• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 26 آذر 1399
کد مطلب : 118944
+
-

بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی

غریبه و مه

غریبه و مه

سیامک سعیدی_روزنامه نگار

حضور تنها ۳ بازیگر زن محوری در کل کارنامه سینمایی بهرام بیضایی، نشان می‌دهد که او با یافتن چهره مطلوبش، خود را از دایره انتخاب‌های متنوع دور نگه‌می‌دارد. دوره اول فیلمسازی بیضایی با پروانه معصومی شروع می‌شود (رگبار، سفر، غریبه و مه و کلاغ)، دوره دوم با سوسن تسلیمی (چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک و شاید وقتی دیگر) و دوره سوم با مژده شمسایی (مسافران، سگ‌کشی و وقتی همه خوابیم). اینکه دوره دوم فیلمسازی پربارتر و پرحاصل‌تر از قبل و بعدش است شاید به این موضوع بازگردد که استاد در این دوران بازیگر مطلوبش را یافته بود؛ راست اینکه تصویر زن مقتدر و کنش‌مند بیضایی با سوسن تسلیمی معنا گرفت و تعین یافت.
 ۴ همکاری در کمتر از یک دهه، با نتایجی جالب توجه، از فهم مشترکی حکایت می‌کرد که در نهایت با مهاجرت تسلیمی به پایان راه رسید. تسلیمی بداقبال بود که تا روز حضورش در ایران شاهد اکران عمومی هیچ کدام از فیلم‌هایش با بیضایی نبود. پس از پایان تدوین شاید وقتی دیگر، بیضایی و خانواده‌اش هم مهاجرت کردند. بیضایی در آن مقطع حضور در غربت را دوام نیاورد و بازگشت تا دوران تازه‌ای را آغاز کند؛ دورانی بدون سوسن تسلیمی.
  بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی یکی از درخشان‌ترین و قابل اعتناترین همکاری‌های زوج بازیگر و کارگردان تاریخ سینمای ایران را رقم زدند و البته این همکاری چندان برای سوسن تسلیمی خوش‌یمن نبود. تسلیمی 4بار جلوی دوربین بیضایی قرار گرفت و تنها 2بار فیلمی که بازی کرده بود، بخت اکران یافت. بیضایی و تسلیمی هر دو خاستگاه تئاتری سفت و سختی داشتند و شاید همین دلیلی بود برای تفاهم‌شان در زیبایی‌شناسی هنری. سوسن تسلیمی نخستین‌بار همکاری سینمایی خود با بیضایی را در «چریکه تارا» به ثبت رساند. یعنی در یکی از غریب‌ترین فیلم‌های این کارگردان صاحب‌ سبک فیلم در سال57 تولید شد و هرگز بختی برای اکران نیافت. تسلیمی در نقش «تارا» در قالب شخصیتی اسطوره‌ای و حماسی ظاهر شده که با شمشیری که ماتَرَک جدش بوده، می‌خواهد مزرعه‌اش را درو کند. از این افسانه سوررئال و تا حدی دون‌کشیوت‌‌وار، صحنه بسیار عجیب و متفاوت نبرد تارا با موج‌های دریا بهترین دقایق بازیگری تسلیمی را دربر گرفته است. بر کسی پوشیده نیست که بیضایی هوادار بازی اغراق‌شده تئاتری در میزانسن‌هایی دقیق و دشوار و با دیالوگ‌هایی پرطمطراق است. پس شکی نیست که سوسن تسلیمی انتخاب مناسبی برای او بوده. خاصه در 2فیلم نخست که کیفیتی حماسی و تاریخی داشتند. همکاری تسلیمی و بیضایی در تئاتر «مرگ یزدگرد» به ساخت فیلمی از این نمایشنامه منجر شد که تسلیمی همانند اجرای صحنه‌ای در نسخه سینمایی نیز نقش زن آسیابان را ایفا کرد.
فیلم تنها یک‌بار در نخستین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و بعد به محاق رفت، اما 2فیلم بعدی بیضایی و تسلیمی حال‌وهوایی متفاوت داشت و اساسا تصویری که به‌عنوان یک بازیگر متفاوت و خبره از سوسن تسلیمی در اذهان باقی مانده حاصل همکاری او و بیضایی در این دو فیلم است.
البته «باشو غریبه کوچک» 4 سال در انتظار نمایش عمومی ماند تا در سال 1368 اکران شود و آخرین اثری باشد که با بازی تسلیمی روی پرده سینماهای ایران رفته است. تسلیمی این‌بار در نقش «نایی» زن روستایی گیلک، یکی از ماندگارترین شخصیت‌های تاریخ سینمای ایران را خلق کرد. این‌بار به فراخور داستان و موقعیت تاحدی آن چیدمان‌ها و حس‌های تئاتری مورد علاقه و آشنای بیضایی را کمتر می‌بینیم. درحقیقت اگر همواره در همکاری این دو نفر سایه پررنگ بیضایی بر فیلم گسترده می‌شد، «باشو...» اتفاقا فیلمی در سیطره درخشش تسلیمی است. انگار بیضایی شخصیت بی‌همتایی خلق کرده و با خیال آسوده فرآیند جان‌بخشیدن به او را به بازیگر معتمد خود سپرده؛ بازیگری که اتفاقا خود نیز گیلانی بود و در یک بازی کامل و بی‌نقص کوچک‌ترین جزئیات رفتاری زن را باورپذیر و به‌یادماندنی از کار درآورد. آخرین همکاری بیضایی و تسلیمی در فیلم «شاید وقتی دیگر» شکل گرفت؛ فیلمی که سوسن تسلیمی در آن در نقش 3نفر از اعضای یک خانواده (مادر و 2خواهر دوقلو) ظاهر شد. این تنها همکاری بیضایی و تسلیمی در یک داستان شهری نیز نتیجه خوشایندی داشت.
تسلیمی به بهترین شکل ممکن حس آن موقعیت کابوس‌وار و هولناک را در دل یک داستان معمایی انتقال می‌داد. البته در این فیلم دوباره نقش بیضایی کارگردان پررنگ‌تر شده است و پیداست چه کنترلی روی میزانسن و دیالوگ فیلم دارد. خود تسلیمی جایی گفته است: «گاه فکر می‌کنم که می‌توانستم در صحنه‌هایی جور دیگری بازی کنم، اگرچه شاید وقتی دیگر را از بهترین آثار آقای بیضایی می‌دانم و خوشحالم که با وجود تمام مشکلات، این فیلم ساخته شد». 
با این حال بعد از این فیلم، تسلیمی برای همیشه از ایران رفت و بیضایی چند سالی ماند و چند فیلم دیگر ساخت و این‌بار یک تئاتریِ دیگر، یعنی مژده شمسایی را جایگزین سوسن تسلیمی کرد.
شمسایی البته هرگز نه به اندازه تسلیمی تحسین شد و نه به اندازه او تصویر ماندگاری در ذهن دوستداران سینمای بیضایی ثبت کرد. آن صورت استخوانی، صدای غریب و چشم‌های سبز-آبی مه‌گرفته انگار جادوی دیگری داشت. بعدها تسلیمی به‌خاطر همین نقش‌آفرینی‌های معدودش در سینمای ایران در نظرسنجی منتقدان مجله فیلم به‌عنوان بهترین بازیگر زن سینمای ایران انتخاب شد، درحالی‌که آن زمان خودش حوالی قطب شمال به تدریس بازیگری مشغول بود! شاید گزاف نباشد اگر بگوییم با پایان همکاری بیضایی و تسلیمی، این بیضایی بود که یکی از عناصر مهم آثارش را از دست داد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید