علیرضا محمودی- روزنامهنگار
هواداری در فوتبال، نمایش کامل تمایز با ترفند تعلق است. تا زمانی که تمایز خود را با دیگران با تعلق به یک تیم نشان ندهیم، معلق در میان تعاریف، مشغول تکرار تعارفیم. با بودن در صف طرفداران یک تیم، تکلیف دیگران و خود را در حضور و غیاب اجتماعی بازتاب میدهیم و از خلأ معلقبودن خلاص و در صف متعلقان جاگیر میشویم. در روزهای آشفتگی مرزها، ریختگی رازها، وارونگی ترازها و ماندگی روزها، رنگی که زیر آفتاب هنوز تازه است، رنگ تعلق به کسانی است که یک رنگ میپوشند، یک کار میکنند، یک هدف دارند و یک معنی دارند. هواداری یک آیین شهری پایدار است. شهروندان در برابر خطر خطخوردن و خالی شدن از خود در خیل خیابان در حال جاخالیدادن از رویدادهایی هستند که در آن شهر همه را یک تن میخواهد. شهر میخواهد همه یک چیز را بخواهند تا خیالش از خلل خالی شود. شهر همهچیز را یکصدا میخواهد تا بتواند با یک گوش بشنود. شهر میخواهد همه را یکجور جا بهجا کند تا جایی برای جاری شدن جویهای دیگر نباشد. شهر با تأیید اکثریت، قیلوقال اقلیت را منتقل میکند به حاشیه تا متن روزمره راه بیفتد؛ تا شهروندان تتمه تمام شهرنشینی باشند. برای شهر، شهروندی چیزی جز شهربودگی نیست.
اما شهروندان، تن شهر نیستند؛ نقطههایی روی نقشه. آنها تنزده نمیمانند در زیست شهر. آنها فردند، صاحب فردیت با مفرهای روحی و منافذ ذهنی. آنها در اکثریت هر جسم که جمع شوند در اقلیت هر جان تفریق میشوند. آنها همیشه یک شعار دارند: من خودم هستم. تمایلی به تعلقهای اکثریت ندارند. آنها دانه دنیایی خود هستند نه بذرهای کشتزار دیگران. آنها بودنی منحصربهفرد هستند، دور از دایره دوائر و دوره مدیریتها. با بهانهای بزرگ برای بقا. انسان قبل از شهر آفریده شده؛ کامل و باقی. شهر یا میتواند شهروندان برتر را شهرداری کند یا نمیتواند. اینجا جایی است که سرنوشت شهر و شهروند از هم جدا و سرشت شهرها نمایان میشود. اینجاست که شهر کوچک و بزرگ، خرد و کلان، پرت و پایتخت نیست و شهرکافی و شهرناقص هست؛ شهری که میتواند فردیت و اقلیت و تنوع و تغییر را تضمین کند و شهری که نمیتواند.
هواداری از تیمها امکانی است مدنی برای شهرها تا تمایزها را تمیز و تعلقها را تطهیر کنند. این تاریخ و تجربه شهریت است که سکوی ورزشگاهها مکانی است مطمئن برای شعارهای فردیتطلبانه. برای بروز تعریفشده تمایزها و بیان تعارفنشده تعلقها. هواداری یک ناهنجاری است که فقط در شهر کافی هنجار میشود. شهروندی که با لباس رنگی و صورت رنگی خود را متمایز میکند تا در دایره تعلق نسبتش را با شهر تعریف کند، دقیقترین بیان برای رابط شهر و شهروند است. شهر چیزی نیست جز ساختههای پهنههای فراوان برای شهرآورد. شهر یعنی توازن در تعلق و تمایز. شهر یعنی رواداری در هواداری.
هواداری، رواداری
در همینه زمینه :