بهروز افخمی و فریبرز عربنیا
حرفهایها
مسعود پویا_روزنامهنگار
بهروز افخمی با «عروس» که خود بازآفرینی قواعد سینمای کلاسیک (چه فارسی و چه هالیوودی) بود منادی دوران تازه شده بود. در دهه70 «روز فرشته» تنها حرفهایگری افخمی در جمع کردن فیلم نیمه کاره شهریار بحرانی را نمایان کرد و «روز شیطان» بهعنوان فیلم جاسوسی سرد، در زمان اکران کمتر توجهی را برانگیخت. وقتی علی حاتمی از دنیا رفت، افخمی ادامه کار استاد تازه درگذشته را پس از انصراف ناصر تقوایی عهدهدار شد و خیلی زود تصمیم گرفت به فرایند ساخت تختی و حل معمای مرگ جهانپهلوان بپردازد. اینجا بود که فریبرز عربنیا از راه رسید و در فیلم معمایی افخمی درخشید. میگویند کار کردن با بازیگرانی که از مکتب کیمیایی میآیند دشوار است؛ بازیگرانی که سایه سنگین استاد را هم با خود میآورند. در تجربه همکاری افخمی با عربنیا چنین مسئلهای پیش نیامد و دومین همکاری این دو به بهترین فیلم کارنامهشان منجر شد. سالها از «شوکران» گذشته. عربنیا در غربت است و افخمی مدتهاست که فیلمی نمیسازد.
آخرین فیلمهای خوب افخمی با آخرین نقشآفرینیهای بهیادماندنی عربنیا مصادف شده است. در نیمه دهه70، عربنیا در جایگاه قهرمان معاصر کیمیایی به شهرت و مقبولیت رسیده بود و افخمی در بهترین زمان ممکن سراغش رفت.
وقتی «سلطان» کیمیایی به نمایش درآمد، بهروز افخمی یادداشتی ستایشآمیز درباره فیلم نوشت؛ یادداشتی که با این جمله به پایان میرسید: «حالا که کیمیایی بازیگر مطلوبش را یافته، دیگر بهانهای ندارد که برایمان فیلم خوب نسازد». جالب اینکه مسعود کیمیایی پس از سلطان دیگر با بازیگری که افخمی او را مطلوب و انگ دنیای فیلمهایش خوانده بود، کار نکرد و در عوض این افخمی بود که در 2فیلم پیاپی او را مقابل دوربینش قرار داد.
چند سال قبل از این ماجرا، فریبرز عربنیا، بازیگر جوانی بود که در نقشهایی کوتاه جلوی دوربین میرفت؛ بازیگری که با «خسوف» ملاقلیپور نشان داد استعداد دارد. ولی تا 4سال بعد هیچ فیلمسازی تواناییهایش را کشف نکرد تا اینکه مسعود کیمیایی در «ضیافت» او را بهعنوان بازیگر اصلی فیلمش برگزید.
تجربه موفق ضیافت باعث شد تا کیمیایی در فیلم سلطان هم سراغ عربنیا برود و حاصل کار یکی از بهترین بازیهای سینمایی دهه70 شد. عربنیا بهعنوان قهرمان عاصی و زخمی کیمیایی، همه را یاد بازیگر استثنایی سینمای ایران در دهه50 میانداخت و البته عربنیا واجد فردیتی بود که او را از تبدیلشدن به کپی از یک نسخه اصل، مصون میداشت.
با وجود این و درحالیکه قرار بود عربنیا با حضور در «مرسدس» سومین همکاری مشترکش با کیمیایی را نیز تجربه کند، درنهایت این اتفاق رخ نداد. عربنیا درحالیکه با تجسمبخشیدن به «رضا موتوری معاصر» در سلطان محبوب سینماروها شده بود، سر از فیلم معمایی «جهان پهلوان» درآورد.
با درگذشت علی حاتمی، فیلم «جهان پهلوان تختی» نیمهکاره مانده بود و ابتدا قرار بود افخمی کار نیمهتمام حاتمی را ادامه دهد، ولی تماشای براشهای بهجا مانده او را به این نتیجه رساند که نمیشود فیلم را ادامه داد. سبک منحصربهفرد حاتمی تنها توسط خودش میتوانست دنبال شود و افخمی با نگاه حرفهایاش خیلی زود متوجه این نکته شد که ادامهدادن فیلم ناتمام استاد با هرکیفیتی، درنهایت به ضررش تمام میشود.
افخمی مصمم شد خود فرآیند ادامه فیلم یک کارگردان درگذشته را دستمایه قرار دهد؛ فیلمی که قرار بود با حضور لیلا حاتمی در نقش خودش و بهعنوان ادامهدهنده فیلم پدر ساخته شود، ولی در دقیقه90، لیلا حاتمی از بازی در فیلم انصراف داد. افخمی در یکی از عجیبترین و البته هوشمندانهترین تصمیمات زندگیاش، تصمیم گرفت بهجای لیلا حاتمی از فریبرز عربنیا استفاده کند و فیلمنامه را در طول فیلمبرداری بنویسد. استفاده از فریبرز عربنیا در اوج دوران حرفهایاش که پس از همکاری با مسعود کیمیایی به بازیگری درجه یک تبدیل شده بود، در جهان پهلوان نقش فیلمسازی را بازی کرد که با توجه به تِم معمایی فیلم، بیشتر شبیه کارآگاه بود تا کارگردان.
افخمی در جهان پهلوان، عربنیا را از سیمای قهرمان عاصی جنوب شهری بیرون آورد؛ تجربهای که آنقدر موفقیتآمیز بود که در فیلم بعدی هم تداوم بیابد؛ فیلمی که بهترین فیلم کارنامه افخمی و عربنیا از کار درآمد. در «شوکران» عربنیا نقش محمود بصیرت را بازی کرد. تکنوکراتی که از مزایای عشق بهرهمند میشود، ولی وقتی پای هزینهدادن بابت رابطهاش پیش میآید، محافظهکاری پیشه میکند؛ اتفاقی که در انتها به تراژدی میانجامد؛ شخصیتی که اهل محاسبه و فاقد حس مسئولیتپذیری است.
درست برعکس سیما ریاحی (هدیه تهرانی) که با تمام وجود خود را در کانون رابطهای پرشور و عاطفی قرار میدهد. بازی هوشمندانه عربنیا در شوکران مانع از آن میشود که محمود بصیرت به کاراکتری منفور تبدیل شود. جالب اینکه افخمی از همان زمان «تختی» به این نتیجه رسیده بود که نقش اصلی فیلم بعدیاش را به عربنیا بدهد؛ «... از همان موقع که تختی را میساختم به او پیشنهاد کرده بودم و پذیرفته بود. یعنی قرارمان را گذاشته بودیم... فکر میکردم که نقش، مناسب و قواره او است. بهنظرم چهرهاش مناسب این پرسوناژ بود؛ هم میتوانست بسیار دوستداشتنی بهنظر بیاید و به قهرمان فیلم بدل شود و هم این امکان را داشت که با پیشرفت قصه، کمکم چهرهای دیگر از او نمایانده شود؛ چهرهای که شاید به خوشایندی اولی نباشد». (گفتوگوی امید روحانی با بهروز افخمی، فیلمنامه «شوکران» انتشارات توفیقآفرین، چاپ دوم1380). پس از شوکران، افخمی و عربنیا دیگر با یکدیگر همکاری نکردند. افخمی همچنان فیلم ساخت و عربنیا هم به بازیگری ادامه داد، ولی هیچکدامشان نتوانستند به دوران اوج تختی و شوکران نزدیک شوند.