حزب خودم
نگاهی به زندگی و فرجام صادق قطبزاده
در آن روزهای پرشتاب و تنش، او یکی از مردان یکهتاز رسانهها و محافل پرشور سیاسی بود؛ از میانه دهه30 ایران را ترک کرد، به خارج از کشور رفت و سالهای سال در مخالفت با رژیم پهلوی بسیار پر سر و صدا بود، به صورتی که دولت شاهنشاهی از صدور گذرنامه برای او خودداری کرد و تا روزی که با پرواز انقلاب به ایران بازگشت، با پاسپورتی که دولت سوریه به او داده بود در دنیا مسافرت میکرد. همین ذهن سودازده، او را که روزی خودش را از رهبران انقلاب میدانست، به مخالفت با انقلاب و اقدام علیه آن وادار کرد و در همین مسیر نیز اعدام شد. صادق قطبزاده که از نوفل لوشاتو، مترجم امام در گفتوگو با خبرنگاران مختلف بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی رئیس صدا و سیما و سپس وزیر امور خارجه شد و حتی برای تصدی پست ریاست جمهوری میان نامزدان قرار گرفت.
صادق قطبزاده در خانوادهای متمول و تهرانی به دنیا آمد و در جوانی از نزدیک شاهد تحولات پرشتاب ایران در ملیشدن صنعت نفت و کودتا بود. در میانه دهه30 به آمریکا رفت و خیلی زود شروع به فعالیت سیاسی کرد. گفته میشود در یک مراسم میهمانی بهصورت اردشیر زاهدی، داماد و سفیر شاه در آمریکا سیلی زده است. همین ماجرا و البته مخالفخوانیهای او در محافل دانشجویی و سیاسی ایرانیان در آمریکا باعث شد که گذرنامهاش از سوی مقامات سفارت ایران تمدید نشود و او که با مشکلات تحصیلی هم روبهرو شده بود به کانادا رفت. این ماجرا در روزهای نخستوزیری علی امینی رخ داد که دولتش به نوعی فضای باز سیاسی در کشور ایجاد کرده بود. بعد از ماجرای 15خرداد و سخنان امامخمینی علیه قانون کاپیتولاسیون که منجر به تبعید ایشان شد، گفته میشود که قطبزاده به دیدار امام در بورسای ترکیه رفت و حتی بعد از تبعید امام به عراق نیز بارها به این کشور برای دیدار با امامخمینی سفر کرد. همین مسئله باعث شد که قطبزاده میان نزدیکان امام قرار بگیرد. او در دهههای 40و 50 از مخالفان اصلی و البته پر سر و صدای رژیم پهلوی در اروپا بود. در همین سالها بهدلیل رفتوآمد بسیار به خاورمیانه میان رهبران گروههای فلسطینی و دولت سوریه و لیبی دوستانی نزدیک یافت و با یاسر عرفات، حافظ اسد، معمر قذافی و امام موسی صدر رابطه داشت. به دلیل تنوع فعالیتش در سالهای دهه50 در اروپا مورد سوءقصد ساواک قرار گرفت و حتی برای مدتی برادرش که در اروپا زندگی میکرد، گروگان دستگاه امنیتی رژیم پهلوی شد. با شتابگرفتن تحولات انقلاب و نقلمکان یکباره امام خمینی به پاریس جایی که قطبزاده و دوستانش در آن به سر میبردند و به نوعی حوزه فعالیتشان بود، قطبزاده یکی از سخنگویان و البته نزدیکان امام در گفتوگو با خبرنگاران شد. همین نزدیکی پس از بازگشت امام نیز ادامه داشت. قطبزاده که با پرواز انقلاب و در کنار امامخمینی به ایران بازگشت میان انقلابیون پرشورتر و بیپرواتر خود را نشان میداد. با پیروزی انقلاب، به ریاست سازمان صداوسیما رسید. در رادیو و تلویزیون قطبزاده بسیار پرتنش ظاهر شد و به دلیل فضای خاصی که برقرار بود، او نتوانست در نهایت عهدهدارکنترل هرج و مرجی شود که خودش نیز بر آتش آن میدمید. بعد از رادیو و تلویزیون بهعنوان وزیر امورخارجه دولت موقت برگزیده شد. در این پست او سعی داشت خود را سخنگوی بینالمللی نظام جلوه دهد و پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا، تربیون را به دست گرفت و برشدت فعالیت خود افزود. در همین زمان او برای اخراج شاه سابق ایران از آمریکا و عودت وی به ایران وارد مذاکره با برخی از مشاوران جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا شد که البته به دلایلی بسیار، ناموفق بود. پس از مدتی از وزارت خارجه بیرون آمد و خود را نامزد نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری کرد و میان 7 نامزد انتخابات، هفتم شد.
قطبزاده عضو «حزب خودم» بود؛ شخصیتی که در هنگامه پرآشوب انقلاب ایران با رفتاری تند و گاه عصبیاش و البته با مصاحبههای خارج از عرف، بسیاری از انقلابیون را علیه خود به واکنش واداشت. او میان هیچ حزب و گروه و دستهای جایگاه نداشت و بسیاری از نحلههای سیاسی آن دوره نیز علیهاش بودند؛ میان گروههای چپ بهعنوان اپورتونیست (فرصتطلب) و میان احزاب انقلابی و اسلامی، عنصری مشکوک قلمداد میشد. او پس از انتخابات ریاستجمهوری رفتهرفته از دایره قدرت بیرون گذاشته شد و حتی در سخنانی در آبان59 به تندی سخن گفت که به بازداشت موقتش انجامید. درابتدای سال61 خبری منتشر شد که قطبزاده به جرم کودتا بازداشت شده است. او در راس برنامهای قرار داشت که گفته میشد قصد براندازی جمهوری اسلامی و ترور امام خمینی را داشتهاند. بعدها در اسناد و برخی از گفتوگوها فاش شد که قطبزاده درواقع فکری به سر داشته که با برخی از اعضای شاخه مخفی و نظامی حزب توده مستقر در دادستانی ارتش در میان گذاشته است یا اینکه آنها به سراغش رفتند. این همان کودتایی است که گفته شد آیتاللهسیدمحمدکاظم شریعمتداری نیز در آن دخالت داشته است. صادق قطبزاده در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم شد و در تاریخ 24شهریور 1361در زندان اوین او را به جوخه اعدام سپردند.