
شهریور سیاه
نیمنگاهی به اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320

عیسی محمدی | روزنامهنگار
شهریور هم برای خودش ماه عجیبی است؛ خیلیها یاد آخرین سفرهایی که باید بروند میافتند و خیلیها خودشان را برای مدرسه بچهها آماده میکنند و خیلیها هم منتظر نشستهاند پاییز خنک از راه برسد و.... اما جدا از همه مناسبتهایی که شهریور دارد، یک تلخی خاصی هم در آن به چشم میخورد؛ تلخی خاصی که به شهریور 1320بازمیگردد. اما مگر چه اتفاقی افتاد در آن سالها و در ایران؟
جنگ جهانی دوم بود. ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما متفقین و مخصوصا روسها، بهانهای ساخته بودند تحت عنوان حضور نیروها و متخصصان آلمانی در ایران و اینکه ایران به سمت هیتلر گرایش دارد. همین باعث شد تا در ظاهر، به ایران اولتیماتومی بدهند که این نیروها را اخراج کند. در نهایتتصمیم گرفتند به ایران حمله کنند؛ روسها از شمال و انگلیسیها از جنوب. همه این وقایع تلخ از ابتدای شهریور شروع شد و تا پایان شهریور، ما در اشغال کامل متفقین بودیم. هنوز هم برخی پدربزرگها و مادربزرگهایی که سن بالایی دارند، خاطرات آن روزهای تلخ و قحطی و تحقیر و... را به یاد دارند. رضاشاه هم به محض اینکه خبر سقوط شهرهای آذربایجان را شنید، به جای مقاومت مقدمات فرار را فراهم ساخت. درنهایت اینکه روسها از شمال و نیروی زمینی بریتانیا از غرب و نیروی دریایی آن از جنوب به کشورمان حمله کردند. رضاشاه که غره به ارتش 100هزار نفره خود بود، دستور آمادهباش صادر کرد. اما محاسبات استراتژیک در ذهن ابتدایی او جایگاه چندانی نداشت. همین اشتباهات مرگبار بود که ایران را پل پیروزی متفقین برای کمکرسانی به روسها در جبهه لنینگراد ساخت که آن روزها بهشدت تحت حمله نازیها بود. با اینکه توسط اشخاصی چون رزمآرا به رضاشاه تذکر داده شده بود که قوای ایران آماده دفاع نیستند، اما ذهن دیکتاتورمنش او گوش به این حرفها نمیداد. درنهایت وضع چنان شد که به روایت تاریخ، رضاخان مدام میدوید و گریه میکرد که «عنقریب است برسند و بگیرند و اعداممان کنند.» عاقبت این شد که متفقین اقلام اساسی و خوراکی و کشاورزی را از ایران جمعآوری کردند و به جبهه شرق روسیه فرستادند؛ اتفاقی که قحطی بزرگ 1321 و 1322 را ایجاد کرد که روایتهای مختلفی درباره تلفات آن وجود دارد. بیشترین عدد ذکر شده در این روایتها، 4میلیون بوده است.