نان درآوردن از سفیر
محمدرضا نصیری_روزنامهنگار
هماکنون بازیکنان آسیایی در جه یکی در لیگهای اروپایی توپ نمیزنند و تعداد آنها انگشتشمار است. بازیکنان آسیایی بیشتر بهخاطر بازار کشورشان از سوی باشگاههای اروپایی مورد توجه قرار میگیرند. زمانی رئیس باشگاه آرمینیا بیلهفیلد که علی دایی را جذب کرده بود تصور میکرد میتواند روی فروش پیراهن او در ایران و درآمدزایی از این طریق حساب باز کند، اما خیلی زود فهمید تولید و توزیع پوشاک در ایران که از قانون حق مولف پیروی نمیکند در تولیدیهای زیرزمینی صورت میگیرد و همهچیز به میدان منیریه ختم میشود. اما باشگاههای انگلیسی که هواداران زیادی در شرق آسیا دارند، به بازیکنان فوتبال این کشورها به چشم یک طعمه برای کشاندن خبرنگاران به تمرین و مسابقه، فروش پیراهن و دست بالا داشتن در چانهزنی بر سر قرارداد حق پخش و اسپانسر نگاه میکنند. بهطور مثال لیورپول، مینامینوی ژاپنی را از سالزبورگ با همین دید خرید. شاید دلیل کمتعداد بودن بازیکنان ایرانی در باشگاهها و لیگهای معتبر همین باشد. البته در مناسبات جدید و امروزی، جذب بازیکن ایرانی برای باشگاههای خارجی توجه عمومی در شبکههای اجتماعی را به همراه دارد. پورتو با خرید مهدی طارمی تعداد دنبالکنندههای خود در اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی را بهطرز قابلتوجهی بالا برد. حتی باشگاهی مثل آاسرم هم که هیچ صنمی با بازیکن ایرانی نداشته، بعد از سانسور لوگوی این باشگاه در صداوسیما به این بازار مخاطب و کاربر ایرانی در شبکههای اجتماعی توجه نشان داده و به زبان فارسی توییت میزند.
ایرانیها به لژیونرهای خود به چشم سرمایه ملی یا سفیر ایران نگاه میکنند. یک ایرانی هوادار فوتبال که هزار هزار بدبختی در زندگی روزمره خود دارد و حتی شرمنده سفرهاش میشود، باز هم وقتی علیرضا جهانبخش گل برگردان به چلسی میزند خوشحال میشود و به ایرانیبودنش افتخار میکند. هر قدر هم کسی بگوید که ملیت و همهچیزهایی که انسان در بهدست آوردن آنها نقشی نداشته و تلاشی نکرده، مایه افتخار یا شرمساری نیست، باز هم نمیشود از این دست موفقیتهای کوچک نمایندههای ایران در خارج خوشحال نشد. مثلا وقتی یک ایرانی بخواهد کشورش را برای خارجیها شرح بدهد و بهاصطلاح پزش را بدهد، به تعداد زیاد ایرانیها در صنایع و نهادهای بزرگ آمریکایی و بینالمللی اشاره میکند؛ بهطور مشخص به ایرانیهای ناسا یا بازیگرانی ایرانی نظیر پیمان معادی، نوید محمدزاده، شهاب حسینی یا کارگردانهایی مثل کیارستمی، اصغر فرهادی و... . هوادار ایرانی کیف میکند وقتی میبیند طارمی یا جهانبخش یا سردار آقای گل یک لیگ خارجی شدهاند. لذت میبرد. ایرانی حتی به مرغوب بودن فرش ایرانی و خاویار و زعفران و پسته در خارج دلخوش میکند. همین، دلیل توجه صداوسیما در دودهه اخیر به پخش مسابقات تیمهایی است که بازیکن ایرانی در ترکیب خود یا روی نیمکت یا روی سکوها دارند. معمولا پخش بازیهای تیمهای دارای بازیکن ایرانی بر سایر بازیها اولویت مییابد. بهطور مثال دیدار پورتو- منچسترسیتی به بازی مهم دیگری بین 2باشگاه دیگر با هواداران بیشتر در ایران قربانی این سیاست میشود. وقتی بازیکن ایرانی در یک تیم یا مقابل یک تیم بزرگ قرار باشد به میدان برود، کنداکتور برنامه فوتبالی آگهی بیشتری را بهخود میبیند و شاید تعرفه آگهیها هم کمی چربتر میشود.
سایتها و خبرگزاریهای داخلی هم خیلی به دستاوردها و حتی دستنیاوردهای(!) لژیونرهای ایرانی میبالند. آنها کوچکترین اخبار و حاشیههای مربوط به این لژیونرها را بولد میکنند. حتی حضور سعید عزتاللهی روی سکوها هم تبدیل میشود به یک عنوان خبری. وقتی میخواهند خبر مربوط به تیمی را بنویسند، بررسی میکنند که این تیم چه ارتباطی با ایران دارد. مثلا تیتر میزنند «میلاد محمدی نامزد جایگزین مدافع احتمالی آرسنال در سلتیک»! یا «برانکو مچ، سرمربی عربستان را در فضای مجازی خواباند» که آدم را یاد دعوای خزهای اینستاگرام میاندازد، اما وارد خبر که بشوی میبینی نوشته چون برانکو یک میلیون هوادار در اینستاگرام دارد و اروه رنار 400هزار تا پس نتیجه میگیریم سرمربی سابق پرسپولیس هوادار بیشتری نسبت به گزینه سابق سرمربیگری تیمملی دارد.
هماکنون سامان قدوس در لیگ چمپیونشیپ که لیگ سطح دوم انگلستان است در تیم برنتفورد توپ میزند، اما بازیکن ایرانی دیگری در لیگهای انگلیسی نداریم. رایانسیروس تفضلینژاد هم در همین لیگ و در تیم وایکام واندررز عضویت دارد که البته او دورگه است و هنوز ملیت خاصی را برای بازیهای ملیاش برنگزیده. دنیل ارزانی هم قانونا عضو تیم منچسترسیتی است، اما یک دقیقه هم در این باشگاه حضور نداشت و بلافاصله پس از خرید در سال2018 به سلتیک اسکاتلند و سپس به اوترخت هلند قرض داده شد. در تاریخ لیگ برتر تنها 4بازیکن ایرانی سابقه بازی دارند. کریم باقری در چارلتون اتلتیک، آندرانیک تیموریان در بولتون و فولام، اشکان دژآگه در فولام و علیرضا جهانبخش در برایتون. تنها مسابقهای که لیاقت آن را دارد که در کنداکتور برنامههای زنده ورزشی در شبکههای تلویزیونی گنجانده شود و یک ایرانی هم در ترکیب یکی از دو تیم باشد، بازی برایتون همین جهانبخش است مقابل یکی از تیمهای بیگسیکس لیگ برتر؛ به شرطی که خود این بازیکن هم در ترکیب یا حداقل در لیست تیم باشد اما معمولا چنین شرایطی کمتر پیش میآید.
تعداد کرهایهای تاریخ لیگ برتر به عدد13 میرسد. سون هیونگ مین درحال حاضر بهترین لژیونر تاریخ آسیاست. او در فینال لیگ قهرمانان هم مقابل لیورپول برای تاتنهام بازی کرد. سون که در هامبورگ و لورکوزن هم سابقه عضویت دارد، در 171بازی برای تاتنهام 63گل به ثمر رسانده و در رقابتهای این فصل لیگ برتر 10گل و 3پاسگل در 11بازی به نام خود ثبت کرده. بازیکنان کرهای با خودشان بازار و پول و توجه رسانهای و خبرنگار و هوادار به تیمهای اروپایی میآورند. سون غیر از همه اینها همهچیز دیگر هم به باشگاه لندنی داده است. خوش بهحال کرهایها که خبرگزاریهای آنها مجبور نیستند درباره تاتنهام تیتر بزنند «لژیونر کرهای از لیست تیم برای بازی با منچستر خط خورد». خوش بهحال کرهایها که هر هفته میتوانند، هم بازی لژیونر موفق خودشان را ببینند و هم شاهد یک مسابقه حساس و جذاب باشند، چون هر هفته تاتنهام بازی دارد و سون فیکس است و از روی سکوها بازی را تماشا نمیکند. تاتنهام در هفتههای اخیر با منسیتی، چلسی و آرسنال بازی کرده و با درخشش بازیکن آسیاییاش به صدر جدول هم رسیده است.