وحید مهدویمعجز_روانشناس
در دنیا سنین مختلفی را برای سالمندی تعیین میکنند و این تعیین نرخ سالمندی به نسبت توسعهیافتگی جوامع تغییر پیدامیکند اما سازمان ملل سن 60سالگی را سن توافقیافته ورود به سن سالمندی در دنیا قبول دارد و با در نظر گرفتن این مبنا تحقیقات خود را انجام میدهد اما در ایران بر اساس آخرین آماری که وزارت بهداشت اعلام کرده 10درصد جامعه ایران را سالمندان تشکیل میدهند و سن سالمندی در ایران 70سال است، متوسط سن امید به زندگی هم 75سال. شاید بتوان گفت این دوره از زندگی سالمند یکی از حساسترین دوره هر فردی در طول دوران حیاتش محسوب میشود؛ چرا که فرد به لحاظ جسمی، روحی و روانی مقاومتش را از دست میدهد و درست مانند یک کودک به مراقبت احتیاج دارد. شرایط از اینرو حساس است که فرد نقشهای اجتماعیاش را در جامعه از دست داده و کمکم احساس طردشدگی روح و روانش را تسخیر میکند و ناتوانیای که گریبانگیرش شده او را دچار بیماریهای ذهنی، استرس و اضطراب میکند. فرد مسن خود را در اوج تمام ناتوانیها میبیند و چون فکر میکند انواع و اقسام بیماریها قرار است به سراغش بیاید بیشتر دچار خودباختگی میشود. البته این تفکرات خیلی بیراه هم نیست؛ شیوه زندگی در جوامع نیمهتوسعهیافته و توسعهیافته بهخاطر سبک زندگیهای ناسالم، ورزش نکردن و تغذیه نامناسب موجب شده تا در دوران سالمندی بدن دچار انواع بیماریها شود. گرچه بهصورت سیستماتیک تمام فاکتورهای جسمی دردوران سالمندی تقلیل پیدا میکند و باعث پایینآمدن سطح کارکرد و عملکرد انسانها میشود، اما توجه نداشتن به تقویت بدن در دوره جوانی و میانسالی هم بر کاهش مقاومت بدن تأثیر دوچندان میگذارد. در این دوران فرد مانند یک کودک به شرایط پیرامون حساستر هم میشود و با مشاهده کاهش توانمندیها و اینکه قرار است سختیهای بیشتری را متحمل شود بهصورت ناخودآگاه دچار استرس و اضطراب مضاعفی میشود. در شرایطی که خود سالمند در یک موقعیت بیثباتی از نظر جسمی، روانی و رفتاری قراردارد، این روزها باید با بیماری کرونا هم مقابله کند. اما آیا سالمند با تمام ضعفهای فیزیولوژیکی که دارد بدون کمک و همراهی دیگران میتواند به جنگ با این بیماری برود؟ متأسفانه در جامعه ایرانی بدون درنظر گرفتن شرایط سالمندان، مدام آنها را بیرحمانه در تیررس اخبار مرگومیر کرونا قرارمیدهند و به آنها اضطراب مضاعفی وارد میکنند. نحوه هشدار دادنها آنقدر غیرمدیریت شده و همراه با القای ترس است که موجب رفتارهای تنشزای خانوادهها با سالمندانشان است؛ سالمندانی که انگار فراموش کردهایم فینفسه دارای احساس ناتوانی و اضطراب و ترس ناشی از مرگ و بیماری هستند.
از زمانی که کرونا وارد جامعهجهانی شد مدام طیف وسیعی از اخبار منفی به سمت جامعه روانه شد با این تیتر که این بیماری برای سالمندان تهدید بزرگی است؛ اخباری که هیچکس به تبعات آن و عوارض سنگینی که بر روان سالمندان، این قشر آسیب پذیر جامعه میگذارد ذرهای نیندیشید و همه بدون سانسور و بدون ملاحظهکاری بیرحمانه دست به انتشار اخبار زدند. کسی به این موضوع توجه نداشت افراد مسنی که باید در بهترین و ایدهآلترین شرایط باشند و مدام تحت مراقبهای جسمی و روانی قراربگیرند، این روزها بیش از هر زمان دیگری تحتتنش هستند و بیماریهای زمینهایشان با افزایش استرس روزبهروز در حال تشدید شدن است. در یک سال اخیر با اخباری که به گوششان رساندیم حالشان را بدتر کردیم. درحالیکه شاید باید کمی خود را جای سالمندانی که به اندازه کافی خود را ناتوان میدانستند میگذاشتیم و میدیدیم آیا در این شرایط احتیاج به حمایتهای بیشتری نداریم؟ نباید ما را از گزند اخبار ناگوار دور نگهدارند؟
اما ما چه کردیم؟ با ترس آنها را بیشتر از گذشته در خانه محبوس کردیم و ترس خود را به این قشر منتقل کردیم تا نشان دهیم چقدر نگرانشان هستیم و همین موجب شد تا بیشترین آسیب را در این مدت ببینند. در حالی که راه را اشتباه رفتیم. از این غافل بودیم که اجبار بر محبوسبودن در اتاق و رعایت پروتکلهای بهداشتی با تأکید بسیار، خود عامل استرس و اضطراب است و از همین طریق عملکرد ایمنی بدن بسیار کاهش مییابد و فرد مستعد بیماری میشود. کاری کردیم سالمندان عملا با کاهش سطح ایمنی اجباری به علاوه آنچه از قبل به خاطر پا به سن گذاشتن داشتند، روبهرو شدند و بر ناتوانیهایشان افزوده شد. بهنظر میرسد برای اینکه عوارض این مسائل را در جامعه کاهش دهیم رعایت چند نکته بسیار حائزاهمیت است. درست است که بیماری کرونا سالمندان را بیشتر در معرض خطر قرارمیدهد ولی قرار نیست ما هم این مسئله را پررنگتر کنیم و مانند یک تابوی وحشتناک به این قشر تلقین کنیم. قرار نیست کارکرد زندگی سالمندان را با رفتارهای غلط خود مختل کنیم. بهتر است که تلاش کنیم تا زندگی سالمندی را مدیریت کنیم و به حالت عادی و نرمال برگردانیم ولی خودمان بهطور نامحسوس کنارشان باشیم و وضعیت بهداشتی آنها را بدون اینکه استرسی به آنها بدهیم، کنترل کنیم. همچنین نیازهای اولیهشان را که همبستگی و ارتباطات خوب است مدیریت کنیم. نباید این قشر را در شرایط اجبار قرار دهیم که مثلا کسی را نبینند، جایی نروند و مدام در خانه محبوس و قرنطینه شوند. این بدترین شکل مدیریت کردن است که متأسفانه در جامعه ایران در طول یک سال گذشته شاهد این رفتارها بودیم.باید نیازهای ثانویه آنها را که استقلال است به آنها برگردانیم. آنها را بیرون ببریم و سعی کنیم حالوهوایشان را عوضکنیم. در خانهماندنهای مدام سطح ایمنی بدن را کاهش و سطح اضطراب و استرس را افزایش میدهد. نباید با بیماری کرونا تهمانده امنیت روانی آنها را تهدید کنیم؛ چرا که به اندازه کافی بهخاطر ناتوانی، امنیت روانیشان کاهش یافتهاست. اگر اکنون منع ارتباط فیزیکی وجود دارد میتوانیم به آنها آموزش دهیم از شبکههای اجتماعی استفاده کنند. در مواقعی اجازه دهیم که خودشان تصمیم بگیرند. باید طوری برنامهریزی کنیم که سالمندان در آرامش باشند. امیدواری و شادی را به آنها هدیه دهیم. باید در برنامههای نگهداشت سالمندان بازنگری اساسی انجام دهیم و نیازهای اساسی آنها را از زبان خودشان گوش کنیم؛ چرا که مهم است در این شرایط یک شنونده خوب باشیم و خواستههایشان را با شرایط بیرونی جامعه مطابقت دهیم و یک نسخه مناسب که حالشان را خوب کند برایشان تجویز کنیم.
شنبه 15 آذر 1399
کد مطلب :
117716
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/BBX3X
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved