اهمیت مهرجویی بودن
۱۰نکته درباره کارگردان بزرگ سینمای ایران که ۸۱ساله شد
مسعود پویا_روزنامه نگار
مهرجویی از دل جریان روشنفکری به سینمای ایران آمد. در آمریکا تحصیل در رشته سینما را رهاکرد چون به تعبیر خودش ورشکستگان و شکستخوردگان هالیوود، در مقام استاد نکتهای برای آموختن نداشتند، آن هم برای جوانی که شیفته سینمای هنری اروپا بود و دلبستگیای به سینمای آمریکا نداشت. تحصیل در رشته فلسفه، سردبیری نشریهای ادبی در لسآنجلس و نوشتن رسالهای درباره بوف کور هدایت، دلمشغولیهای مهرجویی جوان را نمایان میکند. پرسونای مهرجویی بهعنوان هنرمندی متعلق به جریان روشنفکری از همین دوران شکلمیگیرد. دورانی که مهرجویی در آثار داستایوفسکی تعمق و تامل میکند که نتیجهاش چند سال بعد میشود رساله «مفتش بزرگ و روشنفکران رذل». تماشای آثار گدار، فلینی و آنتونیونی در این دوره نقش مهمی در شکلگیری سلایق و علایق سینمایی مهرجویی دارد که این فیلمها را در محافل روشنفکری میبیند و بیشتر با این جنس از سینما همخوان است تا سینمای متداول هالیوودی.
بازگشت به ایران در میانههای دهه40 و تلاش برای فیلمسازی در دل سینمایی که هیچ نسبتی با علائق مهرجویی ندارد. یکی،دوتجربه فیلم روشنفکری شکست خوردهاند و در فضای سینمای فارسی کسی دنبال روش و منش متفاوت از جنس مثلا «خشت و آیینه» گلستان نیست. مهرجویی صبر نمیکند تا در آیندهای نامعلوم فیلم دلخواهش را بسازد. با شرایط کنار میآید و بهعنوان چهره جوانی که از فرنگآمده، فیلمی کوتاه بهعنوان تست کارگردانی میسازد و پشت دوربین فیلم پرهزینه «الماس۳۳» میرود. سالها از الماس۳۳ بهعنوان فیلمی بیربط به مهرجویی نام برده شد و خیلیها سعی کردند نام این فیلم را از کارنامه او خطبزنند؛ فیلم طولانیای که حادثه، هیجان، کمدی و صحنههای اکشن و تعقیبوگریز فراوان دارد. آنچه بعدها از آن بهعنوان نشانههای پرداخت ابزورد در سینمای مهرجویی یاد شد، مقدمهاش در الماس۳۳ است. نصرالله منتخب تهیهکننده فیلم، حساب ویژهای روی الماس۳۳ باز کردهبود و فیلمی که قرار بود با ترکیب رضا فاضلی و نانسی کواک اکران جهانی داشتهباشد شکست بزرگی از کار درآمد اما از دل همین شکست میتوان روحیه مهرجویی را بهعنوان فیلمسازی حرفهای و با قدرت انطباق بالا مشاهدهکرد. فاصله میان نوشتن رساله ادبی درباره برادران کارامازوف و ساختن فیلم جیمز باندی با رضا فاضلی و تقی ظهوری و کتایون با همین روحیه قابلدرک و توجیه است.
این سؤال تاریخی بارها پرسیده شده که اگر الماس۳۳ موفق شده بود آیا فیلم بعدی مهرجویی گاو میبود یا او در سینمای متداول فارسی فعالیت میکرد، نمیشود جواب سرراست و قاطعی داد. هر پاسخی با مقادیری «شاید» همراه خواهد بود ولی نکتهای که قطعی بهنظر میرسد این نکته است: پیروزی گاو از دل شکست الماس۳۳ بیرون آمد. این حکم میتواند درباره کیمیایی هم صادقباشد که پس از شکست «بیگانه بیا»، سراغ حماسه «قیصر» رفت. فیلم گاو بهعنوان محصول وزارت فرهنگ و هنر، نتیجه موفقیت اجرای صحنهای گاو به کارگردانی جعفر والی و آشنایی و رفاقت مهرجویی و غلامحسین ساعدی نویسنده«عزاداران بیل» بود؛ فیلمی بیربط به سینمای جریان اصلی که با حضور بازیگران تئاتر ساخته شد و از همان ابتدا محکوم به متفاوت شدن بود و نه الزاما موفقشدن. توقیف چندماهه گاو، مهرجویی را به صرافت میاندازد که فیلمی ملموس با فضای فیلمسازی ایران بسازد. اقتباس از نمایشنامه علی نصیریان و ساخت «آقای هالو» را احتمالا باید محصول نگرانی فیلمساز جوانی بدانیم که یک فیلمش شکستخورده و فیلم دیگرش توقیف شده بود.
اسمش را تقدیر بگذاریم، آن را بازی سرنوشت بخوانیم یا هر تفسیر دیگر، در نتیجه تفاوتی حاصل نمیشود. رفع توقیف تقریبا همزمان فیلمهای مهرجویی و کیمیایی و اکرانشان در سال۴۸ موجی از امید و آرزو برای رسیدن به سینمایی متعالی به وجود آورد که بعدها موج نو نامیده شد. طبیعتا هیچ هماهنگیای میان مهرجویی که نوشته ساعدی را تبدیل به فیلم گاو کرده بود و کیمیایی که برای آریانا فیلم «قیصر» را ساختهبود وجود نداشت؛ فیلمهایی که مبدا سینمای متفاوت و جدی ایران نامیده شدند از 2خاستگاه کاملا متفاوت میآمدند و شاید تنها فصل مشترکشان ساز مخالف کوک کردن بود. گاو و قیصر همزاد یکدیگر شدند و منتقدان و مطبوعات پشتشان درآمدند و فضای فیلمسازی در ایران تغییر کرد. جوانهای دیگری از راه رسیدند و هر کدام هم راه خودشان را رفتند. موج نو به رسمیت شناخته شد؛ هم در سینمای فارسی و هم در نهادهای دولتی. جالب اینکه هر دو فیلم بعدی مهرجویی در بخشخصوصی ساخته میشود هم «آقای هالو» و هم «پستچی». ساختهشدن پستچی بهعنوان محصولی از استودیو میثاقیه نشان میداد مهرجویی میتواند فیلم نمادگرا و فلسفی اش را با تهیهکننده بخش خصوصی بسازد.
مهرجویی نخستین کارگردان سینمای ایران است که در محافل جهانی شناختهشده و موردتوجه قرارمیگیرد. البته پیش از او هم سازندگان فیلمهای کوتاه و مستند در فستیوالهای بینالمللی مطرح شده بودند ولی نخستین موفقیت جدی سینمای ایران در محافل جهانی را باید به نام مهرجویی ثبت کرد؛ موفقیتی که با درخشش فیلم گاو در جشنواره ونیز بهدست آمد. در ابتدای دهه70 میلادی فیلم گاو جایزه منتقدان بینالمللی را از سیودومین دوره جشنواره فیلم ونیز برد و پس از آن در جشنوارههای متعددی به نمایش درآمد. فیلمهای پستچی و «دایره مینا» هم حضورهای جهانی موفقی داشتند. پستچی از برلین جایزه گرفت و در روتردام برگزیده و در ونیز تقدیر شد. دایره مینا هم جایزه بزرگ جشنواره پاریس و جایزه منتقدان بینالمللی برلین را برد. قبل از ظهور شهید ثالث و کیارستمی، این مهرجویی بود که با آثارش، سینمای ایران را در محافل جهانی شناساند.
دایره مینا بهترین فیلم دوره اول فیلمسازی مهرجویی، گرفتاریهایی با ممیزی پیدا کرد که نتیجهاش توقیف چندساله فیلم و وقفهافتادن در روند حرفهای کارگردانش بود. مهرجویی قبل از انقلاب مثل بیشتر روشنفکران، گرایش چپ داشت. این گرایش هم در پستچی و هم در دایره مینا کاملا مشهود است. در مورد دایره مینا، تأثیر از ساعدی که فیلم براساس داستان «آشغالدونی»اش ساخته شد، با اجرای فوقالعاده مهرجویی به یکی از بهترین فیلمهای سینمای قبل از انقلاب تبدیل شد. فیلم در آستانه پیروزی انقلاب اکران شد. در فاصله ۱۳۵۳ که دایره مینا ساخته شد تا ۱۳۶۶ که اجارهنشینها روی پرده آمد بیش از یکدهه از بهترین سالهای زندگی مهرجویی پای پروژههای ناکام و ناموفقی چون «الموت» (که ظاهرا نگاتیوهایش مفقود شد)، «سفر به سرزمین رمبو»(که در فرانسه ساخته شد و موفقیتی کسب نکرد) و «مدرسهای که میرفتیم»(که یک دهه در توقیف ماند و در نهایت هم نسخه جرح و تعدیل شدهاش روی پرده آمد) عملا هدر رفت.
مهرجویی چند سالی را در فرانسه گذراند و در بازگشت فیلمنامه «اجارهنشینها» را به ارشاد ارائه کرد. با کارگردانی اجارهنشینها در سال ۶۵، فصل تازهای در سینمای مهرجویی آغاز شد. حرفهای بودن، هوش بالا و قدرت انطباق، مهرجویی را بیشتر و بهتر از تقریبا همه رفقای موجنوییاش با مفهوم موفقیت مانوسکرد. اجارهنشینها تصویر تازهای از مهرجویی ارائهکرد. روزگار عوض شدهبود و مهرجویی بهتر از دوستانش این موضوع را درک کرد.
در طول یکدهه مهرجویی موفقترین کارگردان ایران بود. اگر بعد از موفقیت همهجانبه اجارهنشینها، حساب و کتابها در مورد «شیرک» درست از کار درنیامد و گاو دیگری خلق نشد، در عوض «هامون» فصل دیگری را رقم زد. این مهمترین و تأثیرگذارترین محصول سینمای روشنفکری پس از انقلاب، هم تأیید رسمی گرفت و هم تماشاگران را شیفته خودش کرد و هم منتقدان در گذر زمان به ارزشهایش صحهگذاشتند. در انتهای دهه60 هامون، مهرجویی را به کارگردان محبوب طبقه متوسط تبدیل کرد. مهرجویی با هوش درخشانش به اهمیت حضور زنان در جامعه پس از انقلاب پی برد و با فیلمهای زنمحورش به نیازی پاسخ داد که سینمای ایران یا به آن بیتوجه بود یا با نخبهگرایی به سراغش میرفت. جالب اینکه «بانو»، فیلم آغازگر این جریان، ۷سالی را در توقیف گذراند ولی این اتفاق هم مهرجویی را متوقف نکرد و «سارا»، «پری» و «لیلا» از راه رسیدند و موردتوجه واقعشدند. مهرجویی تا «درخت گلابی» تکنیکالترین کارگردان سینمای ایران بود. زیباییشناسی فیلمهای او، توجهش به جزئیات و هنرش در پرداخت مضامین روشنفکرانه به زبانی قابلدرک برای تماشاگر، از مهرجویی فیلمسازی ساختهبود که هر فیلمش یک اتفاق مهم هنری بود.
مشخصا از فیلم «دختر دایی گمشده» روحیه بازیگوشانه و تجربهگرای مهرجویی در آثارش نمود بیشتری یافت. انگار که حوصلهاش از بستن قابهایی به دقت و ظرافت چیدهشده و میزانسنهایی بهشدت کنترل شده سر رفت و دوربینش را روی دست آورد و سینمایی «رها» را تجربه کرد. این مهرجویی رها، خاکی، ملموس و صمیمی «مهمان مامان» و «سنتوری» را ساخت و همچنان به فعالیتش ادامهداد. فیلمهای متاخر مهرجویی، با اهداف، روحیات و حس و حالی متفاوت از روزگار هامون و پری و لیلا ساخته میشوند؛ هنرمندی که قصد توقف در مسیرهای پیموده شده را ندارد و همچنان بهدنبال تجربههای تازه است.
مهرجویی بهترین اقتباسهای تاریخ سینمای ایران را انجام داده؛ اقتباسهایی وفادار به جهان اثر که تالیف در انتخاب منبع ادبی و بعد معمولا همکاری با نویسنده برای نوشتن فیلمنامه، رخمیدهد. بیشتر فیلمهای مهرجویی منبع ادبی، فلسفی و یا سینمایی دارند و وقتی کنار هم قرارمیگیرند جهان هنرمند- روشنفکری چندوجهی را میسازند که هم تعدادی از بهترینهای این سینما را ساخته، هم ترجمههای مهمی کرده (مهمترینش «جهان هولوگرافیک»)، هم نمایش بر صحنه برده و هم ۶ رمان نوشته و منتشر کرده. این کارنامه پربار و پرحاصل هنرمندی است که خوشبختانه همچنان پروندهاش باز است؛ کارنامهای که مروری گذرا هم بر آن اهمیت مهرجویی بودن را موکد میکند.