آوارگی و جنگزدگی
روی دیگر جنگ
جنگ برای مردم ایران از 31شهریور شروع شد و برای اهالی خوزستان از نیمههای شهریور که تجاوزهای مرزی، کار روزانه عراقیها شده بود. برخی خانوادهها بار و بندیلشان را جمع کرده و مهیای کوچ شدند که 31شهریور حمله سراسری بعثیها از 3محور شلمچه، طلاییه و چزابه به داخل خوزستان آغاز شد و گلولههای توپخانه دشمن درست به وسط فلکه چهارشیر اهواز اصابت کرد. اضطراب شهرها را فرا گرفت و دیگر نمیشد کسی را مجاب کرد که بماند. آنها یقین داشتند که شهرها یکی پس از دیگری سقوط میکنند.پیشبینی میشد جنگ یک میلیون نفر آواره داشته باشد درحالیکه سازمانهای امدادی کشور نظیر هلال احمر توان پذیرایی از 50هزار نفر را بهطور ضربتی داشتند. با وجود این، نیروهای هلال احمر در اسکان جنگزدگان نقش بارزی ایفا کردند. خیلی از آوارگان زخمی بودند و هلال احمر علاوه بر ساماندهی و مداوای آنها، مسئول جمعآوری و توزیع کمکهای غیرنقدی و صدور کارت برای جنگزدگان هم بود.
اردوگاه شادگان اوضاع بغرنجی داشت. آذر 59 تنها لوله انتقال آب کنار کمپ را جنگنده بعثی مورد حمله قرار داد و چند روزی طول کشید تا ترمیم شود و آبرسانی بسامان برسد؛ وضعیتی که در طول جنگ بارها تکرار شد. زنها آنقدر خسته بودند که شب وقتی موشهای صحرایی، دماغ و لاله گوش بچههای خردسال را میجویدند، متوجه نمیشدند و صبح با ترس بچههای را برای مداوا به هلال احمر میبردند. پس از چندماه اسکان در شادگان و آزاد نشدن خرمشهر و سوسنگرد، گروهی را به فسا و گروهی دیگر را به لرستان بردند که دورتر از مرز باشند. در این شهرها بعضی از مردم در جریان واقعیات خرمشهر و دشت آزادگان نبودند و گاه برخی افراد به جنگزدهها کنایه میزدند که چرا فرار کردهاید؟ توضیحات جنگزدهها خیلی اثری نداشت و فشار روانی روی آنها کم نبود. در بروجرد، 2000نفر را در یک مدرسه ساکن کردند؛ در هر اتاق 20تا 30نفر از شهرهای مختلف زندگی میکردند. به هر خانواده ده تا سیزده نفری 2کیلو برنج، یککیلو سیبزمینی، نیمکیلو خرما و بعضی اوقات روغن یا چای و قند میدادند. برای حل این نوع مشکلات در جیرفت استان کرمان اردوگاه بزرگی ساختند ولی بهخاطر دوری از خوزستان فقط 7هزار نفر از جنگزدگان حاضر شدند به جیرفت بروند. نبود ساماندهی کلی مهمترین مسئله روزهای نخست جنگزدگان بود.