• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
پنج شنبه 13 آذر 1399
کد مطلب : 117625
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/OYXrL
+
-

مکافات‌نامه!

کرونا و مکافات!

کرونا و مکافات!

  علی مولوی:

احتمالاً فکر می‌کنید از تیتر این قسمت از مجموعه‌ی مکافات‌نامه، تا ته ماجرا را خوانده‌اید؛ اما اشتباه می‌کنید! شما فقط چهار سطر از این مکافات را خوانده‌اید و هنوز کلی از این یادداشت باقی مانده. پس بی‌خود و بی‌جهت خودتان را اذیت نکنید و به خواندن ادامه دهید!
البته که برای همه‌تان مسجل است که کرونا، این کرونای لعنتی، یکی از دردناک‌ترین، سخت‌ترین، عجیب‌ترین، ناراحت‌کننده‌ترین، پیچـیده‌ترین، طولانی‌ترین و ترین‌ترین مکافات روزگارمان است. یعنی اصلاً مکافات‌های کرونا یکی و دوتا نیست که بشود شمرد. همه می‌دانیم که این ویروس لعنتی چه بلاهایی برسر بشر، زندگی و مشاغل آورده و چه عزیزانی را از بین ما برده است. اما این‌جانب در این یادداشت فقط قصد دارم به یکی از جنبه‌های مکافات‌وار کرونا، آن هم در خانه‌ی خودمان بپردازم.
موضوع درباره‌ی مادرم است... بله مادرم... نه نه اشتباه نکنید! منظورم این نیست که مادرم مکافات است! مراقب حرف‌زدنتان باشید! منظورم این است که کرونا، مادر مرا هم تغییر داده و مادر پساکرونایی‌ام تفاوت‌های شگرفی با مادر پیشاکرونایی‌ام دارد و هرروز هم بر این تفاوت‌ها افزوده می‌شود. از وقتی کرونا آمده مامان‌ ما درگیر وسواس شدید شده که اگر یادتان باشد در گذشته در یادداشت «وسواس و مکافات» به این نوع مهم از مکافات پرداخته بودیم. اما این‌بار موضوع، وسواس کرونایی است؛ نه هروسواسی. وسواسی که به شدت بو می‌دهد؛ بوی سفیدکننده، ضدعفونی‌کننده و الکل! اصلاً وقتی وارد خانه‌ی ما می‌شوید حس بیمارستان بهتان دست می‌دهد. همان بو و همان حال. البته فعلاً که اجازه ندارید وارد خانه‌ی ما بشوید. چون در دوران قرنطینه هستیم و در به روی همه بسته است؛ حتی شما دوست عزیز. بنابراین فقط تصور کنید که وارد خانه‌ی ما می‌شوید و چنین بویی را می‌شنوید.
دلیلش که مشخص است، چون از نظر مامان‌جان ما، در این روزها که البته الآن به ماه‌ها تبدیل شده، الکل و ضدعفونی‌کننده از نان شب هم واجب‌تر است. هرچند که ما اصلاً نان هم نمی‌خریم. یعنی دلم لک زده برای یک برش نان سنگگ، پنیر تبریزی و سبزی‌خوردن. آخ... سبزی‌خوردن، آن هم درش به روی ما بسته است. مامان‌جانمان به‌خاطر کرونا اجازه نمی‌دهد از بیرون نان یا سبزی‌خوردن بخریم. زندگی‌مان شده نان لواش صنعتی یا نهایتاً نان ساندویچی صنعتی. چون بسته‌بندی کارخانه‌ای دارد و مامان‌جانمان می‌تواند بسته‌اش را با آب و کف بشوید. هرچند یکی دو‌بار ظاهراً بسته‌ی نان پارگی باریکی داشته و نان‌ها تماماً کف‌مال شده و به دور افکنده گشتند! اما به‌طور کلی، اصول مامان‌جانمان تغییر نکرده و هم‌چنان همه‌چیز را می‌شوید.
کلاً خانه‌ی ما به دو بخش تقسیم شده؛ ورودی خانه و بقیه‌ی خانه! ورودی خانه که از درگاهی شروع می‌شود و تا جاکفشی ادامه دارد، منطقه‌ی زرد است. مثل چراغ زرد راهنمایی و رانندگی. یعنی نه سبز است و نه قرمز و تنها وظیفه‌اش بودن بین این دو رنگ است. بقیه‌ی خانه که سبز است و بیرون خانه از دم در ورودی به بعد و به وسعت جهان، کلاً منطقه‌ی قرمز است.
منطقه‌ی زردِ خانه، کارکردهای به‌خصوصی دارد که اصلی‌ترینشان برای ورود ما، یعنی اعضای خانواده و هرچیزی که از بیرون آورده شود، اعم از خرید و کیف و کلید و... است. البته ناگفته نماند یک منطقه‌ی خاکستری هم داریم که نزدیک بالکن است و در ادامه آن را هم توضیح می‌دهم.
وقتی یکی از ما وارد خانه می‌شود، باید در منطقه‌ی زرد بایستد و تکان نخورد. از آن‌جایی که ما مثل برخی ادارات از این اتاقک‌ها یا تونل‌های ضدعفونی نداریم، باید همان‌جا بایستیم، لباس‌های رویی‌مان را به‌صورت کامل درآورده، در سبد لباس‌ها بیندازیم با زیرشلواری و زیرپیراهنی، بدون حرکت بایستیم تا مامان‌جانمان سرتا پایمان را مثل همان تونل‌های ضدغفونی، اسپری‌پاش کند! بعد که حسابی بوی مواد ضدعفونی‌کننده با رایحه‌ی لیمو گرفتیم، اجازه داریم از همان منطقه‌ی زرد، مستقیماً به دست‌شویی میهمان که درست در همان منطقه است برویم و یک‌بار هم با آب و صابون و کف، از نوک انگشت دست تا بالای بازو و برعکس را به‌همراه سر و صورتمان کاملاً بشوییم. بعد از انجام این مراحل تازه اجازه داریم وارد منطقه‌ی سبز شویم و خودمان را خشک کنیم!
خریدها هم که در منطقه‌ی زرد به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ خریدهای شستنی و خریدهای غیرشستنی. خریدهای شستنی مثل شیر و ماست و این‌جا بدون این‌که به جایی بخورند مستقیماً به سینک ظرف‌شویی منتقل و مورد عنایت مامان‌جانمان قرار می‌گیرند. خریدهای غیرشستنی مثل بسته‌های دستمال کاغذی، دستمال توالت، دستمال حوله‌ای و... به منطقه‌ی خاکستری حمل شده و به‌مدت لازم در قرنطینه می‌مانند تا درس عبرتی شوند برای دیگران! راستی باید بعداً مفصلاً درباره‌ی «دستمال و مکافات» برایتان بنویسم!
اما اگر فکر کرده‌اید دلیل بوی خانه‌ی ما فقط همین ورودی خانه است، سخت در اشتباهید. این فقط یکی از دلایلش است. یکی دیگرش هم این است که در 11ماه گذشته، بنده‌ی شرمنده، ناچار بوده‌ام هفته‌ای سه‌بار کل کف و مناطق پرتردد خانه و پربرخورد از نظر لمسی با دست را با انواع و اقسام شوینده بشویم و ضدعفونی کنم. از شما چه پنهان اخیراً احساس می‌کنم به‌خاطر سوءمصرف مواد شوینده و سفیدکننده، پشت دست‌هایم مثل آینه، نور را منعکس می‌کنند! و در پایان، هشتگ #کرونا_بری_دیگه_برنگردی!

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :