستند دارد.

  کودتای ۵۳، برای جمله معروف دایی جان ناپلئونی «کار کار انگلیسی‌هاست» کلی مدرک و سند جور می‌کند. یافتن بازیگری مهم و تا امروز گمنام کودتا، نورمن داربی‌شر، مامور ‌ام‌‌آی سیکس، برگ برنده فیلم است. و تأیید طراحی و کلید زدن ماجرای ربودن و قتل افشارطوس، رئیس شهربانی وقت و افسر ارشد وفادار به مصدق، توسط داربی‌شر نقطه عطف اثر است. فیلم نشان می‌دهد با وجود تمام روایت‌ها و اسناد منتشر شده در این سال‌ها، هنوز هم درباره کودتا چیزهای زیادی وجود دارد که گفته نشده؛ سندهای بسیاری هست که هنوز رو نشده و کودتای ۵۳ یک امکان  برای نمایاندن این حقیقت است که درباره واقعه‌ای با این میزان اهمیت، همچنان راه‌ها و مسیرهای ناپیموده‌ای وجود دارد.

  نقش و سهم والتر مرچ به‌عنوان تدوینگر کودتای ۵۳، در روایت جذاب و دقیق فیلم غیرقابل انکار است. این فیلمی نیست که روی میز مونتاژ ساخته شده باشد ولی حضور تدوینگری چیره‌دست در مراحل تولید، باعث شده انبوه مصالح به‌دست آمده در طول یک دهه، باعث پرگویی و ملال‌آور شدن این فیلم نشود. پرگویی و ملال آفت مستندهای بسیاری بوده که نمونه‌هایش را در جشنواره سینما حقیقت بسیار دیده‌ایم. نحوه برش زدن نماها و شیوه انتقال اطلاعات به تماشاگر، درسی است برای رهروان پرتعداد سینمای مستند در این سرزمین. تقی امیرانی کارگردان کودتای ۵۳، خوش‌اقبال بوده که والتر مرچ را کنارش داشته و البته خودش هم در مقام فیلمسازی که تراژدی سقوط دولت ملی مصدق مسئله‌اش بوده، با تمام وجود در فیلمش مایه گذاشته است.

  فیلم در کنار طرح معما، گره‌افکنی و گره‌گشایی و تمهیدات بصری و بهره از ریف فاینز در نقش داربی‌شر و رو کردن اسناد و حضور شاهدان، در نهایت قرار است به این نتیجه برسد که قدرت‌های بزرگ به‌دنبال بسط دموکراسی در کشورهای دیگر نیستند. این نتیجه‌گیری همان چیزی است که مکرر در تریبون‌های رسمی آن را می‌خوانیم و می‌شنویم. تفاوت در هوش و حوصله برای جزئیات است. در کودتای ۵۳، جزئیات جای شعارهای مرسوم را گرفته است. آنچه در دقایق پایانی فیلم با لحنی شعارگونه مطرح می‌شود هم به‌دلیل همان جزئیاتی که در دقایق قبل دیده‌ایم قابل پذیرش است.

  پهلوی دوم ربع قرن کوشید تا کودتای ۲۸ مرداد را به‌عنوان قیام ملی ۲۸ مرداد جا بیندازد. کوششی بیهوده که در نهایت نتوانست چهره واقعیت را مخدوش سازد. در سال‌های اخیر گرایشی سلطنت‌طلبانه با ظاهری روشنفکرانه رخ نمود که قصدش زیر سؤال بردن نفس کودتا بود. شهوت متفاوت‌نمایی گروهی از روشنفکران هم زمینه‌ای شد تا به این دروغ شاخ‌دار شاخ و برگ داده شود. در مقابل تقدیسی که جامعه روشنفکری سال‌های طولانی نثار مصدق کرده بود، گروهی از راه رسیدند که به بهانه نقد رهبر جبهه ملی، نفس کودتا را زیر سؤال بردند. پیداست که کارگردان کودتای ۵۳، شیفته مصدق است و این شیفتگی را هم همان ابتدای کار عیان می‌کند. مصدق مثل هر فرد دیگری به‌دلیل معصوم نبودن، اشتباهاتی هم داشته که می‌شود به آنها هم پرداخت. موضوع کودتای ۵۳ اما چیز دیگری است؛ فیلم در حد مقدور و ممکن می‌کوشد تا از ایده مرکزی‌اش فاصله نگیرد. رو کردن دست دولت انگلیس با شناساندن نورمن داربی‌شر در مقام یکی از کارگردان‌های اصلی کودتا، دستاوردی است قابل توجه که بخش عمده اهمیت فیلم هم از همین جا می‌آید. بیشتر لحظات تکان‌دهنده فیلم هم مربوط به همین رمز گشایی از معمایی ۶۷ساله است. کودتای ۵۳ نخستین مستندی نیست که به نقش انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد می‌پردازد. ما پیش از این «کودتا و ملکه» را هم با تأکید و تمرکز بر نقش و سهم بریتانیا در شب سیاهی که برای ایرانیان تدارک دیده شد، دیده‌ایم (که ایده مرکزی‌اش حاشیه‌ای زائد بر اصل است). تفاوت فیلم امیرانی با مستند کودتا و ملکه در کشف نورمن داربی‌شر خلاصه نمی‌شود (که البته مهم‌ترین دستاورد و برگ برنده فیلم است). بخشی از تمایز فیلم به فرم روایی‌اش بازمی‌گردد و اینکه اسناد به شیوه فیلمی معمایی پلیسی رو می‌شوند. جاسوسی که فارسی را خوب حرف می‌زده، ارتباطات گسترده‌ای با ایرانیان داشته و راه و رسم خریدنشان را هم خوب می‌دانسته. فیلم می‌گوید جاده‌ای که کرمیت روزولت آمریکایی در هفته‌های منتهی به ۲۸ مرداد در آن تاخته توسط مامور‌ ام‌آی سیکس هموار شده بوده. قطعات مختلفی که کنار هم قرار می‌گیرند از سازندگان مجموعه «پایان امپراتوری»، تا حضور متین دفتری، استفاده از بازیگر مطرحی چون رالف فاینز در نقش داربی‌شر، یافتن مقاله مهم واشنگتن پست و... به شکلی منسجم در خدمت یک کلیت قرار می‌گیرند.

  فیلم از یک‌سوم پایانی هم شتاب بیشتری می‌گیرد و هم اطلاعاتی که ارائه می‌دهد برای مخاطبی که داستان کودتا را می‌داند، تازگی ندارد. این مهم‌ترین ایرادی است که می‌شود به کودتای ۵۳ گرفت. البته نباید فراموش کرد که پرداختن به همه ابعاد کودتا در قالب مستندی سینمایی نه امکان‌پذیر است و نه جزو اهداف سازندگان این فیلم بوده؛ این کار را شاید فقط بتوان با مجموعه‌ای تلویزیونی انجام داد. نکته دیگر اینکه فیلم برای مخاطب جهانی ساخته شده؛ مخاطبی که برخلاف ما ایرانی‌ها، احتمالا چیز زیادی درباره کودتا نمی‌داند. پس آنچه برای ما تکراری است برای بیننده‌ای که اطلاعی از ۲۸ مرداد ندارد تازگی دارد.امیرانی در حدی که ظرفیت زمانی فیلمش اجازه می‌داده برش‌هایی از کودتا را به مخاطب ارائه کرده است.

  اندوهی که سایه‌اش در سراسر کودتای ۵۳ افکنده شده، اندوهی برخاسته از سر بریدن دموکراسی و بسط دادن دیکتاتوری است. فیلم صراحتا می‌گوید کودتای ۲۸ مرداد سرنوشت چند نسل از ایرانیان را تغییر داده و اصلا مسیر تاریخ را در این سرزمین عوض کرده است. این فیلمی است که سازنده‌اش با سمپاتی بسیار به رهبر نهضت ملی شدن نفت آن را به سرانجام رسانده. شاید این شیفتگی باعث شده باشد که اشتباهات دکتر مصدق به کودتای ۵۳ راه نیابد ولی طبق آنچه در اسناد ارائه شده در فیلم ارائه می‌شود، حتی با فرض مرتکب نشدن برخی از این خطاها و اشتباهات هم، در نهایت تصمیم انگلستان و در مرحله بعد آمریکا، سقوط دولت ملی مصدق بوده. احتمالا تنها کاری که مصدق برای جلوگیری از این تصمیم می‌توانست انجام دهد این بود که نفت را ملی نمی‌کرد و منافع انگلستان را به خطر نمی‌انداخت. این تحلیلی است که فیلم تقی امیرانی ارائه می‌دهد که می‌شود با آن موافق یا مخالف بود که البته در بستری که کودتای ۵۳ خلق می‌کند، مخالفت با چنین تحلیلی خیلی آسان نیست.

  یک طرف دربار قرار گرفته که پیاده نظامش لمپن‌ها، بدکارگان، روزنامه نگاران و سیاستمداران خریداری شده توسط انگلستان و آمریکا هستند و طرف دیگر مصدق و یارانش ایستاده‌اند. این وسط گروهی هم هستند که دل خوشی از دربار ندارند ولی سمت دولت ملی هم نمی‌ایستند. دو طیف کاملا متضاد با هم عملا در ۲۸ مرداد یک کار را انجام می‌دهند. کودتای ۵۳ خیلی وارد این ماجرا نمی‌شود، فرصتش را هم ندارد اما در همین روایت پرشتاب دو‌سه‌روز منتهی به کودتا هم می‌توان ظرافت‌هایی در پرداخت اثر دید که آن را از آثار مشابه متمایز می‌سازد. نتیجه‌ای که امیرانی در انتهای فیلمش می‌گیرد، زهری است که به کام مخاطب ایرانی ریخته می‌شود. مخاطبی که میان روایت مسلط این سال‌ها و روایت سلطنت‌طلبان و روشنفکرانی(که همچنان به شکلی مصرانه می‌کوشند نفس کودتا را زیر سؤال ببرند) با فیلمی است که ثبت حقیقت می‌کند. ثبت حقیقتی تلخ‌تر از زهر که پیش از تماشای کودتای ۵۳ هم آن را می‌دانستیم ولی احتمالا متوجه ابعادش نبودیم و قطعا با یکی از بازیگران اصلی‌اش آشنایی نداشتیم. روایت کودتایی که فقط مصدق را سرنگون نکرد، بلکه زندگی چند نسل از ایرانیان را تغییر داد.

نقش و سهم والتر مرچ به‌عنوان تدوینگر کودتای35، در روایت جذاب و دقیق فیلم غیرقابل انکار است. این فیلمی نیست که روی میز مونتاژ ساخته شده باشد ولی حضور تدوینگری چیره‌دست در مراحل تولید، باعث شده انبوه مصالح به‌دست آمده در طول یک‌دهه، باعث پرگویی و ملال‌آور شدن این فیلم نشود

این خبر را به اشتراک بگذارید