براتش را گرفت
روایتی از شهادت سیدمرتضی آوینی
هفته آخر اسفند 71بود و شبهای قدر. 2نیمهشب، محمدعلی فارسی به سیدمرتضی آوینی تلفن کرد.
- محمدعلی:«ببین مرتضی، هم خودت را علاف کردهای هم ما را. همه رفتهاند قرآن سر گرفتهاند، آنوقت من برنامه چهارم شهری در آسمان را سر گرفتهام تو برنامه پنجم را».
- سیدمرتضی: «اشتباه نکن، زرنگ باش. من و تو خیلی مستعدتریم که براتمان را بگیریم تا آنها که الان در مسجد، قرآن بهسر گرفتهاند».
سیدمرتضی زرنگ بود. براتش را گرفت؛ و کمتر از یکماه بعد، 20فروردین 1372، به شهادت رسید.
قضیه هم از آنجا شروع شد که مقام معظم رهبری بعد از جنگ و زمانی که آوینی سردبیر سوره شده بود دو سه بار پیگیر برنامه روایت فتح شدند و با این پیگیری دوباره برنامه برپا شد. آقامرتضی در نخستین برنامه دور جدید، 10قسمت «شهری در آسمان» را در کمتر از یکسال ساخت. شهری در آسمان حوادث محاصره، سقوط و آزادی خرمشهر را روایت میکرد و در زمستان71 از تلویزیون پخش شد.
مرتضی و همراهانش در ادامه برنامهسازی میخواستند برای بچههای گردان کمیل برنامه بسازند و راوی فتح تأکید داشت از قتلگاه بچهها روایت کند. 19فروردین با پرواز به اهواز رفتند. روز بعد عازم منطقه شدند. دم غروب رسیدند به رشیدیه؛ همانجایی که رزمندگان گردان کمیل حماسه آفریدند. مصاحبهها شروع شد. سعید و محمد از بچهها گفتند و تصاویر میگوید مرتضی اشک میریخت. شب را در پاسگاه مرزی ماندند.
طلوع آفتاب جمعه 20فروردین راه افتادند سمت قتلگاه؛ جایی که 150بسیجی در والفجر مقدماتی زیر باران گلوله و انفجار، با زبان تشنه شهید شدند. هرچه گفتند این کادر خوب است؛ آن پلان مناسبی است، آقامرتضی به دلش ننشست تا آن لحظه که مین والمری منفجر شد و مرتضی آن زمین را پسندید.