• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
پنج شنبه 11 دی 1399
کد مطلب : 120476
+
-

نیم‌نگاهی به قیام‌ها و شورش‌هایی که همزمان با حکومت عباسیان اتفاق افتاد

شورش علیه سیاه‌جامگان

بعد از استیلای اعراب مسلمان بر ایران، کار که به زمان امویان و عباسیان رسید، قیام‌ها یا شورش‌هایی نیز صورت گرفت. این شورش‌ها دلایل مختلفی داشت؛ از دلایل سیاسی و اجتماعی گرفته تا دلایل مذهبی و شخصی و اقتصادی. البته زمان عباسیان این شورش‌ها و قیام‌ها شکل خاص‌تر و جدی‌تری به‌خودش گرفته و در نهایت نیز موجب شد تا خلیفه عباسی در برابر ایرانیان، قدرتی نداشته باشد و صرفاً یک عنوان ظاهری و یک عروسک باشد. در نهایت اینکه از این شورش‌ها و قیام‌ها به‌عنوان تلاش ایرانی‌ها برای بازیابی هویت و امپراتوری از دست رفته‌شان نیز یادشده است. با هم شورش‌ها و قیام‌های صورت گرفته در دوره عباسیان، چه آنها که شکست خوردند و چه آنها که به پیروزی رسیدند را مرور می‌کنیم.

 ابومسلم خراسانی

یکی از نخستین شورش‌ها را باید همین قیام ابومسلم خراسانی دانست. او قیامش را از مرو آغاز کرده و سپس خراسان را در اختیار گرفت. چون مدعی دوستداری آل‌محمد هم بود، توانست وجهه‌ای برای خودش کسب کرده و حتی گروهی از شیعیان را هم با خودش همراه کند. در نهایت اینکه کارش بالا گرفته و توانست مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی را از میان بردارد. بابت دست‌گرمی این کار بزرگ، البته که والی خراسان هم شد ولی چون سیاست پدر و مادر ندارد، به دستور دومین خلیفه عباسی کشته شد تا عباسیان عملاً نشان بدهند که به هیچ‌چیزی پایبند نیستند.

 به‌آفرید

در زمانه ابومسلم بود که او قیام و حرکت خودش را در میانه نیشابور و هرات آغاز کرد. توانست افراد زیادی هم دور خودش جمع کرده و جنبش به‌آفریدان را ایجاد کند. این گروه نخستین شورشیان ضد‌عرب بودند که البته مشخص نبود دین‌شان چیست. طوری که حتی موبدان زرتشتی هم پیش ابومسلم رفتند و شکایت کردند که مشخص نیست دین او چیست و نه مسلمان است و نه زرتشتی و باعث تباهی این دو مکتب شده. سرانجام هم که او را در کوه‌های بادغیس افغانستان گرفتند و نزد ابومسلم برده و کشتند. او در واقع آیینی التقاطی ایجاد کرده بود.

 خرمدینان

یکی از بزرگ‌ترین قیام‌ها علیه عباسیان را همین خرمدینان شکل دادند. گفته می‌شود که این گروه، بازماندگان مزدکیانی بودند که در دوره‌‌ای به‌دست ساسانیان قلع و قمع شدند. البته رفته رفته خیلی با نحله‌های دیگر هم ترکیب شده و یک مکتب عجیبی را شکل دادند. در کل آدم‌های آرامی بودند اما بعد از قتل ابومسلم و سر برآوردن شورش‌های بومسلمیه، پای این گروه‌های آرام هم به قتل و غارت و خونریزی باز شد. بیشتر هم در روستاها ساکن بودند و کلا گروه تحقیرشده‌ای محسوب می‌شدند. در نهایت با پیوستن بابک، کارشان بالا گرفت و تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین دشمنان عباسیان شدند.

 شورش طبرستان

این شورش از سال 168تا 189هجری قمری در جریان بود؛ یعنی عملا 2 دهه. در ناحیه طبرستان هم اتفاق افتاد، همین گیلان و مازندران فعلی. این شورش‌ها در پاسخ به ظلم و ستم عباسیان و اعراب و به رهبری اسپهبدان این منطقه رخ داد. نام این اسپهبد ونداد هرمز بود؛ پدربزرگ شاهزاده مازیار که بعدها یکی دیگر از قیام‌ها علیه عباسیان را شکل داد. در روزی که قیام او به‌عنوان سپهسالار آغاز شد، 20هزار نفر از سربازان و دست‌نشاندگان عباسیان کشته شدند. خلیفه عباسی گفت که سر ونداد را می‌خواهد، اما کسی موفق به انجام این کار نشد. تا اینکه با خلیفه بعدی صلح کرد و در نهایت، شاهزادگان طبری به بغداد برده شدند تا این شورش هم تمام شود.

 مازیار خرمدین

این ایرانی هم، از شاهزادگان طبرستان بوده و کاملا مشخص است که شورش او، یک شورش ضد‌عربی بوده است. او، پسر قارن و از نوادگان ونداد هرمز اسپهبد طبرستان بوده است. او در سامرا و به دستور معتصم کشته شد؛ همزمان با بابک خرمدین. حتی نقلی در تاریخ وجود دارد که معتصم، خلیفه عباسی، در بزم بزرگی که برای پیروزی بر بابک و مازیار و رومی‌ها داشته، به دختران دو سردار ایرانی تعرض کرده است. ابتدا در زندان بود و از آن گریخت. نزد مأمون رفته و تظاهر به اسلام کرد. سپس به طبرستان رفته و امیر این منطقه شد. برخی مورخان خشونت بسیاری را به او نسبت می‌دهند که البته با بعضی از کارهای بعدی‌اش در تعارض است.

 سُنباد

ابومسلم که کشته شد، قیام‌هایی به خونخواهی و با پرچم او هم اتفاق افتاد. یکی از همین قیام‌ها، شورش سنباد بود؛ که درست 2‌ماه بعد از قتل ابومسلم اتفاق افتاد. البته تاریخ در مورد آن کمی مبهم است و خط و ربطی که به ابومسلم داشته، چندان مشخص نیست. اما با این حال وقتی که علم شورش را بلند کرد، خیلی‌ها به او پیوستند. حتی حدس می‌زنند که خرمدینان هم به او پیوسته باشند. ابتدا نیشابور را گرفت. سپس سمت ری رفت و از طبرستان و... هم کمک خواست. می‌گویند سپاهی بین 60تا 100هزار تن فراهم آورد و سرانجام در میانه ری و همدان، توسط ارتش خلیفه عباسی در هم شکسته شد.

 استاد سیس

این شورش هم به‌احتمال زیاد یک سالی طول کشیده و از سال 150قمری شروع شده است. می‌گویند استاد سیس ابتدا همراه با عباسیان بوده، ولی یک دفعه خط عوض کرده و دست به شورش برداشته. در تاریخ انگیزه او از این شورش مبهم مانده است. گفته می‌شود که آغاز این شورش، با آغاز سرپیچی اهالی بادغیس از بیعت با ولیعهدی مهدی، از خلفای عباسی، بوده است. بدین‌ترتیب که اهالی این منطقه ابتدا گفتند که مسلمان شده‌اند. سپس در کنار مهدی به جنگ کابل رفته و پیروز شده‌اند. اما به محض بازگشت، اسلام را نیز ترک کرده و قیام کردند.

 شَریک

این قیام همزمان با اوج قدرت ابومسلم خراسانی و البته ابتدای شکل‌گیری دولت‌ عباسیان اتفاق افتاد.
شریک بن شیخ مهری در سال 133قمری مردی عرب و البته خواستار حکومت علویان بود و با همراهی گروهی، سر به قیام برداشت. محل قیام او هم بخارا در آسیای میانه بوده است. می‌گویند که بیشتر سربازانش را هم اعراب تشکیل می‌دادند. می‌گویند که تعداد سربازانش به 30هزار تن هم می‌رسید. این جماعت ظاهرا از خشونت‌های ابومسلم خراسانی به خشم آمده و علم قیام برافراشته بودند. جالب اینکه حتی امیران عرب بخارا و خوارزم و برزم هم با او دست یاری دادند. شریک سرانجام شکست خورده و بخارا توسط سربازان ابومسلم به آتش کشیده شد.

 مقنع

یکی از بزرگ‌ترین شورش‌های ضد‌عباسی را هم همین شورش مقنع می‌دانند که از سال 158قمری شروع شده و هشت سالی هم به طول انجامید. او البته خیلی ابومسلم را قبول داشت، اما در نهایت اینکه خودش را پیامبر و البته بعدها خدا خواند. در این قیام گروه زیادی از مردم ماوراء‌النهر هم حضور داشتند، کسانی که از طبقه فقرا و فرومایگان محسوب می‌شدند. خودش هم فردی زیرک بود و کلی کتاب از پیشینیان خوانده و حتی زبان عربی را مثل بلبل صحبت می‌کرد. جالب اینکه حتی وقتی می‌خواستند با او بیعت کنند و به قلعه‌اش رفتند، اجازه ملاقات نمی‌دادند؛ می‌گفتند هر کسی او را ببیند در دم خواهد مرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید