دکتر محمدعلی خوشنویس
6فرودین1365، امام دچار ایست قلبی شدند و برای دقایقی علائم حیاتی مشاهده نشد. با انتقال به بیمارستان جماران، علائم حیاتی دوباره برگشت و چند روز بعد محیط مراقبتی به منزل ایشان که ساختمانی دوطبقه بود منتقل شد. یکی از اتاقها به اتاق مراقبت ویژه اختصاص پیدا کرد و طبقه دوم محل استقرار پزشکان و پرستاران شد. این بیمارستان کوچک با تدبیر حاج احمدآقا و سپاه ساخته شد که مانیتورینگ و وسایل مربوطه را داشت.
رادیوهای بیگانه مرتب میگفتند امام فوت کرده و ایشان را مومیایی کردهاند. هرسال عیدفطر امام دیدار عمومی داشتند و این سال با آنهمه شایعات حتما باید دیدار برگزار میشد؛ از اینرو تیم پزشکی با آمادگی کامل مهیا شد که اگر مشکلی پیش آید خود را به امام برساند. سخنرانی شروع شد و قلب امام با دستگاه تلهمتری مانیتور میشد. ایشان فرمودند: «میگویند فلانی مرده و مومیایی کردهاند. به اینها که این شایعه را پخش کردند میگویم مردن یا زندهبودن من چه تفاوتی برای شما میکند؟» بالاخره بدون مشکل سخنرانی تمام شد.
ما با تلهمتری ضربان قلب امام را بیستوچهارساعته رصد میکردیم. بعضی شبها که ضربان قلب امام تندتر میشد متوجه میشدیم خبری است. فردا اعلام میشد رزمندگان در جبهه عملیاتی داشتند و امام چون از برنامه مطلع بودند به دعا میپرداختند. یکمرتبه دیگر ضربان قلب ایشان بهشدت بالا رفت که زمان ماجرای آقای منتظری بود و ایشان بسیار ناراحت بودند. اواخر، لکههای سیاهی روی پای امام ایجاد شد که باید پس از شستوشو، پماد روی آن میزدیم. یکبار هنگامی که پای امام را شستوشو میدادم امام گفتند: «این لکههای سیاه را نگاه کنید. اگر جوانها زود به خدا و معنویت برسند این لکهها روی دلشان نمیافتد. اما اگر به آن نرسند این لکه در دلشان باقی خواهد ماند».
از سال65 تا 68، یک سیر تکراری از مراقبتها وجود داشت و در همه این دوران، امام هر روز دعای عهد میخواندند. اوایل اردیبهشت68 مشکلات جسمی امام زیاد شد. آزمایش و معاینات نشاندهنده تشخیص تومور معده از نوع نادر بود و پزشکان برای درمان تصمیم به جراحی گرفتند. از اول تا 14خرداد که امام بستری شدند نفهمیدیم لحظات چطور گذشت. در آن زمان دیگر برای ما شیفت معنایی نداشت. تیم پزشکی مرتب در بیمارستان مستقر بودند. در روزهای آخر، یک روز جمعه آقای رفسنجانی قبل از رفتن به نمازجمعه آمدند پیش امام و گفتند برای نماز میروم، اگر فرمایشی دارید، بگویید به مردم منتقل کنم. امام گفتند: «به مردم بگویید از خدا بخواهند مرا بپذیرد». آقای هاشمی ابتدا متوجه نشدند. حاج احمدآقا گفتند:« برای شما توضیح میدهم». روز آخر حیات امام ساعت 3عصر ایست قلبی اتفاق افتاد و امام به اغما رفتند. اخبار اعلام کرد که مردم برای امام دعا کنند. در لحظه آخر، ساعت10 بود که ایست قلبی دیگری اتفاق افتاد و ما به امید بهبودی امام، نزدیک به20دقیقه ایشان را ماساژ قلبی دادیم. ولی دیگر قلب امام برنگشت و روح حضرت امام به ملکوت اعلی پرکشید.
چهار شنبه 26 آذر 1399
کد مطلب :
118934
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/1wMzj
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved