هاشمیرفسنجانی و عدالت اجتماعی
محمود صدری
هاشمی رفسنجانی در 3دوره متفاوت زندگی سیاسیاش، 3نگاه متفاوت به مفهوم عدالت اجتماعی داشت. این سه نگاه هریک بهطریقی بر جهتگیری سیاست و اقتصاد در ایران تأثیر گذاشت.
دوره نخست، قبل از انقلاب بود. هاشمی رفسنجانی در دهههای1340 و 1350، که روزگار جوانی و میانسالیاش بود، عدالت را بهطور اعم و عدالت اجتماعی را بهطور اخص، از منظر نهضت رهاییبخش ملل اسلامی دنبال میکرد. در آن دوران، عدالت برای هاشمی رفسنجانی مبارزه با استعمار و علیالخصوص تلاش برای رساندن فلسطینیها به حقوق از دسترفتهشان بود. مبارزه با رژیم پیشین نیز ذیل همین آرمان آزادی فلسطین قرار داشت. در آن دوران، هاشمی دغدغه دیگری هم داشت که ذیل سرفصلهای دیگر حیات سیاسیاش قرار میگیرد اما بیارتباط با آرمان دیگرش نیست. آن دغدغه، تحقق رؤیای محققنشده امیرکبیر و خلاصی ایران از چنبره استعمار بود.
هاشمی رفسنجانی در این دوره نخست، برای رسیدن به هدفهای دوگانهاش، یعنی آزادی فلسطین و رهایی ایران از استعمار، عمده تلاش خود را صرف تضعیف رژیم صهیونیستی و رژیم پهلوی کرد. این تلاشها عمدتا در داخل کشور بهصورت ساماندهی شبکه مخالفان رژیم و تامین مالی مبارزان سیاسی و در خارج، ساماندهی ارتباطات امام خمینی و کمک مالی به مبارزانی بود که برای آموزش به فلسطین و لبنان میرفتند. پس در دو دهه منتهی به انقلاب1357، عدالت برای هاشمی رفسنجانی چیزی نبود مگر ساقط کردن رژیم پهلوی و پیشبرد آرمان آزادی فلسطین.
دوره دوم، با انقلاب ایران آغاز شد. سیاسیون و مردم ایران، بدترین خصیصه رژیم پهلوی را بیاعتنایی آن به وضع تهیدستان میدانستند و پس از انقلاب، یکی از آرمانهای انقلابیون «کاهش فاصله طبقاتی» بود. خطبههای معروف هاشمی رفسنجانی در نمازهای جمعه دهه1360معطوف به همین هدف بود. هاشمی در آن خطبهها درباره نسبت «عدالت و توسعه» سخن میگفت و هر یک را موکول و مشروط به دیگری میدانست. این نگاه، وی را به چپگرایان آن زمان یا نیروهای پیرو خط امام، نزدیک و از راستگرایان آن دوران، دور کرده بود. این تلقی هاشمی رفسنجانی از عدالت، در سالهای پایانی دهه60 و در پی ضعیف شدن اقتصاد ایران، اندکاندک تغییر کرد و دوران سوم اندیشهورزی وی درباره عدالت اجتماعی آغاز شد.
در دوران سوم، که سال1368 و با ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی آغاز شد، رشد اقتصادی در کانون نظریه عدالت وی قرار گرفت. مبنای دوران سوم این بود که تا کیک اقتصاد بزرگ نشود، یعنی تولید ناخالص داخلی افزایش نیابد، سخن گفتن از عدالت، مهملگویی است؛ زیرا مادامی که کالا و خدماتی تولید نشده است، هرگونه فعالیت توزیعی، فقط به توزیع فقر منجر میشود و محرومان، نهتنها به عدالت نمیرسند بلکه فقیرتر هم میشوند. هاشمی رفسنجانی اقتصاد ایران را از 1368تا 1373 کمابیش بر همین مبنا اداره کرد و رشد اقتصادی هم افزایش چشمگیری یافت و حتی قشرهای فقیرتر جامعه هم تاحدودی از مواهب رشد اقتصادی بهرهمند شدند؛ اما از سال1373، ابتدا فشار چپگرایان و آنگاه فشار راستگرایان، موجب توقف برنامههای اصلاحی هاشمی رفسنجانی شد و اقتصاد ایران دوباره میان دولتی بودن و خصوصی بودن معلق ماند.
از سال1376، تأثیرگذاری مستقیم هاشمی رفسنجانی بر روند عدالتخواهی تقریبا از بین رفت مگر پارهای تأثیرگذاریهای غیرمستقیم بر دولت بعدی خودش. از 1376تا 1384 شماری از یاران و پیروان هاشمی، عهدهدار امور اقتصادی دولت شدند و گامهای بلندی هم در زمینه پیشبرد اقتصاد ایران و تامین عدالت از طریق فراوانی کالاها و خدمات برداشتند. از سال1384 این تأثیرگذاری غیرمستقیم هم پایان یافت و هاشمی رفسنجانی تا آخر عمرش دیگر بر اقتصاد ایران تأثیری نگذاشت.