• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
سه شنبه 18 آذر 1399
کد مطلب : 118091
+
-

جاودانگی

مهدی باکری 25 اسفند 1363در جزیره مجنون به شهادت رسید

گزارش یک
جاودانگی


 مرتضی برکتی  

پیکر فرمانده هیچ‎‌‎گاه پیدا نشد و تا امروز هم بچه‎‌‎های لشگر31 عاشورا که او فرماندهی‎‌‎اش می‎‌‎کرد چشم به راه او هستند. مهدی باکری اسطوره‌ای است در جنگ تحمیلی عراق به ایران. او را به صفات بسیار اخلاقی می‎‌‎شناسند و یک الگو در میان فرماندهان. اگر پای صحبت آذربایجانی‌هایی که جمعی لشگر31 عاشورا بودند، بنشینید وقتی از مهدی باکری سخن می‎‌‎گویند حتما یک دل سیر هم گریه می‎‌‎کنند.
مهدی باکری در سال1333 در میاندوآب در استان آذربایجان‎‌‎غربی متولد شد. در کودکی مادرش را از دست داد. خانواده آنها به‎‌‎شدت سیاسی بود. برادرش علی باکری، فارغ‌التحصیل رتبه یک مهندسی شیمی دانشگاه تهران، از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران بود که ارتباط زیادی با گروه‎‌‎های مسلح عربی در لبنان داشت و اسلحه میان چریک‌های ایران و کشورهای عربی ردوبدل می‌کرد. علی در ضربه اول سازمان در سال1350 دستگیر و یک سال بعد و در 29سالگی اعدام شد. دیگر اعضای خانواده نیز بر ضد‌رژیم ‎‌‎شاه مبارزه می‎‌‎کردند. مهدی باکری بعد از گرفتن دیپلم به دانشگاه تبریز رفت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد. با سیدیحیی رحیم‌صفوی و حسین علایی در دانشگاه آشنا شد و در فعالیت‎‌‎های انقلابی در تبریز نقش محوری داشت، به‎‌‎صورتی که ساواک بارها او را احضار و بازجویی کرد. در هنگامه پیروزی انقلاب اسلامی او به سپاه پیوست و در همان زمان به‎‌‎عنوان شهردار ارومیه انتخاب شد. خاطره‎‌‎ای از او نقل می‎‌‎شود که در یکی از محله‎‌‎های شهر ارومیه آبگرفتگی شدیدی رخ داده بود.  او به کمک مردم این محله رفت و برای کمک وارد خانه پیرزنی شد. حین کمک، پیرزن شهردار ارومیه را نفرین می‎‌‎کرد و باکری فقط با لبخند جواب او را می‌داد. دوران شهرداری او هنوز برای اهالی ارومیه خاطره‌انگیز است. با شروع جنگ تحمیلی عراق به ایران، ازدواج کرد و فردای عروسی، عازم جبهه شد. او در عملیات‎‌‎های مختلف شرکت داشت و یک‌بار از ناحیه چشم مجروح شد. در عملیات والفجر با سازمان‌یافتن جدید یگان‎‌‎های رزم سپاه، مهدی باکری به‎‌‎عنوان فرمانده لشگر31 عاشورا که مختص بچه‎‌‎های آذربایجانی بود برگزیده شد. در معرکه سخت عملیات خیبر که در جزیره مجنون میان ایران و عراق نبردی سخت در جریان بود، برادرش حمید به شهادت رسید. پیکر او در میدان روی زمین مانده بود. عده‎‌‎ای از فرمانده اجازه خواستند که برای آوردن پیکر شهید بروند که با عتاب مهدی باکری روبه‎‌‎رو می‎‌‎شوند؛ «همه کسانی که در میدان هستند برادرم هستند، اگر آنها را آوردید، حمید را هم بیاورید!» 
در عملیات بدر در شرایطی که بسیاری از فرماندهان یگان‎‌‎های رزمی سپاه به شهادت رسیده بودند او در روستای حربیه جزیره مجنون با تیر مستقیم به شهادت رسید. پیکر او نیز در میدان نبرد ماند. تلاش زیادی شد که پیکرش را به عقب بازگردانند. درنهایت گروهی از همرزمانش برای این کار رفتند و درحال انتقال پیکر مهدی باکری با قایق بودند که با شلیک آرپی‌جی، قایق واژگون شد و آنها نیز به شهادت رسیدند. گرچه پیکر باکری هیچ‎‌‎گاه پیدا نشد، اما او به جاودانگی رسید.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید