سعید زاهدی
من پدری را میشناسم که سینهاش بهقدر اقیانوسها و قارهها پهناور بود. دغدغهمندیاش به خانه و کوچه و خیابانش بسنده نمیکرد که همه دنیا را و تکتک آدمهای ریز و درشتی را که داشتند نفسزنان دنبال خوشبختی میگشتند، شامل میشد. من پدری را میشناسم که سایه لطفش بر سر دشمنانش هم کشیده شد. برای امامبودن باید پدر باشی؛ پدر یک امت. امامخمینی(ره) قبل از هر موضوع دیگر، پدر یک امت بود. او خودش طعم پدر را نچشید، اما دستهای علویاش پدرانه بر سر مردمی دردمند و غیور کشیده شد و دستگیر پابرهنگانی شد که طعم فقر و نداری در دهانشان مدتها ماسیده بود. خودش یکتنه شد کشتی نجات و دستهایش پرچمی شدند برای اقتدای همه حقجویان. راهبلد زمانهمان، شد طبیب دل فرزندانش. روز و شب، کرورکرور آدم جمع میشدند پای منبرش و زل میزدند به چهره مسیحاییاش، گوش میشدند تا قطرهقطره سخنرانیهایش را نوشجان کنند و طوری لبیک بگویند که دیوارهای جماران که هیچ، ستونهای عالم از شجاعت و غیرت اینچنین سربازان جانبرکفی بلرزد. پدر که باشی، مهربانی میشود خصلت بیچون و چرایت. امامخمینی(ره) پدری بود که چشمهایش از فداکاری مردمی که برای اسلام و سرزمینشان از جان و مال و فرزند میگذشتند و او را عاشقانه در نامهها و وصیتنامههایشان خطاب قرار میدادند، اشکبار بود. مهربانیاش اجازه نمیداد بیخبر از درد مردم فقط حکمرانی کند. مهربانیاش او را به محبوبترین رهبر تاریخ تبدیل کرد.
چهار شنبه 26 آذر 1399
کد مطلب :
118932
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/YEZBp
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved