• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 1 دی 1399
کد مطلب : 119342
+
-

سال افزونی کمیت بر کیفیت

نویسندگان ایرانی سال‎‌‎های پرکاری را پشت سر می‎‌‎گذاشتند

داستان
سال افزونی کمیت بر کیفیت


محمد مقدسی   

دوران بازسازی فرارسیده ‎‌‎بود و جامعه جوان ایرانی با افزایش افراد تحصیل‌کرده، مشتاق خواندن و دیدن بود. فضای فرهنگی نسبتا باز شده بود؛ همه رمان‎‌‎ها و داستان‎‌‎هایی که اوایل و اواسط دهه60 نوشته شده و رنگ چاپ را ندیده بودند، منتشر شدند و به‌دست خوانندگان رسیدند. با وجود تعداد بیشتر کتاب‎‌‎های چاپ اول سال1369، آثاری که در این سال چاپ شدند، نسبت به آثار چاپ‎‌‎شده سال قبل،‎‌‎ از نظر ادبی و ماندگاری در درجه اهمیت کمتری قرار داشتند. نویسنده پرکار دهه‎‌‎های50 و60، محمود دولت‌آبادی، در این سال جلد اول «روزگار سپری‎‌‎شده مردم سالخورده» را منتشر کرد؛ داستانی که تکراری از «جای خالی سلوچ» و «کلیدر» بود و رهیافتی برای این نویسنده دربر نداشت. «جلال آریان» شخصیت رمان‎‌‎های اسماعیل فصیح در این سال با رمان «شهباز وجغدان» در فضای پس از جنگ ایران حضور داشت. این اثر فصیح برخلاف آثار قبلی او ساختاری معمایی داشت و قواعد ژانر کارآگاهی خشن را رعایت کرده بود. فصیح کارآگاه افسرده‎‌‎حال غرغرویی خلق کرده بود که سال‎‌‎ها بعد مورد توجه قرارگرفت؛ گذر سال‎‌‎ها و دهه‎‌‎ها اهمیت دنیای داستانی و داستان‎‌‎نویسی فصیح در دهه1360 را روشن کرد. نویسندگان اقلیم جنوب در این‎‌‎ سال‎‌‎ها با خواندن آثار گابریل گارسیا مارکز و دیگر نویسندگان آمریکای جنوبی و آشنایی با فرم ادبی رئالیسم جادویی، نزدیکی فرهنگ و تاریخی بین جنوب ایران و آمریکای لاتین را دریافته بودند و سعی می‎‌‎کردند از این فرم روایی در خلق داستان‎‌‎هایی در زمینه جغرافیای جنوب استفاده کنند. علاوه بر احمد محمود و منیرو روانی‎‌‎پور که نویسندگان معروف‎‌‎تر اقلیم جنوب بودند، می‎‌‎توان به محمد بهارلو نویسنده «سال‌‎‌‎های عقرب» و فتح‌الله بی‎‌‎نیاز نویسنده 2رمان «مکانی به وسعت هیچ» و «حلقه نفوذناپذیر گرگ‎‌‎های خاکستری» اشاره کرد. رمان‎‌‎های بی‎‌‎نیاز تلاش‎‌‎های اولیه نویسنده‎‌‎ای تازه‎‌‎کار بودند برای بازتاب زوال نظام سنتی ایل بختیاری با فرم رئالیسم جادویی؛ او در این آثار هنوز زبان و صدای خاص خود را نیافته بود و آثارش رگه‎‌‎هایی از هدایت، دولت‎‌‎آبادی و مارکز را همراه خود داشت. در سال‎‌‎های پس از جنگ، نویسندگانی که از جنگ می‎‌‎نوشتند شروع به مرور خاطرات خود کرده ‎‌‎بودند. آنها بعد از سال‎‌‎ها به زندگی شهری بازگشته بودند و دلتنگ روزگار جنگ بودند. بیشتر داستان‎‌‎هایی که در این دوره در ژانر ادبیات جنگ نوشته می‎‌‎شد، براساس خاطرات خود نویسندگان که در قامت رزمنده در جبهه‎‌‎ها حضور داشتند، بود. مجموعه‎‌‎داستان «خداحافظ برادر» نوشته محمدرضا سرشار، «عقاب‌‎‌‎های تپه60» نوشته محمدرضا بایرامی از این جمله‎‌‎ بودند. جواد مجابی با رمان «شب ملخ» و مهدی سحابی با رمان «ناگهان سیلاب» به جنبه دیگری از ادبیات جنگ می‎‌‎پرداختند و تجربه جنگ در شهرها را روایت می‎‌‎کردند. روایت مجابی داستانی با فرم مشخص بود و نشان از نویسنده‎‌‎ای داشت که داستان را می‎‌‎شناسد، اما داستان سحابی زبان خام و گزارشی داشت و نشانه تجربه اول نویسنده در آفرینش کار خلاقانه بود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید